✍ برخاستن حتے یک نفر،
گاهے محرّک جهانے مےشود؛
در مدار ظُلم ستیزے !
آنجا که " اتّحاد " همان حلقه ے مفقودهِ
تاریخ، رسالتی واجب بر دوشِ کسانی مےشود که بدنبال سلطنت توحید در جهانند ...
" #انقلاب_اسلامے_ایران "
میوه ے همین تحوّل فکری بود
که آفتهای پےدرپے استکبار نتوانست فاسدش کند....
💫 نزدیک است روزے که با عبور از انقلابِ نور، به انقلابِ #ظهور ،
رستاخیزی دیگر به پا کنیم!
@torraanj
گنده لات هایی که با نفس #امام_خمینی (ره) شهید شدند.
2⃣ عصر بود که آمد خانه. گفت مادر, دیگه کاباره را رها کردم. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خواهیم بریم #مشهد ! مادر با تعجب پرسید: جدی میگی!...
گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم...
باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم...
در راه مشهد مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را #دعا کرد.
چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردیم به سوی #حرم . شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته رو به سمت گنبد...
آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: #خدا ، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام #توبه کنم... #خدایا منو ببخش!... یا #امام_رضا به دادم برس... من عمرم رو تباه کردم...
اشک از چشمان من هم جاری شد.
شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد...
شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد وهمه خلاف کاری های گذشته را رها کرد....
دو روز بعد برگشتیم تهران.
خیلی طول نکشید که شاهرخ ضرغام، ملقب به #حُرّ انقلاب، در عملیات پاکسازی جادهٔ آبادان-ماهشهر در آذر 59 به #شهادت رسید.
کتاب لات لوت ها و مشتی ها
*خاطره ای از #شهید شاهرخ ضرغام , ملقب به حر #انقلاب_اسلامی_ایران
@torraanj