eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
1.9هزار دنبال‌کننده
64.4هزار عکس
66.8هزار ویدیو
2.7هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 با قوطی های خالی نوشابه ،دکوری خوشگل برای اتاق بچه ها بسازیم😍👌
انواع تلاوت از نظر سرعت: ۱- روش تحقیق : ازابتدای قرآن تاانتهای قرآن بدون استراحت ۶۰ ساعت طبق قرآنهای عثمان طه که هر جزء بیست صفحه می باشد با روش تحقیق مدت زمان استاندارد هر صفحه حدودا ۶ دقیقه می شود یعنی هر جزء دوساعت روش مرسوم در جلسات و محافل انس با قرآن ۲- روش ترتیل یا تدویر: سرعت دو برابر روش تحقیق است پس استانداردتلاوت هر صفحه حدودا سه دقیقه میباشد یعنی هر جزء حدود یکساعت و کل قرآن سی ساعت روش مرسوم جزء خوانی ماه مبارک از صدا وسیما ۳- روش تحدیر : تحدیر ازماده حَدر به معنای سرا زیری و سراشیبی است در روش تحدیر سرعت دو برابر ترتیل و چهار برابر تحقیق می باشد پس هر صفحه حدود یک ونیم دقیقه و هر جزء تفریبا نیمساعت و کل قرآن ۱۵ ساعت تمام میشود. (روش استاد معتز آقائی) ۴- روش حُدَیر : سرعت دو برابر تحدیر و چهار برابر ترتیل و هشت برابر تحقیق می باشد یعنی هر صفحه ۴۵ ثانیه و هر جزء یک ربع و کل قرآن در هفت و نیمساعت تمام میشود معمولا اکثر مردم نماز رابدین روش میخوانند پس اگر دربرخی روایات داریم که ائمه ما بعضا قرآن را دریک شب ختم‌میکردند پر بیراه نیست سئوال ؛ آیا از روش حدیر هم میتوان تندتر خواند؟ بلی ولی محل کلام است زیرا حرف ومستحق حرف ادا نمیگردد و محل اشکال می باشد. [ محسن امامی ]
شاهکار ۶ قاری.mp3
4.5M
۶ شاهکار از ۶ قاری مصری به ترتیب فایل صوتی تلاوت فوق ☝☝☝
····🍃″ داستان پشیمانی قابیل″🍃···· 🟨▪️قابیل بعد از آموزش و تعلیمی كه از كلاغ دید و فهمید كه جسد برادرش را چگونه پنهان كند، به عجز و ناتوانی خود پی برده و درك و شعور خود را ضعیف تر از كلاغ دیده و ناله عجز و ضعفش بلند شد: «قالَ یا وَیلَتى‏ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِی سَوْأَةَ أَخِی»«او گفت: واى بر من! آیا من نتوانستم، مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟»(مائده۳۱) 🟧▪️ظلم، بالآخره گریبان ظالم را می­گیرد و انسانی كه مرتكب ظلمى شده و نمى ‏خواهد مردم بر عمل او آگاه شوند، پشیمان شده و سرگردان می ماند؛ چون چنین اعمالی طبیعتاً از امورى است كه نظام جاری جامعه آن را نمى ‏پذیرد؛ چرا که اجزاى یك جامعه، به هم پیوسته و مرتبط است و خواه ناخواه اثر چنین كارهایى كه با نظام جامعه بشری منافات دارد، ظاهر مى ‏شود؛ مثل تغذیه طعام سمّى و بروز اثر آن در بدن انسان. 🟥▪️انسانى كه در انجام واجبات الهی و مراقبت آنچه رعایتش لازم است، نقص تدبیر داشته باشد، در موقع خود اثر نقص ظاهر ‏شده و انسان دچار پشیمانى مى‏ گردد و اگر بخواهد آن نقص را جبران كند، خرابى دیگرى پیدا مى ‏شود.
