🏴شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام🏴
گریز به غارت_خیام
.
.
.
علیرضاحضرتی(ناعمی)
.
آغلارام مظلوم امام باقره قان آغلارام
ایلرم سوگینده هردم آه وافغان آغلارام
زار و نالان آغلارام
.
بوگجه ای شیعه لرعالم گنه باتدی غمه
غصه لرغملرآلندی سربه سربوعالمه
آغلیور اؤزاوغلوناباغ جناندافاطمه
سس قوشوب خیرالنسایه سینه سوزان آغلارام
.
.
عالمی ویران اولابوشاه ده مظلوم اولوب
مجتبی تک فتنهٔ اشراریدن مسموم اولوب
شیعه سی ماتم دوتوبدی عترتی مغموم اولوب
یئرگوی آغلورحالینه منده نواخوان آغلارام
.
.
سینه ده واردورنه چوخلی دردوداغون ای بقیع
پرپراولموش گوللرون ویرانه باغون ای بقیع
آچ قوجاقون بوگجه واربیرقوناقون ای بقیع
باقرآل عبایه دیده گریان آغلارام
.
.
جان وئرینجن کربلاداغی یادیندان چیخمادی
جدینون لب تشنه ئولماقی یادیندان چیخمادی
خیمه گاهین غارت اولماقی یادیندان چیخمادی
یادیمه دوشسه منیمده اول غم هرآن آغلارام
.
.
ایستسم نوحه اگراحوال غارتدن یازام
ایلیم ناله گرک وضع قیامتدن یازام
قمچی،سیلی،شمروخولیدن،قساوتدن یازام
گؤزلریم غمدن اولارابربهاران آغلارام
.
.
کوفه اهلینده اوساعت ذره احساس اولمادی
آل طاهانین غم وآلامی مقیاس اولمادی
قیزلارین فریادینه چاتماقه عباس اولمادی
نیلدی قیلسام مجسّم اهل عدوان آغلارام
.
.
حضرت باقراوگون دوردیاشلی بیردلداریدی
شاهدظلم وجفای فرقهٔ اشراریدی
دردومحنتدن نواخوان دیده سی خونباریدی
اودایچینده اونداقالمیشدی پریشان آغلارام
.
.
کوفیان آتلی پیاده مخیمه دولموشدولار
جسم عباسی گؤروب قولسوزجری اولموشدولار
خیمه خرگاهین طناب وبندینی یولموشدولار
وای حسین وای سسلرم دیلده بوعنوان آغلارام
.
.
باش چکوردی هرطرفدن آسمانه شعله لر
قیزلارین دامانی اودلانمیشدی ،گوزده اشک تر
چوللره حیران قاچوب واعمتا سسلردیلر
ظلم اشراره قالوب مبهوت وحیران آغلارام
.
.
باخدی حضرت گؤردی هرکس بیریاناائتدی فرار
خیمه ده بیمارآتاسی قالدی زاروبی قرار
قالمادی فریادرس شعله چکوب اودلاریانار
سوزش نارجفادن اشک ریزان آغلارام
.
.
قاچدی فوراسسلدی گل قلبیم اودلاندی بی بی
چاره قیل قالدی یاناراوتدابابام یاندی بی بی
طاقتی یوخدورچیخااوتدان الولاندی بی بی
یانسابواوتدابابام وارتنده تاجان آغلارام
.
.
✍حضرتی_ناعمی
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_باقر_ع_شهادت
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست
گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که "دل" به شوق وصالش دچار نیست
روزی هزار بار دلش را شکستهام
اینگونه زیستن، ادبِ انتظار نیست
همسایهای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفرهدار نیست؟!
امروز اگر که توبه نکردم، چه میکنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست!
باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست
ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار
خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست
::
وای از مزار و غمکدهی باقرالعلوم
یک سایهبان به گسترهی آن مزار نیست
حجاج، مکهاند و به روز شهادتش
یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
✍ محمدجواد_شیرازی
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#امام_زمان_عج_الله
شعر مرثیه امام باقر علیه السلام
سوغات ما از کربلا درد و محن بود.
پژ مردگی لاله های در چمن بود.
من تشنگی در خیمه را احساس کردم.
یاد از دو دست خونی عباس کردم.
من کودکی بودم که آهم را شنیدند.
ديدم سر جد غریبم را بریدند.
من دیده ام در وقت تشییع جنازه.
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه.
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه.
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه.
گرچه که من مسموم آن زهر هشامم.
من کشته ی ویرانه ای در شهر شامم.
ديدم که پرپر می زند همسنگر من.
در خاطرم شد زنده یاد مادر من.
زهرا جان زهراجان
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ
اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
شعر مرثیه امام باقر علیه السلام سوغات ما از کربلا درد و محن بود. پژ مردگی لاله های در چمن بود. من
820.9K
|⇦•.مرثیه امام باقر علیه السلام 🍂
•✾•🎤کربلایی سعیدسلطانی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻http://eitaa.com/torkiy
🏴نوحه شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🏴
🎶در آهنگ: رقیه نازلی صورتون....
