#امام_باقر_علیه_السلام
◾️ هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام پُشت دروازه شام، معطل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند.
🔹إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
«ستایش خدای را که محمد صلی الله علیه و آله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم. سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
مسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🔻هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد.
إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود نداد.
📚أمان الاخطار ص۵۲
📚دلائل الإمامة ص۱۰۴
✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
#شهادت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهمالسلام» مُعَلَّقٌ
▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهلبیت «علیهمالسلام» آویخته است.
🔖 و هر وقت در آن نظر میکنیم شهادت پدرم را به خاطر میآوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم.
📚الخرائج، ص۲۳۰
📚جلاءالعیون،ص۸۶۲
✍ آه یا إمام صادق علیهالسلام...
آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهلبیت علیهمالسلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیهالسلام اینگونه از آن یاد میکند:
📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ...
▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمهها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود میزدند...
📝 یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمهی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون
چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار
میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ
اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار
ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه
پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار
ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی
دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار
از روی تلِ زینبیه، پیشِ دیده بود...
تا انتهای حفرهی گودال، تارِ تار
شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین
بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار
والشمرُ جالسٌ، چه بگویم که پیشِ ما
بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار...
تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست
تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام را پُشت دروازه شام، معطّل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
🔖 «ستایش خدای را که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به شهر را نداد...
📚أمان الاخطار، ص۵۲
📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴
✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه.ی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زندهام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خوردهام بدهکارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار برده ها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاهْ بازارم
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهمالسلام» مُعَلَّقٌ
▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهلبیت «علیهمالسلام» آویخته است.
🔖 و هر وقت در آن نظر میکنیم شهادت پدرم را به خاطر میآوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم.
📚الخرائج، ص۲۳۰
📚جلاءالعیون،ص۸۶۲
✍ آه یا إمام صادق علیهالسلام...
آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهلبیت علیهمالسلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیهالسلام اینگونه از آن یاد میکند:
📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ...
▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمهها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود میزدند...
#امام_باقر_علیه_السلام
#مجلس_یزید
◾️ ما را دست بر گردن، وارد مجلس يزيد کردند...
در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمود:
اُتِیَ بنا يزيدَ بنَ معاويةَ بعد ما قُتلَ الحسينَ بنَ عليٍّ و نحنُ اِثنا عشرَ غُلاما و كان أكبَرُنا يومئِذٍ عليُّ بنُ الحسينِ، فأُدخِلْنا عليهِ، و كان كلُّ واحدٍ مِنّا مَغلولةً يدُهُ إلى عُنُقِهِ
▪️ما دوازده پسر و نوجوان بودیم که ما را پيش يزيد بردند که بزرگترین ما پدرم علی بن الحسين علیهماالسلام بود. ما را وارد مجلس يزيد کردند در حالی که دستان مان را بر گردن مان بسته بودند.
📚وسيلة الدّارين، ص۳۸۶
#معارف_حسینی
#امام_باقر_علیه_السلام
◼️ السلام علیکَ یا مَن شَهدَ المِحنةَ و البلاء فی يوم عاشورا...
◼️امام باقر علیه السلام فرمودند:
وَلَقَدْ قَتَلُوهُ قَتْلَةً نَهَی رَسُولُ الله صلی الله علیه وآله أَنْ یُقْتَلَ بِهَا الْکِلَاب.
◼️جدم اباعبدالله الحسین علیه السّلام را به نحوی کشتند که رسولخدا صلیاللهعلیهوآله نهی کرده بود حتی سگ ها را بدین نحو بکشند.
لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَالسِّنَانِ وَبِالْحِجَارَةِ وَبِالْخَشَبِ وَبِالْعَصَا.وَلَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِك.
◼️همانا او به وسیله شمشیر و نیزه و با سنگ و با چوب و با عصا کشته شد
و بعد از آن بدنش را پایمال سم اسب نمودند.
📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۹۱، ح۳۰
📚مستدرك الوسائل، ج۸، ص۳۰۷