💠احـکام سجده 💬پرسش شخص معذوری که می توانسته بر روی میز سجده کند اما از روی جهل، مهر را با دست بلند می کرده و به پیشانی می گذاشته است؛ آیا نمازهایی که به این نحو خوانده را باید قضا کند؟
زیر درخت گلابی، گلابی نخور! ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۵، ص ۵۶۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی این آیه رو بخونه امام زمان (عج)مواظب زندگیش میشه ... دکتر_سعید_عزیزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها دلم یه نگاه اقا رو تمنا می کنه🥺 💠 از بس آقایی و از بس داری کرم....❣❣ اٖؒلٖؒسٖؒلٖؒاٖؒمٖؒ عٖؒلٖؒیٖؒکٖؒ یٖؒاٖؒ عٖؒلٖؒےٖؒ اٖؒبٖؒنٖؒ مٖؒوٖؒسٖؒےٖؒ اٖؒلٖؒرٖؒضٖؒاٖٖؒؒ(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیاقت چیزی نیست که شما از توی شناسنامه یا چهره افراد بفهمید! لیاقت چیزی نیست که انتهای یک راه طولانی مشخص شود ! بلکه لیاقت حاصل یک لحظه ندیده گرفتن، بی احترامی، بی توجهی، فرد مقابل به شما ، به خاطر دیگران است ، در جواب تمام خوبی ها! خودتان را هدر آدم های بی لیاقت زندگی نکنید ...!
🍃💔 🍃💔🍃 ✍یکی از اساتید حوزه نقل میکرد میگفت : روزی یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا استاد واسش یه استخاره بگیره استاد هم استخاره میگیره وبهش میگه : بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده. چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد و گفت : 🔸میدونید استخاره رو برا چی گرفتم؟ استاد : نه!!! شاگرد : تو اتوبوس نشسته بودم دیدم نفر جلوییم، پشت گردنش خیلی صافه و باب زدنه؛ هوس کردم یه پس گردنی بزنمش. دلم میگفت بزن. عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه. 🔹خلاصه زنگ زدم و استخاره گرفتم و شما گفتین فورا انجام بده. منم معطل نکردم و شلپ زدمش. انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه اما یه نگاهی به من انداخت و گفت استغفرالله. تعجب کردم گفتم : ببخشید چرا استغفار؟!؟!؟! گفت : دخترم یه پسر بیکار رو دوست داره و من با ازدواج اون مخالفت کردم. 🔸ولی پسر همکارم که وضعیت مالی خوبی دارن به خاستگاریش اومده و میخوام مجبورش کنم که زن پسر همکارم بشه. و الان توی دلم داشتم به خدا میگفتم خدایا اگه این تصمیمم اشتباهه یه پس گردنی بهم بزن که بفهمم. تا این درخواستو کردم تو از پشت سر محکم به من زدی!!!😂😂 🔹همیشه با خدا مشورت کن. درسته بهت پس گردنی میزنه ولی نمیزاره تصمیم اشتباه بگیری.
ملا در بالاي منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضي است بلند شود. همه ي مردم بلند شدند جز يک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضي هستي؟ آن مرد گفت : نه ... ولي زنم دست و پامو شکسته نمي تونم بلند شم! 🌿😂🌿😂🌿
مادری پیر از فرزند راهزنش خواست که برای او کفنی از مال حلال به دست آورد. پسر رفت و بعد از چند روز آمد و کفنی برای مادر آورد. مادر از چگونگی حلال بودنش پرسید. فرزند گفت: مطمئن باش که حلال است، البته اولش حلال نمی‌ کرد! آنقدر پیرمرد را زدم که حلال، حلالش به آسمان رفت. 🌹😂🌹😂🌹
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🚨متوکل فکر همه جا را کرده بود و می خواست به گونه ای ماهرانه آبروی امام را بریزد. به شعبده باز هندی گفت: - می توانی کاری بکنی که علی بن محمد کنف شود؟! -چه جور کاری؟ - نمی دانم! هر کاری که می توانی انجام بده تا سرافکنده شود. 🔸اگر چنین کنی، هزار دینار به تو می دهم. شعبده باز از شنیدن پاداش «هزار دینار» دست و پای خود را گم کرد. پول چنان او را سرمست کرده بود که سر از پا نمی شناخت. نقشه اش را به متوکل گفت. متوکل قهقهه سر داد و گفت: - آفرین، آفرین بر تو! ببینم چه می کنی! به دستور شعبده باز نان های سبکی پختند و سر سفره ی ناهار گذاشتند. 