eitaa logo
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
3.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
209 فایل
《هدف از ایجاد این کانال : ارائه بهترین اشعار مداحی ،روضه،مرثیه ،مولودی و... برای دسترسی هر چه سریع شما ذاکرین آل الله می باشد .》 💠خادم کانال : 💠🎤کربلائی سعید سلطانی 🔰 💠جهت ارتباط بامدیر کانال به آیدی زیر مراجعه فرمائید ⇃⇂ @saeid1370 ______☆______
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️حکایت «یحیای‌شهید» که شجاعانه از أسرای آل الله در راه شام، دفاع کرد و در آخر به شهادت رسید... نقل کرده‌اند: وقتی که سرمقدس سیدالشهداء علیه‌السلام را به شام می‌بردند، در بین راه به موضعی به نام «حرّان» رسیدند. در آن منطقه بربالای تپه‌ای منزل مردی یهودی بود که اورا «یحیی حرّانی» می‌گفتند. یحیی به استقبال این جمعیت آمده و سرهای مقدس را مشاهده کرد؛ ناگهان نگاهش به سر مبارک امام حسین علیه‌السلام افتاد و دید که لب های مبارکش حرکت می‌کند؛ یحیی نزدیک آن سر رفت و شنید که این آیه شریفه را تلاوت می:کند: «وسَیَعلمُ الذین ظَلَموا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبون» 🩸یحیی‌ از دیدن این حالت تعجب کرد وپرسید این سر چه کسی میباشد؟ گفتند: سر حسین علیه‌السلام است. یحیی گفت : پدرش چه کسی بود؟ گفتند: علی بن ابیطالب علیهماالسلام. یحیی پرسید: مادرش چه کسی بود؟ گفتند: فاطمه دخترمحمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم. 🩸یحیی گفت: اگر دین جدّ حسین بن علی حق نبود من الان این معجزه را از سر او نمیدیدم؛ پس یحیی شهادتین گفت و عمامه خود را از سرش برداشت و آن را قطعه قطعه نمود و بین مخدرات تقسیم کرد و لباسی که به تن داشت را نزد امام زین العابدین علیه‌السلام فرستاد به همراه هزاردرهم که در موقع احتیاج مصرف فرماید. 🔹افرادی که مسئول نگهداری سرها بودند به یحیی نهیب زدند که این چه کارهایی است که انجام می‌دهی و چرا از دشمنان فرمانروای شام (یزید علیه اللعنة) حمایت می‌کنی؟ از این اسیران دور شو و إلا سر از بدنت جدا خواهیم کرد. 🩸پس یحیی به خادمان خوددستور داد که شمشیر او را آوردند سپس تکبیرگویان به سمت آنها حمله نمود تا اینکه پنج نفراز آنها را به جهنم فرستاد و سرانجام به شهادت رسید. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به وقت شهادت نام او را پرسیدند و برایش دعای خیر نمودند. 🔹امروزه مرقد او در دروازه حراّن بین مردم مشهور است و به او «یحیی شهید» می‌گویند و دعا در آنجا مستجاب می‌گردد. 📚مخزن البکاء ص۸۱۷ 📚روضة الشهداء ص۳۶۷ 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۰۸
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. ▪️دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند. ▪️نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10] واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. ▪️سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11] ▪️ در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. ▪️دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد😭 و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند. ❇️ منابع: [9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387
