eitaa logo
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
209 فایل
《هدف از ایجاد این کانال : ارائه بهترین اشعار مداحی ،روضه،مرثیه ،مولودی و... برای دسترسی هر چه سریع شما ذاکرین آل الله می باشد .》 💠خادم کانال : 💠🎤کربلائی سعید سلطانی 🔰 💠جهت ارتباط بامدیر کانال به آیدی زیر مراجعه فرمائید ⇃⇂ @saeid1370 ______☆______
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹 ✅«ابوالعاص» شوهر «زینب» ربیبه حضرت رسول اکرم(ص) بود که در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد. هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فِدیه خواستند، زینب هم گردن‌ بندی را که هنگام ازدواج از حضرت خدیجه(س) دریافت کرده بود را برای آزادسازی ابوالعاص فرستاد. رسول اکرم(ص) پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را نیز پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که پس از مراجعت به مکه، شرایط مسافرت زینب را به مدینه فراهم سازد. ابوالعاص پس از بازگشت به مکه، زینب را همراه با یاران رسول اکرم(ص) به مدینه فرستاد. رسول اکرم(ص) به «زید بن حارثه» و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر رسول اکرم(ص) از مکه آگاه شدند و گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. «هبار بن اسود» با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر رسول اکرم(ص) کوبید. زینب از ترس آن، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول اکرم(ص) پس از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.(۱) ابن ابی الحدید معتزلی در این باره می‏ گوید : من این جریان را برای استادم «ابوجعفر نقیب» خواندم، او گفت : 📋《إِذَا كَانَ رسول‌الله(ص) أَبَاحَ دَمَ هبار بْنِ الْأَسْوَدِ لِأَنَّهُ رَوَّعَ زَيْنَبَ فَأَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا؛ فَظَهَرَ الْحَالِ أَنَّهُ لَوْ كَانَ حَيّاً لأباح دَمُ مَنْ رَوَّعَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّى أَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا》 ♦️وقتی که حضرت رسول اکرم(ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسی را که دخترش فاطمه(س) را ترسانید و در نتیجه باعث شد فرزندش را سقط کند، حتما مباح می‏ شمرد.(۲) حتی در منابع اهل سنت آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آوردند، و حضرت(س) را بین در و دیوار قرار دادند و مجروح ساختند. 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ》 ♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در، جان علیِّ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا، غیر محسن، غیر آتش، غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه ها افتاده بود 👤غلامرضا سازگار 📚منابع : ۱)سیره النبی(ص) ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸/ انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۳۹۷ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳ ۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶/ سیر اعلام النبلاء شمس‌الدین ذهبی، ج۱۵، ص۵۷۸
◾️دو مادرِ دلباخته‌ای که سرنوشت‌شان، مثل هم بود ... «مادر موسی» و «حضرتنرجس» سلام‌الله‌علیهما ... 🩸در زیار‌ت‌نامه والده ماجده امام زمان علیهماالسلام حضرت نرجس خاتون می‌خوانیم: اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسی وَ ابنَةَ حَوارِیّ عیسی. 🔹سلام بر تو ای آنکه مانند مادر موسی و دختر حوارّی عیسی هستی.(۱) 🩸به روایت مرحوم شیخ صدوق: پس از به دنیا آمدن امام زمان علیه‌السلام مرغان بسیاری نزدیک سر مبارک آن حضرت جمع شدند؛ سپس امام عسکری علیه‌السلام یکی از آن مرغان را صدا زد و فرمود: احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَ رُدَّهُ إِلَیْنَا فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَتَنَاوَلَهُ الطَّائِرُ وَ طَارَ بِهِ فِی جَوِّ السَّمَاءِ وَ أَتْبَعَهُ سَائِرُ الطَّیْرِ 🔸این طفل را بردار و نیکو محافظت نما و هر چهل روز یک مرتبه به نزد ما بیاور؛ مرغ آن نوزاد مبارک را گرفت و به سوی آسمان پرواز کرد و سایر مرغان نیز به دنبال او پرواز کردند. سپس امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: سپردم تو را به آن کسی که مادر موسی علیه‌السلام، موسی را به او سپرد. فَبَکَتْ نَرْجِسُ‌سلام‌الله‌علیها 🔹تا که آن مرغ، این نوزاد مبارک را به سمت آسمان بُرد، مادرش حضرت نرجس سلام‌الله‌علیها به گریه افتاد. امام حسن عسکری علیه‌السلام به او فرمودند: آرام باش؛ که شیر از غیر تو نخواهد خورد و به‌زودی آن‌را به سوی تو برمی گردانیم چنانچه حضرت موسی را به مادرش برگردانیدند. و پس از چهل روز آن مرغان، حضرت مهدی سلام‌الله‌علیه را به نزد مادرش برگرداندند.(۲) 📚(۱) مصباح الزائر؛ ص ۶۳۶ 📚(۲) کمال الدین؛ ص۳۹۱ ✍ ای کاش ، سرنوشت یک مادرِ دلباختهٔ دیگر هم، شبیه «مادرموسی» و «حضرت‌نرجس» بود و طفلش به سلامت برمی‌گشت... و ای کاش سرنوشت یک پدر دیگر هم مثل امام حسن عسکری علیه‌السلام بود و دیگر شرمنده از اهل و عیالش نمی‌شد... 🩸... ظهر عاشورا، مادر، طفل شیرخوارش را از شدت عطش به پدرش سپرد، تا شاید اندکی آب برایش فراهم آورد. فإنّها واقفةٌ بِبابِ الخِيمة تَنظرُ إليه ▪️و خودش بی‌قرار در کنار خیمه‌ها ایستاد و نظاره‌گر بود تا که طفلش ، سیراب گشته و برگردد.(۱) اما ساعتی نگذشت که دید پدرش،با حال گریان، راه را کج کرده و به پشت خیمه‌ها می‌رود... ثُمَّ نَزَلَ الْحُسينُ عَن فَرَسِهِ، و حَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ، و زَمَّلَهُ بِدَمِهِ، و صَلّىٰ عَلَيْهِ ▪️سپس امام حسین علیه‌السلام از اسب پیاده شد و با شمشیرش قبری برای علی اصغرش حفر کرد و بدن او را با خون گلویش، خون آلود کرد و بر او نماز خواند. (۲) 📚(۱)إبصار العين،ص۱۳۰؛ وسيلة الدّارين،ص۴۱۶ 📚(۲)مقتل الحسين علیه‌السلام، خوارزمي،ج ۲ ص۳۲ ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت رفتی و رفت خنده ز لب های خواهرت هرکس که دید رأس تو بر روي نیزه‌هاست آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت تا بیش‌تر به گریه‌ی من خنده سر دهند آورده‌اند محمل من را برابرت از دوش نیزه‌دار تو فهمید کاروان خون می‌چکد هنوز ز رگ‌های حنجرت یک تیر بوسه‌ات زد و شد روز من سیاه حالا چه کرد بین سفر نیزه با سرت هرگز نمی‌رود ز خیال من این سه داغ رنگ پدر... گلوی تو... لبخند آخرت
🔘 به فدای آن آقایی که بسیار او را در زندان، اذیت و آزار دادند و به میان حیوانات وحشی انداختند‌... در ادعیه ساعات هر روز که مرحوم شیخ بهایی در «مفتاح الفلاح» آن‌ ادعیه و توسّلات را نقل کرده است، در ساعت یازدهم هر روز اینگونه به درگاه الهی عرضه می‌داریم: وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ علیه‌السلام اَلَّذی طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِهاوَامْتُحِنَ بِالدَّوآبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراکِبَها؛ 🔹یا الهی! متوسل شدم به امام حسن عسکری علیه السلام؛ آن آقایی که او را افکندند در میان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بیرون آوردی، و آن حضرت به جنبدگان سرکش و حیوانات چموش امتحان شد پس رام کردی برای او سوار شدن بر آن ها را. 📚مفتاح الفلاح ص۱۳۴ 🩸خلفای وقت، مکرّر امام حسن عسکری علیه‌السلام را به بهانه های مختلف به زندان می‌انداختند تا اینکه یک روز، آن حضرت را به شخص سنگ‌دل و نانجیبی به نام «نِحریر» سپردند. به روایت «کافی» و «ارشاد»: سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام إِلَی نِحْرِیرٍ وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ ▪️امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نِحریر که مردی بد جنس بود، تحویل دادند. او خیلی بر آقا سخت می‌گرفت و آن حضرت را اذیت می‌کرد. 