🔹از امام دعوت کرد برای صرف ناهار به قصر بیاید. وقتی امام وارد شد و سر سفره نشست، شعبده باز کنار امام نشست و منتظر ماند. بفرمایید. بخورید. بسم الله. امام به محض این که دست به سوی نان دراز کرد، شعبده باز با حرکاتی عجیب و تکان دادن دست هایش، نان را به عقب پرتاپ کرد. 🔸حضرت دست به سمت نان دیگری دراز کرد. دوباره نان به هوا بلند شد و عقب تر افتاد. این کار سه بار تکرار شد. حاضران که از درباریان و دوستان متوکل بودند، از خنده روده بر شده بودند و نیششان تا بنا گوش باز بود. امام فهمید هدف چیست. آن گاه برخاست و همه را از نظر گذراند. آن گاه به شیر نری که یال و کوپال مهیبی داشت و روی پشتی نقش بسته بود، اشاره کرد و گفت: - او را بگیر. 🔹امام به شعبده باز اشاره کرد. شیری واقعی و خشمناک از پشتی بیرون جهید و به شعبده باز حمله کرد. این کار به قدری با سرعت انجام شد که امکان حرکتی به هیچ کس نداد. شیر درنده او را درید و خورد. سپس به جای اولش بازگشت و دوباره به پشتی نقش بست! برخی از حاضران از دیدن صحنه ی وحشتناک خورده شدن شعبده باز توسط شیر، نزدیک بود قالب تهی کنند. چند نفری غش کرده بودند. 🔸گروهی زبانشان بند آمده بود و نمی دانستند چه بگویند. اصلا انتظارش را نداشتند و آنچه را دیده بودند، باور نمی کردند. متوکل که اوضاع را خراب دید، برخاست و به حضور حضرت آمد و عرض کرد: ای علی بن محمد! حقا که تو از او شعبده بازتری! آفرین! خواستیم مزاح کرده باشیم. حال بنشین غذایمان را بخوریم. واقعا که دست بالای دست بسیار است! - به خدا قسم! شعبده بازی نبود. این، قدرت خدا بود و دیگر هیچگاه شعبده باز را نخواهید دید. 🔹وای بر متوکل! آیا دوستان خدا را به دشمنانش می فروشی؟ آیا دشمنان را بر ما ترجیح می دهی؟! امام این سخنان را گفت و رفت. خون شعبده باز روی زمین ریخته بود و حاضران هنوز به حال عادی باز نگشته بودند؛ حتی از نزدیک شدن به عکس بی جان شیر وحشت داشتند. 📚بحارالانوار، ج 50، ص 147 - 146
🔹شاه عباس از وزیر خود پرسید: "امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟" وزیر گفت : "الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه روند!" 🔹شاه عباس گفت : "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، 🔸بررسی كن و علت آن را پیدا نما تا كار را اصلاح كنیم"!
🔸داستان عجیب شیخ عباس قمی و پدرش 🔹مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:وقتى کتاب منازل الاخره را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت. 🔹مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الاخرٍه مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند. 🔸روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى. 🔹چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫وقتی کریستف کلمب، از سفر معروف و پرماجرایش برگشت، ملکه‌ی اسپانیا به افتخارش مهمانیِ مفصلی ترتیب داد. 🔹درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با تمسخر گفتند: کاری که تو کرده‌ای هیچ کار مهمی نیست. ما نیز همه می‌دانستیم که زمین گرد است و از هر سویی بروی و به رفتن ادامه دهی، از آن سوی دیگرش برمی‌گردی. 🔸ملکه‌ی اسپانیا پاسخ را از کریستف کلمب خواست، کریستف تخم مرغی را از سر میز برداشت و به شخص کناری خود داد و گفت: این را بر قاعده بنشان..‌! او نتوانست. تخم مرغ دست به دست مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر قاعده نشستن اِبا کرد. 🔹گفتند: تو خودت اگر می‌توانی این کار را بکن! کریستف ته تخم‌مرغ را بر سطح میز کوبید، تهِ آن شکست و تخم مرغ به حالت ایستاده ایستاد. همگی زدند زیر خنده که ما هم این را می‌دانستیم. 🔸گفت : آری شاید می‌دانستید اما انجام ندادید، من می‌دانستم و عمل کردم. انجام دادن چیزی که می‌دانیم احتیاج به شهامتی دارد که هر کسی توان انجامش را ندارد.