eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
79.8هزار عکس
84.8هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ درس اخلاق آیت الله خوشوقت: 🌷 آیا ما می توانیم امام زمان را ببینیم؟ ✅ با نمی‌شود. شرط اول آن، . رابطه حضرت با آدمهای خوب نیست، لذا این نعمت را خدا نصیب آنها نمی کند. امروز چون روز تعطیلی ملاقات است، اگر استثنائی باشد، برای افرادی است که پله اول را دارند و بعد هم زیاد دارند. آنهایی که اشتیاق ندارند؛ شوق جمع کردن پول و شوق پست و مقام دارند، آنها هیچ. اگر تقوا هم داشته باشند، نمی‌شود. هم و هم اشتیاق.
🚫 گناه در نظام اسلامی چه جایگاهی دارد! 📣 امام خامنه ای: در نظام اسلامى، فضا آلود نيست. هست، در سطوح مختلف و در مشاغل متعدد هم هست، با اختيارات گوناگون هم هست نه اينكه نيست اما ، ممكن است فقط جاذبه ى شخصى داشته باشد؛ يعنى هوى و هوس انسان، او را به طرف بكشاند. اين نظام، غير از نظام طاغوتى و شيطانى است كه ، معيار پيشرفت اجتماعى هم هست! در نظام اسلامى، نه فقط معيار پيشرفت نيست، بلكه ضد پيشرفت و ضد ارزش و معيار تنزل است. (18/ 01/ 1369) پند 5
✅ داستان کوتاه (103) 🚫 سیاهی لشکر مرد نابینایی را که در کربلا در جنگ با امام حسین (ع) شرکت کرده بود، دیدم. پرسیدم چرا نابینا شده اي؟ نابینا گفت: ای عبدالله پسر ریاح! من در روز عاشورا همراه با ده نفر دیگر در سپاه عمر سعد حاضر شدم. ولی نه تیري پرتاب کردم و نه شمشیري زدم و نه نیزه اي انداختم. پس از شهادت حسین بن علی (ع) به منزل خود برگشتم. شب نماز عشاء را خواندم و به خواب رفتم. در عالم خواب، شخصی نزد من آمد و گفت: پیامبر خدا (ص) تو را خواسته است؛ دعوتش را اجابت کن. گفتم: مرا با پیامبر خدا چه کار؟ او گریبانم را گرفت و کشان کشان خدمت آن حضرت برد. ناگهان پیامبر خدا را دیدم که در بیابانی نشسته و آستین بالا زده و حربه اي در دست دارد و فرشته اي در کنارش و شمشیري از آتش در دست او است. جلو چشمم نه نفر از رفیقان مرا کشت. به هر کدام که شمشیري می زد و در سراسر بدنشان آتش شعله ور می شد. من به محضر پیامبر رسیدم و دو زانو در مقابل آن حضرت نشستم و گفتم: السلام علیک یا رسول الله! حضرت جواب سلام مرا نداد و پس از مدتی طولانی سر بلند کرد و فرمود: اي دشمن خدا! احترام مرا از میان بردي و خاندان مرا کشتی و حق مرا مراعات نکردي، و کردي آنچه کردي. گفتم: یا رسول الله! به خدا سوگند نه شمشیري زدم و نه نیزه اي انداختم و نه تیري رها کردم. حضرت فرمود: راست می گویی ولی بر سیاهی لشکرشان افزودي. اینک نزدیک بیا! نزدیک رفتم. ناگهان دیدم طشتی پر از خون در مقابل حضرت است. فرمود: این، خون فرزندم حسین (ع) است. ایشان کمی از همان خون بر چشم من کشید. ناگهان از خواب بیدار شدم و متوجه شدم نابینا شده ام و از آن وقت تاکنون چیزي نمی بینم. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ، ص 115 با کمی ویرایش ✅ نکته: حمایت، اطاعت یا رأی دادن به سیاستمداران یعنی سیاهی لشکرِ شدن. 📱