🔻یک روز زنش به او گفت: از خدا بترس! می‌دانی چه شخصی در زندان تو است؟ آن زن عبادت و پرهیزگاری امام علی را برایش نقل کرده و گفت: من می‌ترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوی. نحریر در جواب زن خود گفت: به خدا او را پیش درندگان می‌اندازم. در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیه‌السلام را پیش درندگان انداخت. هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره می‌کنند. فَوَجَدُوهُ علیه السلام قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَی دَارِهِ ▪️از بالا نگاه کردند، دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطرافش را گرفته اند. دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه اش ببرند. 📚الارشاد،ص ۳۲۴ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۱۳. ✍ای سراپا حُسن حَیّ ذوالمِنَن سوّمین اِبن الرّضا دوّم حسن ای هزاران آفتاب مشتری یا اباالمهدی امام عسکری با همه درد و غم و عمر کمَت تا ابد مرهون احسان، عالَمت از نماز و از دعای متصل بردی از دشمن کنار حبس، دل با خدا پیوسته در راز و نیاز روزها را روزه، شب ها در نماز رنج هایت در ره توحید بود سال ها یا حبس یا تبعید بود روزگارت شعله ها بر جان فکند دشمن ات در برکه ی شیران فکند ایستادی بین شیران در نماز شیرها را جانبت روی نماز الله الله گرد تو درّندگان سر فرو بردند همچون بندگان نور عِلمت از درون حبس ها کرد از ظلمت جهانی را رها ای دمت جان داده بر روح الامین آسمانِ خفته در خاک زمین...
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در اثر سَمّ، ساعتی از هوش می‌رفتند و ساعتی به هوش می‌آمدند... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه در روز اول ربیع‌الاول(۱) ، معتمد عباسی ملعون در قالب یک طعامی به امام حسن عسکری علیه‌السلام ، سمّ خوراند، هشت روز طول کشید تا امام علیه‌السلام به واسطه آن سمّ به شهادت رسیدند. در این مدتی که سمّ در بدن مبارک آن حضرت اثر کرده بود، نوشته‌اند: وَ جِسمُهُ یَزدادُ ضَعفاً و الآلامُ تُشتَدُّ عَلَیه ▪️جسم مبارک آن حضرت روز به روز ضعیف‌تر می‌گشت و دردهای بدن مبارک بیش از پیش می‌شد. فَیُغشٰی عَلَیهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ ▪️آن حضرت ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی دیگر به هوش می‌آمد.(۲) 📚(۱) الإرشاد ج۲ص۳۳۶ 📚(۲)العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ ✍ آن امامی که فرمود: « ما حجت خدا بر خلقیم و مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها حجت خدا بر ما » ، تقدیرش اینگونه بود که روزهای آخر عمرش، مثل روزهای آخر عمر مبارک مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها باشد... تا جمله «یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ» به گوش می‌رسد، حال و روز یک مادری را به تصویر می‌کشد که «علامه مجلسی» گوشه‌ای از حال زارِ او را اینگونه روایت نمود: أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائما سر خود را می‌بست؛ جسمش ناتوان شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبی سوخته داشت؛ پیاپی از هوش می‌رفت و دوباره به هوش می‌آمد. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۸۱ می روی اما اگر میشد بمانی خوب بود با تو زهرا، لحظه های زندگانی خوب بود ای تمام ماه ها خورشیدها در خانه‌ات خانه ام با بودن تو کهکشانی خوب بود شد سلامم بی جواب و فاطمه در غربتم مایه ی آرامشم شد، همزبانی خوب بود   زندگی کردی کنارم، ساده و بی ادّعا در کنارت خوردن یک قرص نانی، خوب بود در غروب کوچه ها و در میان شعله ها بر دفاع از حق حیدر پاسبانی خوب بود   خنده را از تو گرفته درد پهلوهای تو خنده هایت فاطمه در این جوانی، خوب بود می روی از هوش هر د‌َم، حال و روزت خوب نیست می روی، اما اگر میشد بمانی خوب بود...
