eitaa logo
اندکی تفکر
36.7هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
83 فایل
❣️مدیر @EidQadir ❣️ثبت‌نام دوره‌ها @ttafakor_mostafa ❣️چله‌ تفکر 👈 تکنیک‌های رهایی‌ از افکار منفی، گناه و استرس | تقویت‌ اراده‌ و اعتماد به نفس ❣️تربیت فرزند👈 زیر ۱۴سال ❣️خواستگاری 👈انتخاب همسر ایده‌‌آل توضیح بقیه دوره‌ها👈پیام سنجاق شده در کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ بسیار جالب حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی به معروف درباره ناقص بودن عقل زنان👌 🌷 @ttafakor
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چادری شدن دختر ایرانی مقیم انگلیس در مقتل شهید آرمان علی وردی این دختر خانوم وقتی فیلم نحوه شهادت آرمان در صفحه دختران انقلاب را می بیند خانواده اش را در انگلیس رها کرده و به ایران می آید و سراغ دختران انقلاب.... به اتفاق دختران انقلاب و با بی تابی تمام و اشک چشم به ملاقات مادر آرمان میرود..... وقتی مادر آرمان برایش از ناراحتی آرمان به خاطر شنیدن خبر چادر کشیدن میگوید، تصمیم می گیرد موهایش را کامل بپوشاند و به حمدالله در هیات دختران انقلاب در مقتل شهید به دست خانواده شهید آرمان علی وردی چادری میشود... ✅ و در آخر پیام این بانو به دنیا را به زبان انگلیسی ببینید... 🌷 @ttafakor
📣 خانم‌های گرامی که اربعین راهی هستید ۱. استدعا دارم در طول مسیر پیاده‌روی آرایش نکنید؛ در سرویس‌های بهداشتیِ موکب‌ها، بعضا خانم‌هایی که از ملیت‌های غیر ایرانی هستند، نگاه خوبی به این مسأله ندارند. اگر ۳،۴ روز آرایش نکنید، هیچ اتفاقی نمی‌افته. ۲. اگر چادری دائمی هستید، در مسیر پیاده‌روی عبا نپوشید، درسته که عبا کاملا پوشیده است و راحت و جمع و جور؛اما اجازه بدید این فرهنگ چادر سرکردن حفظ و منتقل بشه و کم رنگ نشه. ۳. لباس‌های خونگی که برای استراحت در موکب‌ها میبرید، لطفا راحت و پوشیده باشه و لباس‌های خیلی جذب و ساپورت و تاب_شلوارک استفاده نکنید. درسته که همه خانم هستید و منعی نداره، اما داریم انتقال فرهنگ انجام میدیم، همه شما یه دست لباس خونگی راحت و پوشیده دارید و به هیچ جایی برنمیخوره اگر ۳،۴ شب، جذاب و شیک و فوق العاده نباشید. ۴. لطفا در مسیر پیاده روی که مملو از نامحرم هست، عطر و ادکلن استفاده نکنید. بذارید بندگان خدا در حال و‌هوای خودشون باشند و کسی جذب شما نشه. ۵. برای استراحت اگر داخل موکب ها گرم هست، بیرون موکب‌ها یه وری، لم ندید. درسته که خسته‌اید و قصدی ندارید، ولی در معرض دید آقایون هستید. خانمی نقل میکرد که یکبار یک آقای جوان ازم خواهش کردند به یک خانمی که کنار جاده با کوله، یه وری افتاده بودند و استراحت میکردن، بگم که بشینن. ۶. خانم‌های محترم، پیاده‌روی ملیونی و بی‌سابقه اربعین، نماد قدرت و عظمت تشیع است، لطفا با حفظ حریم‌ها و نکات اخلاقی، نماینده خوبی از یک زن ایرانی در این مسیر باشید. کانال_اندکی_تفکر 🌷 @ttafakor
نقل قول خاطره بنده خدایی: محله ما يک رفتگر دارد. صبح که با ماشين از درب خانه خارج می‌شوم، سلامی گرم می‌کند و من هم از ماشين پياده می‌شوم و دستی محترمانه به او می‌دهم؛ حال و احوال را می‌پرسد و مشغول کارش می‌شود. همسايه‌ی طبقه‌ب زيرين ما نيز دکتر جرّاح است. گاهی اوقات که درون آسانسور می‌بينمش، سلامی می‌کنم و او فقط سرش را تکان می‌دهد و درب آسانسور باز نشده، برای بيرون رفتن خيز می‌کند... به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نيازمند اين دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، به شدّت لذّت‌بخش‌تر از طبابت آن دکتر برای ادامه‌‌ی حياتم است. 🔘 تحصيلات، هيچ ربطی به شعور افراد ندارد. 🌷 @ttafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️پشت دروازهٔ ساعات معطل بودیم ▪️خوب آمادهٔ مهمانی‌مان می‌کردند اول ماه صفر سالروز ورود کاروان اهل‌بیت علیهم‌السلام به شام 🌷 @ttafakor
قدرتمند اونیه که بتونه پتویِ یک کیلویی رو از رویِ خودش بلند کنه و نماز صبح رو بخونه.
امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: از کسی که از تو عیادت نمی‌کند، عیادت کن عُد مَن لا یَعودُکَ به نقل از میزان‌الحکمه، جلد ۱۳ 🌷 @ttafakor
با اعتماد کردن بی‌جا، باخت رو تجربه میکنی @ttafakor
اندک اندک جمع مستان می روند @ttafakor
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سعید و شقی کیه؟ در یه صورت حتی اگر اهل نماز باشی امکان داره که در واقع شقی باشی حتما گوش بدید. 🌷 @ttafakor
بزرگواری تعریف می‌کرد، پدرم در چهل سالگی از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش به دنیا آمدم. در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم، تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند، مفهومش چیست: «در بزم غم حسین مرا یاد کنید» بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتاً حسینی بوده؟ روزی در سن حدوداً بیست سالگی، در کوچه می‌رفتم که مردی حدوداً پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم، ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه‌ام گذاشت و گریست و گریست! وقتی آرام شد، راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد: در جوانی چند روز مانده به ازدواجم، گرچه آهی در بساط نداشتم، ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است، لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشان بده، طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند. از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم، ناگهان پدرت گفت: حسین آقا! قربان اسمت، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت، الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه‌مان کردی، صد تومان است. سپس به پول آن زمان، صد تومان هم از دخل درآورد و به من داد. من همینطور هاج و واج، پدرت را نگاه می‌کردم و در دلم به خودم می‌گفتم: کدوم بدهی؟ کدوم بنایی؟ من طلبی از حاجی ندارم! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ، بلکه صدتومان خرج عروسی‌ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد. گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدت‌ها شنیدم، حاجی عباسعلی در سن ۴۱ سالگی، پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته. آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار، به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم. وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده، زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت. وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی؟ همسرم با هق هق، اینگونه جواب داد: آن روز بعد از خرید طلا، چون چادر مادرم وصله‌دار بود، حاجی فهمید که ما هم فقیریم، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد، دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در می‌زند. من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت: خرج جهاز دخترتان است. حواله آقا امام حسین علیه‌السلام است. لطفا به دامادتان نگوئید که من دادم. تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد، باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبائی با ما کرده، بگونه‌ای که آن روز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم. وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم، فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه‌السلام بر سر میزده، دست نوازش بر سر یتیمان هم می‌کشیده، همانگونه که در عزا بر سینه میزده، مرهمی به سینه دردمندان هم بوده و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری می‌نداخته، هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی راستین بوده است. اَلّلهُمَّ ارزُقنا توفيق خِدمَة الحُسين عليه‌السلام فِی الدُّنيا وَالاخرة کانال_اندکی_تفکر 🌷 @ttafakor