◼️ با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ، زمین، «شمرِلعین» را می‌بَلعد... در نقلی آمده است: چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، شمر را طلبيده و فرمود: حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة ▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند. فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجرِها بِغَمَدِ سیفهِ ▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربه‌ای زد. 🩸آن معدن صبر و وقار از فرط‍‌ غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود: يا أرض! خُذِيهِ ▪️ای زمین! او را بگیر. و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه ▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو برد. 🩸در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزه‌ها به سخن درآمد و فرمود: يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه. ▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار. پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد. 📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵ ✍علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری حسین بن علی دارد،عجب همشیره‌ی شیری من از آن خطبه‌هایی که عقیله خواند،فهمیدم حریف حرف حق هرگز،نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مُشت حیله‌‌ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می‌گوید،‌به روی منبر محمل ز سرهای بریده می رسد آوای تکبیری... لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🏴🏴🏴◇•••--- @torkiy
‍ 🏴اول ماه صفر، سر مطهر امام حسین(ع) را به دمشق آوردند، همراه با قافله اسراء به قافله سالاری زینب کبری سلام الله علیها !! این روز برای شیعیان اهل بیت،روز عزا وماتم است. 🖤🖤🖤😭😭😭 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
‍ مجلس یزید شام تقائی اردبیلی گلمیشم فغانه، یانه یانه عمّه گوزلریم ساتاشدی، خیز‌رانه عمّه عمّه بیر علاج ائیله بو یزیده سن سویله وورماسین بابامی (2) قلبیم اودلانیبدیر، آتش فراقه کیم ویرار بو نوعی، خیز‌ران دوداقه گوزلریم فدا اول، قان آخان دوداقه یانمیشام فراقیندان قان آخیر دوداغیندان ویرماسین بابامی (2) ظلمیلن تالاندی، خانمانیم عمّه قانینه بویاندی، باغبانیم عمّه یاندی ظلم الیله، آشیانیم عمّه طشت زرده قان داشدی فاطیمه باشین آشدی ویرماسین بابامی (2) وئر اجازه عمّه، بو غریب و زاره یالواریم یزید شوم بد شعاره بو شیرین زبانه، ائلسه نظاره ظلمیله بئله دورماز شاهه خیز‌ران ویرماز ویرماسین بابامی (2) سینیم آزدیر عمّه، غرق نیسگیلم من کشتی بلایه، امن ساحلم من رحم ائد‌ر دانیشسام، چون شیرین دیلم من گورسه زلفیمی افشان رحم ائد‌ر او بی‌ایمان ویرماسین بابامی (2) ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
بسم رب الحسین ✍سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا 🎶سبک : به سمت گودال از خیمه دویدم من... (سلامٌ علیٰ قلبِ زینبِ الصبور) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قـــافـلـــه ســــالار  کــرب و بـلا زینب شــکستــه قلبـــش از شـــام بلا زینب دختـــر زهـــرا و بــزم شـــراب ای وای خنـــدهٔ شامیهـــا داره عــذاب ای وای 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سنــگ جفـــا بـود و جســارت اَغیـــار کــوی یهــودیهــا ، گــذشتــن از بـازار وقتــی به دنبـــال قــافلــــه افتـــادن در وســـط بــازار هـلهــله ســـر دادن 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نگفتن این خــانوم ، داغ جــوون دیده گلشــــن آل الله ، فصــل خــزون دیده بــوده چهـــل منــزل همســـفرِ ســرها ســوزونــده قلبـــش رو داغ بــرادرها 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نگفتن این خانوم ، بند دل زهــراست نشـــونهٔ حیــــدر ، نایبـــهٔ طــاهاست شنیده دشـــنام و زخـــم زبـون زینب دیده حسینش رو غرقِ به خون زینب 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ منــزل زینب شــد گوشـــهٔ ویـــرونه برای این غــــربت ، خــرابه گـریـونه امــان از این شـام و مصیبت دیگـر امــان از این داغ ســه ســالهٔ پر پر 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یه دختـــر نالان ، ســری به دامانش رسیده بود از راه ، چاره و درمانش رقیـــه زد داغـــی بر جگـــر زینــب نیمــهٔ شـب پــر زد همسفــر زینــب 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وای از دل زینب(۴) 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ______________________
گزیده ای از مجلس یزید لعنت الله به هنگام پیری مرانم ز پیش که صرف تو کردم جوانی خویش الا ای جگر گوشهء فاطمه که بردی دل اهل دل را همه کی ام من؟ که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بوَد عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان توام اگرچه بدم میهمان توام به عشقت از آن دم که خود دادی ام به چشم همه آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن جوابم مکن به کوی وفا آشیانم بده سگ خانه ام، استخوانم بده ازین رو سپیدم بر داورم که من هم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکستهء مادرت ایها الناس، اولون مطلبه آگاه بیلین بیزه بذل ایلیوب آلتی صفت الله بیلین یئتدی نعمتله ویروب  مرتبه و جاه بیلین ارثدور جود و فصاحتله شهادت بیزده واردی اخلاق و عبادتله شجاعت بیزده قلب مومن‌ده اولان مهر سزاوار بیزیم انبیاء زمره‌سینه سید و سالار بیزیم خلقتون مفخری پیغمبر مختار بیزیم حافظ قلعه‌ دین حیدر کرار بیزیم حضرت حمزه بیزیم، جعفر طیار بیزیم لیل اسرا ملکوته گئده‌نین اوغلی  منم ساحت اقدسه معراج ائدنوناوغلی منم قاب قوسینفتدلا گوره نون اوغلی منم اوکی گویلرده ائدیب راز و نیاز اوغلی منم قبله‌تینه اوکی ائیلیبدی نماز اوغلی منم زمز‌مون اوغلی  منم، مکه منا اوغلی منم مشعرین اوغلی منم، مروه صفا اوغلی منم عرفات اوغلی  منم، غار حرا اوغلی منم مسند عدلیده داد ایلیون اوغلی  منم ایکی نیز‌یله جهاد ایلینون اوغلی  منم گلشن  کربوبلاده سولانون اوغلی منم لخته لخته گوزونه قان دولانون اوغلی منم قانلی باشی دالیدان ذبح اولانون اوغلی منم سویولوب کوینگی عریان قالانون اوغلی منم پیکری خاکیله یکسان اولانوین اوغلی منم تانیون سیز منی مظلوم آتانون اوغلی منم باش وئریب محضره حقه چاتانون اوغلی منم قیزلاری چولده هراسان یاتانون اوغلی منم نیزه لر اوسته باشی داشلانانون اوغلی منم ئولمه میش تعزیه‌سی باشلانون اوغلی منم خارجی آدیله مظلوم ئوله‌نون اوغلی منم ئوزی  مهمان سوسوز جان وئره‌نون اوغلی منم اوزوگی  بارماقی الده گئده‌نون اوغلی منم ساربان اللرینه ال تاپانون اوغلی منم سینه‌سی اوسته قوشون آت چاپانون اوغلی منم ختم پیغمبره سیز ساخلامادوز ذره حریم بیر اوچوق یرده یاتیب ایندی نوامیس حریم غصه د‌ن زلفون آغاردوب قوجالیب عمه‌لریم طلقا‌زاده بیزی ایسته‌مور آزاد ائله سین غیر‌ت و دینی اولانلار بیزه ایمداد ائله سین حضرتون خطبه سی حضاره گتوردی هیجان اعتراض ایلدی شام اهلی یزیده اوجادان اوزنا زاده اولوب عاقبتیندن نگران ابن مرجانه دیدی ایتدی سیزه بیدادی قصر خضرایه ئوزیله آپاروب سجادی معذرت ایستدی حضرتدن او نامرد و دغا گتوروب قویدی حضور شهه بیر کیسه طلا دیدی بو سکه لری قانلاروزا ،ایله بها ضمنا هر خواهشون اولسا منه خدمتده وارام شامده قالسوز اگر یاخشی عمارت آلارام دیدی سجاد گوتور بو قیزیلی ایله حیا گر