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات احتضار خود، آب طلبید و به دستان فرزند دلبندش، سیراب شد؛ امّا... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که به «عقید»، خادم خود فرمودند: «ای عقید! قدری آبِ مَصطکی برای من بجوشان! » عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل(نام دیگر حضرت نرجس) مادر امام زمان علیه‌السلام، آن را به خدمت حضرت آورد. فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ ▪️ آن حضرت، کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندا‌نهای نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت. آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را می‌بینی که در سجده است، او را نزد من بیاور.» 🩸عقید گوید: «وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده می‌کند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. » سپس گفتم: «آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی.» در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ ▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریه کردند و فرمودند: «ای آقای این خاندان! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود می‌روم. إمام زمان علیه‌السلام، کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت، تا آن را نوشید. 📚کتاب الغیبهٔ،شیخ طوسی،ص۲۷۱ ✍ آه یا أباالحُجه، یا حسن بن علی... در لحظات آخر عمْر شریف‌تان آب طلب کردید و به دستان مبارک فرزند دلبندتان سیراب شدید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🩸... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود: اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ ▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید! و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم ▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهان مبارکش برمی‌گرفت. برگرفته از: 📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰ 📚انوار الشهاده، ص۷۸ 📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸ ✍آقای سامرا چقدر ناتوان شدی خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمان جوانی تو میروی تو ضعف میکنی پسرت گریه می‌کند مهدی رسیده و به برت گریه می‌کند خاکی شده است موی سرت گریه می‌کند این ظرف آب بر جگرت گریه می‌کند برروی دامن پسرت دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات یاد حسین می دمد از نای تشنه ات دادی سلام بر لب بابای تشنه ات خونابه گرچه از دهنت ریخته شده آلاله روی پیرهنت ریخته شده شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد تیری به گوشهٔ لب و کنج دهان نخورد شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن...
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، سر مبارک حضرت حجت ارواحنافداه را در آغوش گرفتند و اسرار امامت را به او سپردند ... در نقل‌ها آمده است: ساعات آخر عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که تشنگی بر آن حضرت فشار آورده بود؛ از شدت درد گاهی از هوش می‌رفت و گاهی به هوش می‌آمد؛ فرزند دلبندش حضرت حجت ارواحنافداه بالای سر آن حضرت حاضر شدند؛ امام علیه‌السلام تا چشمانشان را گشودند، مشاهده نمودند که حضرت حجت ارواحنافداه بالای سرشان نشسته است؛ فَضَمّهُ اِلیٰ صَدرِه الشّریفِ و جَعلَ یُقبّلُهُ و یُوَدّعَهُ و یَبکی ▪️آن حضرت او را به سینه مبارک خود چسپاندند و پیوسته او را می‌بوسیدند و گریه می‌کردند و اسرار امامت را به او منتقل می‌نمودند. 📚العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ ✍آه یا أبا الحُجة ... جدّ غریب‌تان هم بین گودال قتلگاه افتاده بود ... گاهی به هوش می‌آمد و گاهی از هوش می‌رفت ... ای کاش فرزندش بود تا در آن لحظات سرش را به دامن بگیرد ... اما نه تنها کسی سرش را در بر نگرفت؛ بلکه تا چشمش را گشود، ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ آتش زهر تمام جگرت را سوزاند نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی آه آهت همه ی دور وبرت را سوزاند میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده سرفه هایت بدن مختصرت را سوزاند دیدن حال بد و جان‌ به لب آمده ات به خدا قلب یگانه پسرت را سوزاند سر تو بر روی دامان پسر... جان‌دادی! مطمئنم که خودت یاد حسین افتادی...
