کوتسیا سوژه¬ای محو را به تصویر می¬کشدکه اصلا تصویر ندارد و در پیچ و خم¬های تند و فرز ضرباهنگ تحلیل می¬رود. «ک» چیزی است که به زبان نمی¬آید، حرفی است که نمی¬توان گفت. هنر کوتسیا خلق همین تصویر محو است. همین چیزی که به چشم نمی¬آید. شخصیتی که نیمی در مرگ و سایه¬ای در زندگی دارد. آیا به بهای محو شدن می¬شود چشم در چشم قدرت دوخت و قانون بی ربطش را بی¬معنا کرد. آیا این کمرنگی ناگزیر به چیزی شبیه منقادناپذیری سوژه می¬انجامد؟ یا محو شدن به سیاقی که مایکل «ک» درپیش می¬گیرد چیزی از سوژه به جا می¬گذارد که درمقابل قدرت به حرفی، بادی، کلمه¬ای بیاید اصلا؟ آیا از پس زندگی گیاه¬واری که مایکل، ببخشید «ک» به گرده می¬کشد، رهایی همچون یله شدن در فضای نامحدود محقق خواهدشد؟ #تم_استوری #مشایخی