یرون تپراقی داشلری اولا مغز طلا اکبرون فکر ایلمه کاکلینه قیمت اولا خون بها سندن ئوزی حشریده خونخواه آلاجاق قیمتی چوخدی آخان قانلارین الله آلاجاق اوچ تمنا ایدورم بسدی قبول ایتسون اگر آتامون قانلی باشون ویر اَوَل ای فتنه سیر قانلی لبلردن ایدوم بوسه توکوم اشک بصر ایکیمینجی بیزه لازمدی لباس شهدا وطنه الده گرک تحفه آپارسون اسرا (اول بودی سوزون بابامون او کوینگون که آلوبسوز آنام توخویان کوینگی ایستیرم عباس علمین اکبرین عمامه سین ایستیرم ) اذن ویر بیرده شهیدانه قوراق بزم عزا قیلسون آزاد خانم عمّه لریم آه و نوا اوّلین خواهشی ردّ ایتدی رئیس طلقا دوّم و سوّمینی ایلدی ناچار قبول قصره گلسون دئدی یاس دوتماقا اولاد رسول سویدوروب بیر اطاقین پرده سینی زینتینی قاره چکدیردی عزاخانه ایدوب صورتینی هنده آلدی نظره یاسلیلارون حرمتینی قصریده کیم واریدی بیر بیر ایدوب اهل عزا ئوزیده قاره گیوب سالدی کنیزلرده قرا وقت اولوب اهل حرم قصره گلوب داخل اولا زینبی گوردیله حیران باخوری صاق و صولا گیدروک کاش رقیمده دیدی بیزلن اولا بالامون دردی یانان قلبیمی بی جا سیخمور خیرداجا قبرینون عشقی ئورگیمدن چخمور بی حیا شمرین الینده خطر اولدی بالاما اسدی باعث او وران قمچی لر اولدی بالاما بیرده چوخ ایستملیدی نظر اولدی بالاما
🏴زبانحال حضرت زینب (سلام الله)درخرابه شام🏴 🎶(سبک : کربلا منتظر ماست بیا تا برویم)... آغلورام  چوخ   یانورام دیده سی گریان  بالاما چوخ  دگن  قمچی اولان  حالی  پریشان بالاما هی دییردی  من آجام یا سوسوزومدام  یانورام اولدی   آجلوق  ئولومه بیر  سبب  عنوان  بالاما یوخ خرابه  یرینون سقفی ووروب گون  یوزینه یانورام گون   ائلین گول کیمی   خندان   بالاما سینییِ  زرده  گلوب  قارداشیمون  قانلی  باشی اولموشام  غصه گورن  اولموش هراسان بالاما یارالی   باشی آلوب  قویدی   دوداقین   دوداقا دئموسن   منزل   اولوب  ای بابا  ویران   بالاما آتانون  لبلرینون    گوردی    تازا   قانی    آخور بالامون رنگی صولوب سنده حسین  یان بالاما قوجاقیندا     یارالی    باش   بالاما غش  گلوب باخگیلان قارداش حسین الده وئرن جان بالاما یارالی  باشه دئدیم  ئولدی  بالام گئتمه  دایان من  دیوم  نوحه  اخا  ، سن  اوخو  قرآن  بالاما قاره   بیر  معجره   بوکدوم  بالامین یوخ کفنی دفن  ائدیم  قوی دوتاقون شام غریبان  بالاما آناموز     فاطمه   تک   سیلی   دگوبدی  ئوزینه اوخشورام  قبره گیدن گول ئوزی خندان بالاما زجر   قمچیله   ووروب   کعب  سنانیله   سنان یوخودی  بیرجه   دیین  وورما   مسلمان  بالاما قمچیلر    آتدا    ئولوبدی    بدنی  نیلی   اولوب حیف   اولا   ئولدی اولوب  منزلی ویران  بالاما نیزه ده گوردی باشون چوخ قرا گون چکدی قیزون چوخ جسارت   ائلیوب   فرقه ی  دونان   بالاما (( صاحبه ))    ایلیورم       نازلی    رقیّمله    دعا گله     هیئتیله    اولا   شامیده   مهمان     بالاما ** ✍عباسعلی دهقان  (صاحب)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸تمام این مخدرات و حوارى با گریه و زارى دور صندوق جمع شدند. دست آوردند در صندوق را گشودند. سر پر خون امام مظلوم را بیرون آورده دست به دست دادند و زیارت مى‏ كردند و صلوات مى‏فرستادند. ▪️نصرانى گوید: ناگاه دیدم ناله و زارى عظیم برپا شده كه گویا خانه از جا كنده شد. هودجى مثل چشمه خورشید در كمال نورانیت آمد. كنیزانى با گریبان هاى دریده، پیراهن هاى مندرس و حریر و استبرق بر تن پاره كرده با موهاى افشان و گیسوان پریشان، حسین حسین گویان آمدند. آن هودج را كنار صندوق بر زمین نهادند. ناگاه بانگى بر آن راهب زدند كه: اى شیخ نصرانى نگاه مكن. زیرا فاطمه زهراء بانوی بانوان جهان، با موى پریشان از آسمان آمده، مى ‏خواهد سر پسرش را زیارت كند.. 