eitaa logo
اندکی تفکر
36.1هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
❣️مدیر @EidQadir ❣️ثبت‌نام دوره‌ها @mostafa_ttafakor ❣️چله‌ تفکر 👈 تکنیک‌های رهایی‌ از افکار منفی، گناه و استرس | تقویت‌ اراده‌ و اعتماد به نفس | خودشناسی و خداشناسی ❣️تربیت فرزند 👈 زیر ۱۴سال توضیح بیشتر از دوره‌ها 👇 پیام سنجاق شده در کانال .
مشاهده در ایتا
دانلود
3.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاثیر گذارترین داستان در تمام عمر ♨️ این ۳۰ثانیه را از دست ندهید... برشی از سخنرانی 🌷 @ttafakor
تو بین‌الحرمین چه دعایی کرد!!! مادر شهید مجید قربانخانی: سال ۱۳۹۳، هشت روز قبل اربعین ساعت یازده شب، مجید اومد خونه و گفت: مامان وسایلم رو جمع کن می‌خوام برم کربلا. گفتم چرا زودتر نگفتی؟ اما عجله داشت، رفیقاش داخل ماشین منتظرش بودن. رفیقاش میگن: پیاده‌روی که شروع شد، مجید غرق تو خودش بود، حرف نمی‌زد، نمی‌خندید. پاش که رسید بین‌الحرمین، از درون شکست. دیگه دست خودش نبود. یاحسین یاحسین می‌گفت و گریه می‌کرد. وقتی می‌خواستن از کربلا برگردن، به صمیمی‌ترین دوستش گفته بود: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کنه. اگه آدمم کنه دیگه هیچ‌چی نمی‌خوام. مجید توبه کرد و ۱۳ ماه بعد تو خان‌طومان به شهادت رسید.😭 🌷 @ttafakor
در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز، نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه‌های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری. فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود، نوشته بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم؟ از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن، خندم گرفته بود.‏ مگه بهشون نگفتی که جبهه‌ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین، کار می‌کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده، همون بهتر که اخراجت کنن. عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده... شهدا را یاد کنیم با صلوات 🌷 @ttafakor
✳ قیامت این چیزها را نمی‌داند! مرحوم ، اواخر عمر، دیگر نمی‌توانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیله‌های امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول می‌گرفت و به این طرف و آن طرف می‌برد. این کار، مشکلی برای کسی نداشت؛ چون بدن ایشان در آن ایام، لاغر و نحیف شده بود. یک روز جایی می‌رفتند. در کوچهٔ شترداران، کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته می‌شود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه، به زمین می‌گذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانهٔ مجاور، برخورد می‌کند و کمی خاک و پرِ کاه، روی زمین می‌ریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را می‌کوبند. صاحبخانه در را که باز می‌کند، شیخ مرتضی را می‌شناسد. شیخ مرتضی می‌گویند: من به دیوار خانهٔ شما تکیه داده‌ام و کمی از خاک و کاهگل دیوار، به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود؟ صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، می‌گوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب می‌گویند قیامت این چیز‌ها را نمی‌داند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری. 📚 به نقل از سیره و خاطرات علما، ص ۴۸ آیت‌الله جاودان 🌷 @ttafakor
زن، برای دست‌دادن، دست خود را دراز کرد و امام موسی صدر، دستش را روی سینه گذاشت. زن: ترسیدی نجس شوی؟ امام صدر: نه، بلکه طهارت شما حفظ شود. 🌷 @ttafakor
«تنهایی، ذهن را فهیم می‌کند» لقمان زیاد با خودش تنها می‌نشست. روزی خادمش بر او گذشت و گفت: ای لقمان! تو زیاد تنها می‌نشینی، اگر میان مردم باشی برای تو بهتر است. لقمان گفت: تنهایی زیاد، ذهن را فهیم‌تر می‌کند، و اندیشه طولانی، راهنمایی به‌سوی بهشت است. 🌷 @ttafakor
