#شام غریبان امیر المومنین
گلدوق عزا ساخلیاق، حیدرکرّاره بیز
وئرماقا باش ساغلیقی، قولسوز علمداره بیز
شیعه نجف شاهینه، ساخلیوب عالم عزا
اوغلی حسین و حسن، اگنینه گئیمیش قرا
مجلسماتم قوروب، آل رسول خدا
آغلیون امداد ائداق، عترت اطهاره بیز
اولماسا هر کیمسهنین چشمی بوگون اشگبار
شاه اّمَمدن اولور، حشرگونی شرمسار
ظلمیلن اولدی شهید، منبع هشت وچهار
آزدی نقدرآغلییاق، اول شه ابراره بیز
بیزدن اؤتور ائیلدی، هر نه ستم وار قبول
تا که رواج اولماقا، شرع مبین رسول
بیزنه روا اولمیاق بیر بئله غمده ملول
ائتمیاق انصافیدور سینهنی صدپاره بیز
آغلیون اول سروره، شیعه به شور و نوا
راه خداده وئروب اوغلی حسینی فدا
ائتدیلر اولادینه هر نه ستم وار روا
حشره کیمین آغلاروق بیر بله سرداره بیز
یادیمه دوشدی گینه واقعه ی کربلا
شمر لعینون او گون ائتدیقی جوروجفا
شیعهلرین باشینه تؤکدو کول اول بی حیا
وار یئری ایندی گزاخ چؤللری آواره بیز
#برچسبها: شام غریبان حضرت علی, حضرت علی, #کاتب اردبیلی
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫
🍂زبانحال زینب(س) به حضرت امام حسین(ع) دردروازۀ شام🍂
حسین جان قاره گونلرده قالان قان آغلاماز نیلر؟
گل گلزاری ظلمیله صولان قان آغلاماز نیلر؟
ئوله بیر باجینین یدی دلاور قارداشی قارداش
مگر قمری کیمی کوکو زنان قان آغلاماز نیلر
اسیر دیلم و روم و حبش تک قوللاریم باغلی
سوار ناقه عریان اولان قان آغلاماز نیلر
یئریم گه کوفه گه چوللر اولوب گه دیر نصرانی
منیم تک بیکس و بی خانمان قان آغلاماز نیلر
اوزاق یول دورت طرف دشمن برادربیرپناهیم یوخ
اسیر دشمن بی رحم اولان قان آغلاماز نیلر
در دروازه ساعتده بو گونده ویلانم
بو نوعی ذلتیله ساخلانان قان آغلاماز نیلر
تماشایه چیخوب شام اهلی گویا عید اعظمدور
باجون بو درد بیداده نهان قان آغلاماز نیلر
برادر شیشه ی قلبیم سینوب سنگ شماتتدن
شکسته قلب اولا زخم زبان قان آغلاماز نیلر
گورورسن سید سجادوین قارداش بند زنجیرین؟
مگر زنجیر ظلمه باغلانان قان آغلاماز نیلر
گلوبدور ناز پرورده اوشاقلار شوره بلبل تک
صولوب باد ستمله گلستان قان آغلاماز نیلر
منیم تک هرکیمه بوقدری درد و محنت اوز ویرسه
ایدوب گوز یاشی رخساره روان قان آغلاماز نیلر
بو غمده آغلا تا واردور حیاتین ((عاصم کفاش))
غریق لجه ی عصیان اولان قان آغلاماز نیلر
✍مرحوم صالح عاصم کفاش اردبیلی
#محرم1402
#شام
#شام_بلا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه کرد.
▪️دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دستها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بیادبیهای حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر میکردند.
▪️نقل شده که اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10] واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله میکردند و بر سرها اهانت مینمودند.
▪️سفر شام برای اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیهالسلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سختترین مصیبتهای شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11]
▪️ در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید میگذارند و این صحنه از سوزناکترین صحنههایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق میافتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت میکند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان میداند و به مردم اجازه حضور میدهد و در آن مجلس به لبهای مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران میزند.[12]
گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه میدهد و این جسارت بزرگ را میکند.
▪️دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی میخواهد😭 و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو میشود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبهای در مجلس یزید ایراد میکنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره میکند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار میکند.
❇️ منابع:
[9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372.
[10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374.
[11] . ابو مخنف، مقتلالحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385.