😭 پیر راهب گفت: من از آن صیحه بیهوش افتادم. چون به هوش آمدم. حجابى پیش چشم خود دیدم كه دیگر اطاق و كسان در آن را نمى‏ دیدم ولى صداى نوحه و ندبه ایشان را مى ‏شنیدم كه همه ناله و زارى و بیقرارى داشتند. لیكن در میان آن همه ناله و زارى صداى یك زنى به گوش من آمد. مثل مادرى كه بر پسرش نوحه كند. دیدم آن مخدره كه از همه بیشتر فغان داشت مى ‏فرمود: ▪️«اى مظلوم مادر! اى شهید مادر! اى غریب مادر! و ای عطشان! آخر تو را لب تشنه كشتند. ای نور دیده! غمگین مباش كه من داد تو را از خصم مى‏ستانم...»😭 پیر راهب از استماع ناله سیده زنان مدهوش افتاد. چون به هوش از آنان نشانى ندید. ▪️برخاست از آن خانه بیرون آمد. قفلى كه بر در آن خانه زده بودند. شكست وارد اطاق شد. رفت به سر صندوق كه سر مطهر در او بود. او را برگشوده دید نور از آن سر ساطع بود. در پاى آن صندوق به خاك افتاد و بسیار گریست. 🔸پس سر را از صندوق بیرون آورده و با مشک و گلاب شست و شمع كافورى در اطراف سجاده روشن كرد. پس از روى حیرت نگاه به آن سر نورانى مى‏ كرد و اشک مى ‏بارید و آه سوزان از دل مى‏ كشید. پس به زانوى ادب در آمد و رو به آن سر كرد. با گریه و زارى گفت: ▪️اى سر سروران عالم و اى مهتر اولاد آدم! یقین كردم كه تو از آن جماعتى كه صفات ایشان را در تورات موسى و انجیل عیسى خوانده ام هستى به حق آن خدائى كه تو را این منزلت داده كه تمام محترمات عصمت و عزت و جلال به دیدن تو آمدند و از براى تو گریه و ناله كردند.. بگو كیستى؟ به فرمان خدا، سر مطهر امام حسین علیه السلام به سخن در آمد. گویا فرمود: ▪️اى راهب من ستم رسیده دوران و محنت زده جهانم. من كشته تیغ كوفیانم. آغشته به خون از شامیانم. آواره شهر و خاندانم. فرزند پیامبر زمانم.. راهب عرض كرد: فدایت شوم از این آشكارتر بفرما. امام فرمود: اى راهب از حسب و نسب مى ‏پرسى یا از تشنگى سوال مى‏ كنى؟ اگر از نسب مى‏ پرسى من فرزند پیغمبر برگزیده ‏ام. من پسر والى پسندیده ‏ام. آن سرور تمام مصائب خود را كه در عراق از كوفى پر نفاق دیده بود براى راهب بیان كرد و آن پیر تا صبح به آه و ناله به سر برد. سپس از دیر خود در آمد و تمام اطرافیان خود را جمع كرد و آنچه دیده و شنیده بود همه را براى نصارى نقل كرد و اشک ریخت و همه را به گریه در آورد به نحوى كه همه گریبان ها چاك زدند و خاك بر سر ریختند. همه به آن حالت نزد امام زین العابدین علیه السلام آمدند. چون چشم نصارى بر آن سرور افتاد دیدند یك مشت زن اسیر در قید و زنجیر به ریسمان بسته، اطفال پریشان حال به روى خاك خوابیده، در منزل ویرانه قرار دارند..😭 تمام ناله از دل بر آوردند و گریستند و گریبان دریدند. در قدم هاى امام سجاد علیه السلام افتادند. كلمه شهادت بر زبان جارى نموده، مسلمان شدند. 🔸آن پیر نصرانى تمام واقعات را كه در عالم خلصه دیده بود براى امام نقل نموده و عرض كرد: فدایت شوم ما را اذن ده تا از این دیر بیرون رویم بر سر این طایفه شبیخون آریم و دل خود را از ظلم این ظالمان خالى كنیم. اگر كشته شدیم جان هاى ما فداى شما باد. 🔹امام سجاد علیه السلام در حق ایشان دعاى خیر نمود، اسلام ایشان را قبول كرده، فرمود: این طایفه را به خود واگذارید. زود است كه جزاى خود را ببینند و به سزاى خویش برسند، «و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»، و ما را جز تسلیم و رضا چاره ‏اى نیست. منبع: کتاب «مقتل الحسین علیه السلام، از مدینه تا مدینه»، آیت الله سیدمحمدجواد ذهنى تهرانى. التماس دعا...