◾️امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ... راوی گوید: بعد از آنکه امام حسن عسکری علیه‌السلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم، فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً ▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تخته‌ای در بین حیاط گذارده‌اند. فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ ▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ ▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد. فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی ▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.» فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ ▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیه‌السلام نمازگزارد. 📚کمال الدین، ص ۴۳۱ ✍ آه یا صاحب الزمان ... هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست: چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریب‌تان حسین علیه‌السلام نماز بخواند ؟! به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال داده‌اید... 🩸سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد ‌و‌ دو بیت در رثای سیدالشهداء علیه‌السلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک‌ بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتاب‌ها خوابش برد... 🩸 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو: صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ... ▪️شمشیر هایشان بر جسم شریف حسین علیه‌السلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاک‌او‌، چه خوب محرابی برای آن شمشیرهای سجده‌کننده شد... 📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱ 📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶
قطعه ترکی .تقدیم به رزمندگان هشت سال دفاع مقدس سَگیز ایل کفریله پیکار اِلَدی ملّتیمیز دائما حفظ اولا تا دهریده حیثییّتیمیز باغلییوب شوقیله همّت کمرین عاشقلر رهبرین امرینه لبّیک دیوب امّتیمیز دین و قرآن و ولایتّدن ائوتور چیرمالانوب گلدیلر صحنیه تا ثابت اولا همّتیمیز موبه مو ایلدیلر امر امامی اجرا چونکی باغلانمیشیدی رهبریله بیعتیمیز اِله جانانه دفاع ایلَدیلر کشوردن آنلادی دشمن دون وار نَقَدَر قدرتیمیز مکتب سرخ شهادت بیزه سرمشق اولدی اودی تا واردی جهان گِتمیه جاق عزّتیمیز توکولوب پیرو جوان جبهه لره الده صلاح گون کیمی اولدی عیان اِئللر آرا وحدتیمیز دلده گه ذکر حسین گاه ابوالفضلین آدی دشمنه حمله ایدوب اولمادی هیچ وحشَتیمیز دشمنون آلدیلا آرامشینی صبح و مسا سیندیریبدور صف کفّاری اوگون هیبَتیمیز قوغدولار تولکی صفت دشمنی بو تُپراقدان گوردولر واردی نجه شیر کیمی صولَتیمیز بیر وَجَب قویمادیلار توپراقیمیز غَصب اولسون چون بو تپراقلا جهانه یاییلوب شُهرَتیمیز چوخ ایگیتلر بو گوزل یولدا اولوب قربانی قانیله تاپدی شرف ملّتیمیز دولتیمیز تا جهان وار بو مقدّس حرکت کُهنَلمَز ایل به ایل بیربیله گونلرده جوشار غیرَتیمیز بو پیامی هامیه ایله بیان رزّاقی کی ویروب درس شرف عالمه حُرّیَّتیمیز  به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی در تمامی جبهه ها    ستار رزاقی  