قبر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها تجلّى‌گاه قبر شريف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است. مرحوم آيت اللّه سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب‌الدين مرعشى (ره)، بسيار علاقه‌مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره سلام‌الله‌علیها را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم، پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر علیه‌السلام و يا امام صادق علیه‌السلام مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل الْبَيت، یعنى به دامان كريمه اهل بيت، چنگ بزن. ايشان به گمان اينكه منظور امام، حضرت زهرا سلام‌علیها است، عرض كرد: قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم، امام فرمود منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است. سپس افزود: «به دليل مصالحى، خداوند مى‌خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام‌علیها پنهان بماند، از اين رو، قبر حضرت معصومه سلم‌علیها را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا سلام الله علیها قرار داده است. اگر قرار بود، قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلام‌الله‌علها داده است. مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه رهسپار ايران شود. وى بى درنگ، آماده سفر شد و همراه خانواده‌اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترک كرد. به نقل از زبدة التصانيف، ج٦، ص١٥٩ و به نقل از كريمه اهل بيت، ص۳ 🏴 شهادت حضرت معصومه سلام‌الله علیها را خدمت‌تان تسلیت عرض می‌کنم. 🌷 @ttafakor
«تنهایی، ذهن را فهیم می‌کند» لقمان زیاد با خودش تنها می‌نشست. روزی خادمش بر او گذشت و گفت: ای لقمان! تو زیاد تنها می‌نشینی، اگر میان مردم باشی برای تو بهتر است. لقمان گفت: تنهایی زیاد، ذهن را فهیم‌تر می‌کند، و اندیشه طولانی، راهنمایی به‌سوی بهشت است. 🌷 @ttafakor
«چشم‌پوشی بر حرام» شهید احمدعلی نیری می‌گوید که روزی با بچه‌ها رفته بودیم دماوند. همه رفقا مشغول بازی بودند. یکی از بزرگ‌ترها گفت: «احمدآقا برو این کتری رو آب کن.» بعد جایی رو نشان داد گفت: «اونجا رودخانه است!» من هم راه افتادم. از لابه‌لای بوته‌ها و درخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک دفعه سرم را پایین انداختم و همان‌جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمی‌دانستم چه کار کنم! همان‌جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن! الان شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم! هیچ کس هم متوجه نمی‌شود. اما به‌خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. حالم خیلی منقلب بود. همین‌طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله! یاالله!» به‌محض این که این عبارت را تکرار کردم، صدایی شنیدم! ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ‌ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ وَ الرّوح» (پاک و منزه است پروردگار ما وملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم، دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید، به اطراف می‌رفتم. از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! به نقل از کتاب عارفانه(شرح حال شهید) https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
یکی از رفقای شهید حججی: یه بار اومد پیشم گفت: جایی کار سراغ نداری؟ گفتم: اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد. نپرسید حقوقش چقده، بیمه میکنه یا نه، یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛ اولین سوالش این بود: موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟ حقوق کمتر گرفت، اما موقع نماز به مسجد میرفت... 📙 به نقل از کتاب حجت خدا | عضوشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
«تنهایی، ذهن را فهیم می‌کند» لقمان زیاد با خودش تنها می‌نشست. روزی خادمش بر او گذشت و گفت: ای لقمان! تو زیاد تنها می‌نشینی، اگر میان مردم باشی برای تو بهتر است. لقمان گفت: تنهایی زیاد، ذهن را فهیم‌تر می‌کند، و اندیشه طولانی، راهنمایی به‌سوی بهشت است. | عضو شید👇 @ttafakor
🔥 جلسه ساعت۳ بامداد 🚨 امروز یکی از مسئولان ارشد ثبت اسناد قم تعریف می کرد: حدود دو هفته قبل از شهادت شهید رئیسی ایشان به قم سفر کرده بود. ساعت یک بامداد در منزل بودم که طی تماس تلفنی از من خواسته شد، برخی مستندات مورد نیاز در نهضت ملی مسکن و جوانی جمعیت را به محل پروژه‌ها ببرم. حدود ساعت ۳ بامداد به محل پروژه‌ها در اطراف شهر قم رسیدم با صحنه‌ای مواجه شدم که بغض کردم. دیدم در آن ساعت روی زیراندازی نشسته و جلسه‌ای تشکیل داده و با جدیت پیگیر ساخت و رفع مشکلات مربوط مسکن استان است... گویا شهید رئیسی در برخی از سفرها، بازدید از طرح‌های مسکن را با توجه به تراکم برنامه‌ها پس از ساعت ۱ بامداد انجام می‌داد... ✍حمیدرضا ابراهیمی است، اموات و شهدا را یاد کنیم، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624