هواسی شامین آلیب قلبیدن توان عمه منی قوجاقیوه آل باغریم اولدی قان عمه دوشوب خیالیمه خوش گونلریم صفای وطن دوشوبدی باشیمه ویرانه ده هوای وطن نه دور گناه میز اولدوق بی بی جلای وطن بو روحیمین قوشونا یوخدی آشیان عمه خرابه شامه کی گلدیک چوخالدی نیسگیل لر نه وقت اولار خبریم یوخ هایاندادیر اکبر بیله گمان ائدیرم کی کوسوب علی اصغر رباب آنامین ائدیب صبرینی تالان عمه بو شامین اهلی بیزیم روزگاری ائتدی قرا امان شمادت الیندن اورگیم اولدی یارا زمانه گور بیزی هاردان چکیب گتیردی هارا یئریم خرابه دی دشمن دی میزبان عمه یانیر اورک غم و اندوه و دیل یاراسیندان نولوب بابام داخی دوتمور خبر بالاسیندان هایاندادور سوروشا لشگرین جفاسیندان نه لر گلیب باشیما ائلییم بیان عمه بابامی گورسم اگر چوخ حکایتیم واردی بو شام و کوفه لیلردن شکایتیم واردی قولوما قمچی وروبلا جراحتیم واردی گرک وئرم باباما بیر به بیر نشان عمه بابامی ایستییرم یانمیشام فراقینه نقدر یانمالیام حسرت احتراقینه اگر گله منی اول آلار قوجاقینه داریخمیشام گله جاق بس بابام هاچان عمه باشیم بلالیدی اینجیتمیشم همیشه سنی یئتیب دی جان دوداقا عمه جان باغیشلا منی غم ائتمه یوخدی اگر چی رقیوین کفنی بو قاره کوینگه بوک ائتمه چوخ فغان عمه اجل گلیب اولورم قالدی انتظار گوزوم بابام اگر گله وار دیلده چوخ گلایه سوزوم داریخمیشام گله گر باشینا دولانام اوزوم بو آروزده وارام وار نقدری جان عمه
🍂زبانحال حضرت زینب سلام ا... علیها در ورود به شام خراب🍂 شاماتی کاش اولیدی ویران اهلینده یوخدی ذرّه وجدان قلبیمی ایلیوبله القان یانیرام من غمدن بیزی اوساندیریللار شمادتیله یاندیریللار کوچه کوچه دولاندیریللار یانیرام من سحر بورا گَلندن چوخ اینجیدوبدی دشمن بالالارون یورولدی سندن خجالتم من ایوای یارالی قارداش/باشی بلالی قارداش/ائلدن آرالی قارداش گوردون نجه شه مدینه بیزی چکوبدی اهل کینه حسین یهودی کوچه سینه یانیرام من موج ایدوری گوزومده قانیاش سنله حسین ئولیدیم ایکاش داش آتیللار گروه اوباش یانیرام من سنه توخونمیه کاش، داشلار یولونی اَگسین سنه دگینجه قارداش ،قوی زینبیوه دَگسین آهولرین دوشوب کَمنده صاف یرلری یوخدور بدنده رقیّه وه سیلی دَگنده یانیرام من حرم لرین یوخ دیلده تابی ووروللار آل بو ترابی دانیشدیرماق اولمور ربابی یانیرام من دیور اوغول بو غمدن آنان ئولیدی ایکاش چاتمور الیم جدایه ، اشکیم اولوبدی قانیاش التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ، زمین «شمرِلعین» را در خود فرو می‌برَد... در نقلی آمده است: 🥀 چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، شمر را طلبيده و فرمود: 📋 حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة ▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند. 📋 فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجَرَها بِغَمَدِ سیفهِ ▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربه‌ای زد. 🥀 آن معدن صبر و وقار از فرط‍‌ غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود: 📋 يا أرض! خُذِيهِ! ▪️ای زمین! او را بگیر! 📋 و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه ▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو بُرد. 🥀 در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزه‌ها به سخن درآمد و فرمود: 📋 يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه. ▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار. 