ای کشته زهر جفا ،، حضرت باقر (۲)
آغلار سنه خیرالنساء ،، حضرت باقر (۲)
واویلا ،،، یا زهرا
یاندی عطشدن لبلرون ، ای گل زهرا
گل تک گویردی پیکرون ، ای گل زهرا
قانیله دولدی ساغرون ، ای گل زهرا
یاسه باتوب ارض و سما ،، حضرت باقر
ای والی ملک ولا ، تالی قرآن
خورشید اسپهر هدی ، پایه ایمان
اولسون جلال و جاهوه ، شیعه لر قربان
ای مهبط وحی خدا ،، حضرت باقر
شام غریبانون سما ، قاره پوش اولدی
اولدوزلار آخدی بیر به بیر ، آی خموش اولدی
دوشدی تکاپودن فلک ، بی خروش اولدی
یئر گوی دئدی ایوای آقا ،، حضرت باقر
جان اوسته سسلندون آقا ، جان حسین جانم
جان لبلریمده گل بابا ، جان حسین جانم
ای بیکفن دینه فدا ، جان حسین جانم
اولدی مدینه کربلا ،، حضرت باقر
ای راوی درد وبلا ، مقتلی گوردون
گوداله عاشورا گونی ، گئت گلی گوردون
شمر و سنان و حرمله ، بجدلی گوردون
گوردون اولوب محشر بپا ،، حضرت باقر
گوردون بی بون زینب قاچور ، مقتله گریان
کرب و بلانی چولقیوب ، قورخولی طوفان
گوردون چالوردی ال ایاق ، شاه مظلومان
زهرا دیوردی جان بالا ،، حضرت باقر
✍منکلام:کربلایی مهدی باباپور
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ
اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
🏴نوحه شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🏴 🎶در آهنگ: رقیه نازلی صورتون.... ای کشته زهر جفا ،، حضرت ب
629.1K
|⇦•.نوحه شهادت امام باقر علیه السلام 🍂
ای کشته زهرجفا😭
•✾•🎤کربلایی سعیدسلطانی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻http://eitaa.com/torkiy
🔳 شهادت امام باقر(ع)
امام باقر علیهالسلام بوسیلهی هشام بن عبدالملک به سال ۱۱۴ به شهادت رسیدند، آن حضرت در شامگاه وفات خود به امام صادق علیهالسلام فرمود:
«من امشب جهان را وداع خواهم گفت. هم اکنون پدرم را دیدم که شربتی گوارا نزد من آودر و نوشیدم و مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد.»
پس از شهادت آن حضرت، بدن مطهر آن حضرت را در قبرستان بقیع کنار آرامگاه امام حسن علیهالسلام و امام سجاد علیهالسلام به خاک سپردند.
📚منبع
بر امام باقر چه گذشت؟، محمد حسن موسوی کاشانی. ص ۱۶۷
#امام_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
♠️ کیفیت شهادت امام باقر(ع)
هشام بن عبدالملک دستور داد زین اسب آقا را به زهر آغشته کنند، همین که امام باقر(ع) سوار بر مرکب شد، یک مرتبه صدا زد آه جگرم، (زهر، اول به جگر اثر میگذارد) زهر در بدن امام اثر کرد، سه روز در بستر افتاده بودند و سرانجام به شهادت رسیدند.
📚منبع
نور الابصار، شلنجی شافعی، ص ۴۹ و ۶۰
#امام_باقر_ع
#مصائب_امام_محمد_باقر_ع
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهمالسلام» مُعَلَّقٌ
▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهلبیت «علیهمالسلام» آویخته است.
🔖 و هر وقت در آن نظر میکنیم شهادت پدرم را به خاطر میآوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم.
📚الخرائج، ص۲۳۰
📚جلاءالعیون،ص۸۶۲
✍ آه یا إمام صادق علیهالسلام...
آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهلبیت علیهمالسلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیهالسلام اینگونه از آن یاد میکند:
📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ...
▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمهها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود میزدند...
📝 یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمهی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون
چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار
میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ
اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار
ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه
پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار
ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی
دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار
از روی تلِ زینبیه، پیشِ دیده بود...
تا انتهای حفرهی گودال، تارِ تار
شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین
بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار
والشمرُ جالسٌ، چه بگویم که پیشِ ما
بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار...
تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست
تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام را پُشت دروازه شام، معطّل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
🔖 «ستایش خدای را که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به شهر را نداد...
📚أمان الاخطار، ص۵۲
📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴
✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه.ی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زندهام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خوردهام بدهکارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار برده ها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاهْ بازارم
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهمالسلام» مُعَلَّقٌ
▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهلبیت «علیهمالسلام» آویخته است.
🔖 و هر وقت در آن نظر میکنیم شهادت پدرم را به خاطر میآوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم.
📚الخرائج، ص۲۳۰
📚جلاءالعیون،ص۸۶۲
✍ آه یا إمام صادق علیهالسلام...
آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهلبیت علیهمالسلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیهالسلام اینگونه از آن یاد میکند:
📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ...
▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمهها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود میزدند...
#امام_باقر_علیه_السلام
#مجلس_یزید
◾️ ما را دست بر گردن، وارد مجلس يزيد کردند...
در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمود:
اُتِیَ بنا يزيدَ بنَ معاويةَ بعد ما قُتلَ الحسينَ بنَ عليٍّ و نحنُ اِثنا عشرَ غُلاما و كان أكبَرُنا يومئِذٍ عليُّ بنُ الحسينِ، فأُدخِلْنا عليهِ، و كان كلُّ واحدٍ مِنّا مَغلولةً يدُهُ إلى عُنُقِهِ
▪️ما دوازده پسر و نوجوان بودیم که ما را پيش يزيد بردند که بزرگترین ما پدرم علی بن الحسين علیهماالسلام بود. ما را وارد مجلس يزيد کردند در حالی که دستان مان را بر گردن مان بسته بودند.
📚وسيلة الدّارين، ص۳۸۶