[12] . ابومخنف، پیشین، ص 387
#شام
زبانحال حضرت زینب سلام ا... علیها در ورود به شام خراب
شاماتی کاش اولیدی ویران
اهلینده یوخدی ذرّه وجدان
قلبیمی ایلیوبله القان
یانیرام من
غمدن بیزی اوساندیریللار
شمادتیله یاندیریللار
کوچه کوچه دولاندیریللار
یانیرام من
سحر بورا گَلندن چوخ اینجیدوبدی دشمن
بالالارون یورولدی سندن خجالتم من
ایوای یارالی قارداش/باشی بلالی قارداش/ائلدن آرالی قارداش
گوردون نجه شه مدینه
بیزی چکوبدی اهل کینه
حسین یهودی کوچه سینه
یانیرام من
موج ایدوری گوزومده قانیاش
سنله حسین ئولیدیم ایکاش
داش آتیللار گروه اوباش
یانیرام من
سنه توخونمیه کاش، داشلار یولونی اَگسین
سنه دگینجه قارداش ،قوی زینبیوه دَگسین
آهولرین دوشوب کَمنده
صاف یرلری یوخدور بدنده
رقیّه وه سیلی دَگنده
یانیرام من
حرم لرین یوخ دیلده تابی
ووروللار آل بو ترابی
دانیشدیرماق اولمور ربابی
یانیرام من
دیور اوغول بو غمدن آنان ئولیدی ایکاش
چاتمور الیم جدایه ، اشکیم اولوبدی قانیاش
#شام
#ورود_به_شام
التماس دعای فرج
الاحقر مهدی عبادی
#مقتل
🩸 #الشام | #الشام | #الشام 🩸
🥀 از #امام_سجاد علیهالسلام پرسیدند: سختترین مصائب شما در کجا بود؟! حضرت در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
🥀 امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند، که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
🥀 ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
🥀 سرهای شهداء را در میان کجاوههای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس علیهالسلام را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم سلامالله علیهما نگه داشتند و سر برادرم علیاکبر و پسر عمویم قاسم علیهماالسلام را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه سلامالله علیهما میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم چارپایان قرار میگرفت.
🥀 زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما میریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
🥀 از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
🥀 ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آنها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق کشتند و خانههای آنها را ویران کردند و امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
🥀 ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
🥀 ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📕 بازنویسی از تذکرةالشهداء، میرزا حبیبالله شریف کاشانی علیهالرحمه
#شام
🏴 امان از شام!
☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▫️ در پاسخ سه بار فرمودند:
🔸 الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام!
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوههای [۱] زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم چارپایان قرار میگرفت.
🔥 ۳. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند:
🔹 «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
✡ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند:
🔹 اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند و امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📝 پی نوشت:
[۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند.
⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب
#شام
#امام_سجاد علیه السلام
🔰ورود به شام
✍مرحوم میرزا محمد صادق کاتب اردبیلی
.
غم قافله سی یتدی چو دروازۀ شامه
دوندی اسرانون گونی بیر لیل ظلامه
.
حکم اولدی منادیلر ائده جار او گونده
شام اهیلینی ائتسونله خبردار او گونده
زینت وئریله کوچه و بازاره او گونده
چخسونلا تماشادن اؤتؤر غرفه و بامه
.
شام اهلینه یوز وئردی او گون آیری بیر حالت
هر کوچه ده بر پا اولونوب مجلس عشرت
سازنده و بازنده ائدوب زیور و زینت
گیمیشدیله عشرتدن اؤتؤر قرمزی جامه
.
باغلانمشیدی بیر ایپه اولاد پیمبر
سر سلسله ده عابد دلخسته و مضطر
یوز وئردی او گون زینبه چوخ محنت و غملر
گوردی که سالوب شمر اولاری طرفه نظامه
.
یارا هانی شرح ائتمگه دروازۀ ساعت
تعطیل اولونوب قافله اوردا نچه ساعت
یوز وئردی نلر سید سجّاده او ساعت
قول باغلی اؤرک داغلی بدنده غل و جامه
.
شام اهلی تماشایه چخوب دسته به دسته
رأس شه دین نیزه ده زینب دوه اوسته
محنت کش و ماتم زده و قلبی شکسته
بنزردی او گون زینبیچون روز قیامه
.
بیر غرفه ده اگلشمیشیدی بیر نفر عورت
گوردی او زمان بیر باش ائدر آیه تلاوت
خوف ایلمیوب حقدن او ملعونه او ساعت
بیر داش گوتوروب وئردی او دم فرق امامه
.
داش دگدی شه دین باشینا جاری اولوب قان
بو حالی گوروب زینب اولوب حالی پریشان
باشینی ووروب محمله با ناله و افغان
قان جاری اولوب عارض خاتون گرامه
.
عورتلر ائدوب طعن شماتت اُسَرایه
بعضیسی گولوب عترت شاه شهدایه
ناگه بیری اود توکدی سر زین العبایه
بیر وقت گوروبلر آلشوب یاندی عمامه
.
القصّه ائدوب حکم او زمان زادۀ سفیان
ترتیبیله ائتسونله یریش لشگر عدوان
باشلار دالیسینجا گئده لر فوج اسیران
اولاد علی وارد اولا مجلس عامه
.
صدقیله یاپوش «کاتب» حسینون اتگینه
آغلا نقدر عمرون اولا اوُل شه دینه
قیل توشه سرشک بصری روز پسینه
دنیاده گورونموب ائده بیر کیمسه اقامه
#محرم۱۴۰۳
#راه_شام
#شام
#کانال_باب_الحوائج
http://eitaa.com/torkiy