احوالات شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت ای صاحب عصر و زمان یابن الحسن قلبیوی هجران اوخی ایتدی نشان یابن الحسن شیعه لر گوزیاشوه قربان اولا اولدون یتیم عرشه قوزانسون گرک آه و فغان یابن الحسن معتمد بیر ظلم ائدوب ارکان هستی تتریوب غصّه دن محزون اولوبدی انس و جان یابن الحسن ایلسون الله عذابین چوخ شدید اول ظالمین آغلاشار بو غمده حتی قدسیان یابن الحسن بو جنایتلر هاچان پایان تاپار ای دادرس گل بو ناحق قانلارا سن ایله قان یابن الحسن آل عدالت تیغینی گوزیاشی سیلمیش اللره انتقامه ائتگیلن چهره عیان یابن الحسن "زعفرین" اولسا گناهی رحم ائله گچ جرمینی آغلیوب جدون حسینه چوخ زمان یابن الحسن لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🏴🏴◇•••--- @torkiy
🌲نوحه "فارسی"شهادت امام حسن عسکری(ع) ✍شعراز: محمدرضامحمدی(ناعم) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مانواخوانیم،،،،،دیده گریانیم درعزای عسکری محزون ونالانیم آجرک اللـــــــــه بقیه اللـــــــــــــــه۲ 🏴🏴🏴 شیعه مینالد،،،ازغم هجــران میکندزاری،،،میکنداَفغان مهدی زهراشده درماتمش گریان آجرک الله بقیه الله۲ 🏴🏴🏴 عرش وفرش امشب،،،غرق ماتم شد گریه کن شیعه،،،گاه ماتم شد زین مصیبت قامت اهل وفاخَم شد آجرک اللــــــــــه بقیه اللـــــــــــــــه۲ 🏴🏴🏴 سامراامشب،،،غمفزاگشته غرق غم همچون،،،کربلاگشتــــــه مهدی ازداغ پدرغرق نواگشته آجرک اللـــــــه بقیه اللــــــــــــه۲ 🏴🏴🏴 میزندبرسر،،،حضرت زهـــرا دمبدم گوید،،،آه و واویلا غمسراگردیده امشب پهنه ی دنیا آجرک اللــــــه بقیه اللـــــــــــــــه۲ 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام 🏴 . ✍حاج اصغر فرشچی (عدلی تبریزی) سبک : ای حرمینه ناز ائدن ... عطری گلورمحرمون .. واردی باشیمدا یا حسین ... . . شیعه بو گون عزایه گل حجت حق عزاسی وار غملیدی صاحب الزمان دیلده بابا باباسی وار . یاسه باتوبدی ماسوا شیعه لرون نواسی وار . . . زهرجفاایدوب اثرایتدی امامی بی قرار تاب وتوانی قالمادی گوزلری اولدی اشکبار مهدی صاحب الزمان قلبی اولوبدی داغدار اشکی رواندی صورته دیلده بیوک بکاسی وار . . معتمدین جنایتی اولدی جهانه برملا میل ایلیوبدی زهرکین دردینه اولمادی دوا سسله دی گل آنا حسن اولدی غریب سامرا سالدی شراره جانیمه اود باشیمون بلاسی وار . . گل آناجان چاتوب منیم زهرجفا دوداقیمه پیک اجل آلارجانی ایندی گلر سراقیمه تک قالی مهدی زمان قلبی یانار فراقیمه یاندی جگرلریم آنا گل نجه گوریاراسی وار . . غربت ایچینده گر اُولم مهدی بالامدی آغلیین واردی اگرچه قارداشیم اولماز او سینه داغلیین باغلا اوزون بوگوزلری یوخدی بویرده باغلیین منتظرم مدیندن سن گلسن صفاسی وار . . ظلمونی اشقیا ندن بولدی منه آنا روا خزانه دونروب منیم بهارعمرومی جفا شام غریبانمدا گل ساخلا اوزون منه عزا سامرده ایکی بالان دفن اولی غم بناسی وار . . گونکیمی باتدی شاه دین کسدی او نورونی حسن گلشن دینیدن سولوب شاخۀ گل سرو وچمن سالدی بو شیعه قلبینه نسگلی درد وغم مِحن آغلا گوزوم بوغمده سن آغلیینین جزاسی وار . . گللرآچاربهاریده هرچمنون گلی اولار غنچیه منتظرقالان عشقلی بلبلی اولار مهدیسی اولسا هرکیمون سانماکه مشکلی اولار (عدلی) اولوبدی عاشقی دلده بو ادعاسی وار
بنام خدا مثنوی کوتاه برای (راز رشید) زبانحال مادر محترمه شهید ************************ 🌷اجاقی لر گلیب یولداشلارین دیداریوه یاتما پوزولموش حالیمی افکاریمی قاتما بالام سن، دین وقرآنه ، فدا اولدون گناه سیز قانه باتدون گول کیمین سولدون بی بی زهرایه سن قربان ،گوزل اوغلوم حسین تک عاشق جانان، گوزل اوغلوم بالام خوش حالیوه سن آرزیوا چاتدون حجاب وعفت اوستونده قانا باتدون بسیجی یاتمییوب یاتمازهامی بولسون امامین ، رهبرین آتماز، هامی بولسون اجاقی لر قالار تاریخده آزاده فیامتده ، علی اکبر گلر ، داده ************************ شعری قوشان :اصغر رضامند به مناسبت سالگرد بسیجی شهید حسین اجاقی