🥀 پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد. 📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵ ✍ علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری حسین بن علی دارد،عجب همشیره‌ی شیری من از آن خطبه‌هایی که عقیله خواند،فهمیدم حریف حرف حق هرگز نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مُشت حیله‌‌ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می‌گوید،‌به روی منبر محمل ز سرهای بریده می‌رسد آوای تکبیری ... ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب سه چهار مرتبه با شمر هم‌کلام شده نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب همان زمان که به سرنیره ها هُلش دادند نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب نبودن تو و عباس کار خود را کرد و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد.. بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
ورود اهلبیت به شام زینب کبری و تماشاچیان زینبم من کربلادن ، دیده گریان گلمیشم یوخدی خوشگلدون ایدن ، من شامه مهمان گلمیشم شامیان گورسون مسافرلر ، اوزاق یولدان گلوب کربلاده بذل ایدوب ، یتمیش ایکی قربان گلوب داغ چکیلمیش سینه سینده ، خانه سی ویران گلوب شامه بی معجر اوزاق یولدان گلن زینب منم شامیان زهرا قیزی ، داغلار گورن زینب منم آل سفیان مسقطنده ، ظلمه آغاز ایلدوز عترت پیغمبری ، زیبنده ، پیشواز ایلدوز ! دین ایوین یخدوز یزیدی ، سیز سر افراز ایلدوز توکدوقوز قان ، ووردوقوز تهمتدن ، آیا دیموسوز ؟ هی وور سوز طعنه لر ، یوللاردا راحت قویموسوز بو شماتت دیل یاراسی ، اوخ کیمی اوخلار منی یدی قارداش ئولمگی ، بو سینه دن داغلار منی آلدوز عباسی الیمدن ، قویموسوز آغلار منی عترت پیغمبروق ، سیز ایتمدوز حرمت بیزه تازه دن کفره قیتدوز ، شامیان لعنت سیزه جمع اولوبسوز ، بو عراق و شهر شامه ، وحشیلر عرصه نی تنگ ایلدوز بی کس امامه ، وحشیلر عابد بیماری اوخشاتدوز غلامه ، وحشیلر ایندی آل اللهه بی حرمت تماشا ایلدوز دینی تحقیر ایلیوب اللهی حاشا ایلدوز معجری یوخدور باشندا ، گیزلنوب بیکس رباب خیرداجا قیزلار یوزینه ، ساشلارین ایتمیش نقاب آل طاهانی ایدوبسوز ، ظلمیلن کشف حجاب کور اولون ، شرم ایلیون باخمون عیال حیدره گر بیزه رحم ایتمسوز ، رحم ایلیون پیغمبره خارجی آدلاندیروبسوز ، زاده ی پیغمبری روح اکبر آغلادی ، لیلادن آلدوز معجری ناقه ی بی محمل اوسته ، گتدوز آل حیدری کربلا دشتینده سیز ، پیغمبری آغلاتمسوز دینی دنیایه ندن ، ای شامون اهلی ساتمسوز ؟ هانسی باجی من کیمی ، ئولدی سوسوز قارداشلاری نیزه باشینده دولاندور دوز ، کسیلمیش باشلاری زینبی آغلار قویوب ، باشه آتوردوز داشلاری مصطفانی خوار ایدوب ، سفیانی دوتدوز سیز عزیز بی حیالر ، ایسته دوز پیغمبر اولادین کنیز کربلا دشتینده طغیان ، ایلدوز ای اهل شام بارگاه احمد مختاری یاندوردوز تمام شارب الخمری ، ایدوبسوز ایندی اسلامه امام صور اسرافیل اولوب ، مردم گلنده محشره پس ندور اوندا جوابوز ، حضرت پیغمبره ؟ باش کسیرسوز ، داش توکورسوز،غرفه لردن داغلسوز حضرت زهرا قیزین ، ویرانه لرده ساخلسوز اشک تمساحی ، توکوب ، بیجا یئره قان آغلسوز سیز اسیر ایتدوز بیزی ، تحویل ویردوز دشمنه یدی قارداشیم ئولوبدور ، وای منه ایوای منه سقف سیز ویرانه ده ، محبوس و زندان ایلدوز سیز امام عابدی ، بو یئرده دربان ایلدوز زینبی ویرانه ی شامه نگهبان ایلدوز ناز پرورده اوشاقلاریم ، قالوب بو یئرده آج هم اسیرم هم غریبم ، قاموشام من لاعلاج گبر و ترسا و نصارا ، ایلیور حرمت بیزه ای آدین اسلام قویانلار ، ویرمدوز قیمت بیزه آز شماتت ایلیون سیز ، آز وورون تهمت بیزه مصطفی و مرتضانی ، زار و گریان ایلدوز حضرت زهرا قیزین ، سیز خانه ویران ایلدوز بیر بیله ظلم و فسادی ، اهل ایمان ایلمز سیز گورن بو ایشلری ، هیچ نامسلمان ایلمز هیچ بیر انسان ، اوز قوناقین ، قانه غلطان ایلمز کربلاده حسرت ایتدوز ، بو مباح اولموش سویا قویدوز آغلار بیزلری ، الله سیزی آغلار قویا پشت و پا ووردوز ، اصول دین و اسلامتیّته شرکه سوق اولدوز ، مخالفدور بو وحدانیّته واقعاً بیگانه سیز ، دنیاده انسانیّته تولادی دنیا سیزی ، سیز زر خرید اولدوز گیدون باخمیون نامحرمه ، ای شامین اهلی شرم ایدون (( نادری )) یاز مجلس اهلی سنله اولسون هم صدا ای حسینون باجیسی زینب سنه جانلار فدا سن او استبداد ایچینده ، خطبه لر قیلدون ادا بیدق خونین اسلامی ، او گون آلدون اله سن حجازیله عراق و ، شامه سالدون ولوله هر یئره گیتدون بو ظلمی ، خلقه اعلان ایلدون آل سفیانی شهامتله هراسان ایلدون قویمادون باتسون حسین قانین نمایان ایلدون قهرمانلیق مشقی ویردون ، قهرمان انسانلارا نوحه خوانلق اورگدوبسن نوحه خوان انسانلارا ✍مرحوم قدرت الله نادری
ورود به شام دروازه ساعات مرحوم حسینی سعدی زمان ای صبا زهرایه دی دور قبردن شاماته گل الده بیر معجر گوتور دروازه ساعاته گل زینبین دور و برین نامحرمان شام آلوب کیم دیر خورشید عصمت پرده دن عاری قالوب ابر تک مه صورته قانه باتان زلفین سالوب آی جمالین گور بولوتدا سیر تشبیهاته گل ظاهرا الله الین مغلول ایدوب اهل دمشق باطنا توحیده آیت گوسترور اثبات عشق هیئت تسلیمی آل الله ایدوب اولده مشق حجةالله محضرینده کشف معلوماته گل شوریله نی تک نوا ایلور خواتین حجاز پرده پرده موسیقی سازنده لر ایلوله ساز الده دف ایلوب مخالف اهلبیتون پیشواز هاشمیه قیزلارین گور ناله سین اسکاته گل نینوا دشتنده بیر اود یاندروب اهل عراق شامده سوزی سالوب پوزقون قطاره احتراق سبط طاهایه اولوبدور نیزه اعدا براق جدینون معراجینه تطبیق و تحقیقاته گل قاب قوسینه گیدوب مصداق والنجم و هوا سروالشمس ایلوب اوادناده تسخیر هوا نیزه باشندا ایدوب طی حجابات هوا اوخ یرین گور طاق ابرو اوسته تاویلاته گل دولدوروب شامی جلالیله جلال اللهه باخ دلده ارنی تالی موسی گور آل اللهه باخ کشف ایدن لن نکته سین نور جمال اللهه باخ قان دوتان مرآت حقده منظر لمعاته گل باشلیوب قرآن ناطق نیزه ده کهف آیه سین ناله سین مستور قیلسون اهلبیت بیکسین چوخ سوور سن اوغلوون خوش لحنیله قرآن سسین رَتِّلِ القُرآن ترتیلاده تقریراته گل مرکز تنزیل و وحی ایستر ایده شانین ثبوت گه اوخور اعجاز له قرآن گهی ایلور سکوت گوسترور گویا منم مرآت حی لایموت لایموت المومنون آیاتنه اثباته گل مظهر حق حق سوزین ناحقلره ایلور جفا سفیانیان عترتون آغلور یانور گورسنده بو احوالی یان اولماقا همناله بو نسوان مسبیاته گل ایلیوب چیده یزید بیحیا بزم شراب ایلسون آل اللهین قانه دونن قلبین کباب باغلانوب زنجیره کل عالمه مالک رقاب تسلیت زین العباده ویرماقا شاماته گل نطقدن سالسا لسان اللهی چوب خیزران زینبون وار فکرتی اجدادینی ویرسون نشان خارجی آد قویسالار آل عبایه شامیان جور دیوانخانه سینده سنده توضیحاته گل جده جان اوغلون حسینی زینبه ورم قسم قویما سون امیدیمی باب کرامتدن کسم شوقمندم قبرینه محتاج علمم بیکسم مرکز علمه دیسون قبریمده تحصیلاته گل http://eitaa.com/torkiy