عرض‌تسلیتی‌به‌امام‌عصر‌عج بمناسبت‌شهادت‌پدربزرگوارشان ⬛️ مهدیِ صاحبْ‌زمانین بیر غم عظماسی وار گوزلری یاشلی، لبینده ذکر واویلاسی وار صون نَفَسلرده دوتوب یوز قبلیه ساری حَسَن گه دیور یامهدی گاهی ذکر یازهراسی وار زهریله مسموم اولوبدور چون امام عسکری اهلبیتون سامرا شهرینده بزم یاسی وار شیعه‌ده اولدی شریک غم امام عصرینه اگنینه قاره گیوبدور اشک و آه و واسی وار وئرمگه باش ساقلیقی ئوز دلبر و دلدارینه دائما دیلده شعار ناب و پُراحساسی وار مهدی‌جان باشون ساق اولسون غم یئمه چون شیعه‌نون هرمکاندا کربلا، هر گونده عاشوراسی وار ثبت و ضبط ایلر یقیناً بی‌ریا خدمتلری قائم آل عبانین دیدهٔ بیناسی وار (فیضیا) یوخدور غمی بو دهریده هر کیمسه‌نین یوسف زهرا کیمین بیر شاه بی‌همتاسی وار مرحبا پس شیعیان مرتضا اقبالینه حضرت مهدی کیمین مولاسی وار، آقاسی وار ✍رحیم فیض
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی.. جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری ▪️چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی." ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟" ▪️دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. ▪️قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه" بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟ بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم ▪️یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما، ▪️اما قربون دستای زخمیِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن... 😭تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند "فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت... 😭 حسین...ای تشنه لب حسین... دو نگاهی که داشتم  همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم... آااای حسین...
🏴شهادت امام حسن عسکری (ع) سبک : : می گذرد کاروان شیعه بو گون آغلیار سینه سینی داغلیار ئولدی امام عسکری باشه قرا باغلیار یابن الحسن تئز گل الامان العجل العجل الامان جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی (۲) مرتضی آغلار بوگون مصطفی آغلار بو گون سیلی دئین یوزونه فاطمه آغلار بو گون یابن الحسن تئز گل الامان العجل العجل الامان جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی (۲) مهدی بو گون آغلیار باشه قرا باغلیار آتا مصیبتینده سینه سینی داغلیار یابن الحسن تئز گل الامان العجل العجل الامان جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی جانم مهدی (۲) ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
الهم عجل لولیک الفرج برشیعیان امیری ازسوی داورآمد بر دوستان حیدر فرزانه رهبرآمد روز نهم رسید از ماه ربیع الاول بر متقین امامی از نسل حیدرآمد شد عسکری شهید قوم نفاق وفتنه بر جای وی نشان فتاح خیبرآمد برشیعیان مبارک این هدیه ی الهی برکشتی هدایت سکان ولنگرآمد جانهافدای مهدی وان یادگارنرجس رخشنده مه زایل زهرای اطهرآمد کشتیّ دین حقه بیئر ناخداچاتوبدی از عرشیان ندای الله واکبر آمد شد جانشین بابا فرزندنامدارش آن حجت الهی وان دروگوهرآمد شکرخداکه شیعه شدصاحب ولایت کوراست چشم اعدا خورشیدخاورآمد بررهبرم مبارک این جشن وشادمانی نایب برای مهدی آن جان ودلبرآمد اؤلدي امام امت اؤل پیکر عدالت وان دادخواه شیعه پورپیمبرآمد تاکی زدیده بارد اشک فراق یاران صبرجهان شیعه بنگربه آخرآمد بازآکه طعنه های دشمن شده فراوان برشیعیان جسارت ازقوم کافرآمد (صابر)سروده شعری درمدح شاه والا باتوبره ی گدائی اینک به این درآمد داردامیدبخشش ازفضل بی مثالش برآستان مولاباشعر ودفترآمد ایام ولایت عهدی وآغاز امامت مولایمان مبارک بررهبروامت صابرکبودراهنگی
《شروع و استمرارامامت مهدی( عج)》 یئتدی امام عسکری فیض شهادته چاتدی امام مهدی قائم امامته عزّتله گئیدی اگنیننه رخت ولایتی تکیه ویریبدی تخت عتیق ولایته وئردی ادامه اون بیر امامین مرامینه پرده دالیندا باشلادی خلقی هدایته ایللردی امر حقّیله غیبتده سِیر ائدور حیراندی عقلیلر بو مطوّل حکایته حقدن بئله مقدّر اولوب مهدی اُمم پرده دالیندان ائتسین امامت جماعته غیبت زمانی کیمسه چکه انتظارینی مشغولیدور بو بُرهده گویا عبادته اذن ظهور گلسه خداوندگاریدن امت یقین او گون یئتجاقدور سعادته ای عاشق امام زمان چوخ دعا ائله آلله بو انتظاری یئتیرسین نهایته آمین دئسه دعالریوه پورِ عسکری شاید چاتا دعا لریمیز استجابته مهدی غریبدور اورگی غم خزینه سی آگهدی کربلاده اولان قتل و غارته کرب و بلا غمینده گوزی اشکباریدور قان آغلیار دیار بلاده جنایته یارب بحق آلِ عبا لطف قیل بیزه یانمیش اورکلره گله مولا سقایته یا قاضی القضات ، الهی یورولموشوخ دیل آچمیشوخ حضوریوه یکسرشکایته مایوس قیلما صوت اناالمهدیدیدن بیزی مهدییده منتظردی بئلنچی قضاوته یارب آغیر بو غیبتین عمرین تمام ائله شاهد اولاخ حضور شهِ با لیاقته عدل و عدالتیله دولا کُلّ کائنات ناظر اولا خلایق عالم عدالته تعجیل ائله ظهورینه یا واجب الوجود سرباز یاز منی او شه با جلالته دوم مهرماه ۱۴۰۲برابر با هشتم ربیع الاول ۱۴۴۵ ه. ق التماس دعا ملک پور لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy
🪴شعربمناسبت سالروزآغازامامت ولیعصر (عج)🪴 ✍اثرطبع:کربلایی محمدرضامحمدی ( ناعم ) 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 یابن الزهرا، باشوواتاج امامت یاراشور قدووه قامتووه جامه ی عزت یاراشور ای حسینون گوزل اوغلی سنه جانلارقربان ایده جبریل سنه، قول کیمی خدمت یاراشور سن اوشه سن که سلاطین جهان بنده وندی الووی اوپمگه سلطان و رعیت یاراشوز حوریلرخاک رهون سرمه ایده ر گوزلرینه ایاقین تپراقین اتسون گوزه زینت،یاراشور چوخلاری یوسفی ویرمیشلا گوزه لیکده مثل یوسف اماچکه دیدارووه حسرت یاراشور نجه کی یوسفی گورجک چوخی کسدی الینی یارادامعجزه،زیبایی صورت یاراشور کسیلر اللری یوسفده سنی گورسه آقا اولماقابنده قاپوندا چکه منت یاراشور گوزوموزیولدادی گل سایووه آل شیعه لری اوگوزل شانووه کرسی خلافت یاراشور شیعه نین دادینه گل ظلم اولونور شیعه لره امتیندن آقا گر اتسه حمایت یاراشور عیدزهرادی آچوبدور الینی سایللر ایده سن سایلووه لطف وکرامت یاراشور قبرزهرایه گیدنده بیزیده یادووه سال شاهدن نوکرینه، لطف ومحبت یاراشور ملک ایرانداسنه جشن امامت قورولوب شاهینه امت ایده عرض ارادت یاراشور مین امیدیله یازوب بوسوزی خلقه اوخودی ویره سن (ناعمه) ده قول شفاعت یاراشور 🌺🌺🌺🌺🌺 ✍اشعارمحمدی(ناعم)مداح وشاعر
💐آغازامامت امام عصر،اباصالح المهدی(عج)،برمنتظرانش مبارکباد.💐 یوسفا،بوی خوش پیرهنت می آید ماه کنعان،خبـــــرآمدنت می آید پسرفاطمه،ای منتقم آل علــــــــــے چقدَر رخت امامت به تنت می آید ✍اثر:محمدی(ناعــــــــــــــــــم) 💐✨💐✨💐✨💐✨💐✨