eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
158 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
نصف کنکوری‌ها قید دانشگاه را زدند 🔹سخنگوی سازمان سنجش: با پایان مهلت انتخاب رشته از میان ۱ میلیون و ۸۲ هزار داوطلب مجاز به انتخاب رشته، بیش از ۵۲۳ هزار نفر نسبت به انتخاب رشته‎های با آزمون سال ۱۴۰۰ اقدام کردند. @Farsna
شمربن ذی الجوشن.mp3
2.18M
🎵 نظر استاد احمد عابدی درباره شمر بن ذی الجوشن پاسخ به شبهه و شایعه‌ای فراگیر 🔹 آیا شمر در جنگ صفین از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام و جانباز بوده یا در لشکر معاویه؟ 🔹 شمر از برپاکنندگان جنگ علیه امیرالمومنین(ع) 🔹 پاسخ امیرالمومنین علیه السلام به نامه معاویه ------------------------------------------- ◀️شمِر بن‌ذي‌الجوشن هیچگاه نبوده و همانند همه کسانی که در حکومت اسلامی با امیرمؤمنان (ع) کردند، او نیز جزو سپاه امام بود؛ ◀️شمر، در جزء لشكريان (ع) بوده است و با تنها هدف مبارزه با بنی امیه در سپاه امام حضور داشت؛ در اين مبارزه اَدْهَم بن‌محرز ابتدا ضربه شمشيري به صورت شمر مي‏زند و او را مي‏كند. شمر نيز به او ضربه‌اي مي‌زند ولي ضربه‌اش کاري نمي‌شود، لذا برمي‏گردد و آب مي‏خورد و نيزه‌اي برمي‌دارد و دوباره به ميدان مي‏رود و با ضربت نيزه، ادهم را بر زمين مي‏افكند؛ شمر، جزء كساني است كه برضدّ بن‌عَدِي و به كفر او شهادت دادند. ◀️شمر، پس از واقعه در جواب شخص که از او پرسید آیا برای حمله به پسر پیامبر پشیمان نیستی، در پاسخ گفت: «موظّف بوديم كه چنين كنيم و اگر فرمان نمي‏برديم همچون اين حيوانات بوديم.» وی، در توجیه شرکت در قتل امام حسین(ع) می‌گفت: «از امرای خود فرمان برداری کرده است.» 📚منقری،‌ وقعة صفين، ص 268؛ 📚طبري، تاريخ الأمم و الملوك، ج 5، ص270، ص28، ج6، ص18 و 44 و 52 و 53 📚ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‌طالب، ج 4، ص 115. 📚ابن‌سعد، ترجمة الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شماره 10، ص179،
✅تنگه شگفت انگيز چاهکو در روستاي چاهوي شرقي جزيره قشم،
✅دره گوورچینلیق یا دارانداش ، هوروز ، مرند ، آذربایجان شرقی
✅بازفت، بهشتی از چهارمحال و بختیاری
✅ خانه اخوان کاشان
✅سوباتان روستایی از توابع بخش لیسار در شهرستان تالش ، شمال‌غرب استان گیلان
🔸 ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و علیه السلام را می‌کشند؟ روشن است که امام حسین(ع) الآن نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گران‌بهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست؛ امت حسین، حسین. ‼ اگر ما گریه کنیم، ولی در عین حال برای تضعیف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باشیم؛ اگر گریه کنیم، ولی بدهیم؛ اگر گریه کنیم، ولی به کمک کنیم و به و در جامعه‌ی خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم، ولی بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم، ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم؛ زیرا تلاش می‌کنیم حسین را از بین ببریم که گران‌بهاتر از خود اوست. ان‌شاء‌الله که ما از این دسته نیستیم. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۱۳۱ و ۱۳۲
⭕️ جریمه روح بزرگ! یکی از جاودانه ترین تابلوهای عاشورا، تکیه بر نیزه شکسته دادن سیدالشهدا، رو به حرم و دعوت آل ابی سفیان به آزادگی است. آزادگی از جمله ارزشمندی هایی است که بدون آن زیستن بی معناست؛ و با آن زیر کوه تیر و نیزه ها مردن، معنادار و ارزشمند است. به تعبیر شهید مطهری: آن تنی که زیر سم اسبها لگد مال میشود، جریمه یک روح بزرگ را می دهد! روح بزرگ، جسم را به زحمت می اندازد؛ اگر روح کوچک بود، تن آسایش می یابد، برای یک لقمه نان، ذلیل میشود. اما روح بزرگ با همه سختی ها و مصائب، راه هدفهای الهی می رود و زیر تیرها و نیزها تازه خدا را شکر می کند! ۱۴۰۰
قبل و بعد طالبان
4_6039451585635943860.pdf
153.3K
✳️ دائرة المعارف عاشورا 🔹جواد محدثی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#⃣ I felt the joy and warmth of Imam Hussein's love in my heart. ❇️ گرمای عشق امام حسین علیه السلام را در قلبم احساس کردم. 🔹میخواهم جزئی از این حرکت انسانی باشم و در این راه با آنها همراه باشم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ امام حسین(ع) در انجیل 🔹مترجمان کتاب مقدس لغت «تواناتر» یا «لایق‌تر» را معنا کرده‌اند، اما اگر این حروف در زبان اصلی بررسی شود، به حروف «ح س ی ن» می‌رسیم و اشاره حضرت یحیی به نام شخصی بوده که در آینده می‌آید و در مقام احترام، او حتی خود را لایق برداشتن نعلین او هم نمی‌دانسته و آن شخص امام حسین(ع) است.
⚫️📷 | تصویری تاریخی از فرار آمریکایی‌ها از کابل همراه با سگ‌هایشان و بر زمین ماندن هزاران نفری که به آنها دل بسته بودند!
⭕️ تابلو «معرکه آب» اثر استاد حسن روح الامین.
متن خطبه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) بر بام كعبه در روز هشتم ماه ذیحجه : به نام خداوند بخشنده مهربان سپاس خدای را كه بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (علیه السلام) است) مشرف كرد؛ كسی كه دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید. ای ناسپاسان گناهكار آیا راه بیت را بر امام نیكوكاران می بندید؟ چه كسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه كسی نزدیكترین به این خانه است؟ و اگر حكمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (علیه السلام)] پرواز می كرد؛ قبل از اینكه مردم حجر را لمس كنند، حجر دستانش [ امام حسین (علیه السلام)] را استلام می كند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شكاری كه بر گنجشكان فرود می آید نازل می شدم. آیا قومی را كه مرگ را در كودكی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالی كه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات كه برتر از حیوانات [هستند]. هیهات بنگرید سزاوار است از چه كسی پیروی كنید، به كسی كه شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا كسی كه صاحب حوض و كوثر است؛  كسی كه در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(علیه السلام)است] یا كسی كه در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا كسی كه در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است. شما در غلطی واقع شدید كه قریش واقع شدند. چرا كه اراده قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را كردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) زنده بود ممكن نشد. پس چگونه ممكن است كشتن ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) تا وقتی كه من زنده ام؟ بیایید تا به راهش [راه كشتن امام حسین(علیه السلام)] آگاهتان كنم؛ پس مبادرت به كشتن من كنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را كوتاه كند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [كه قصد كشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد. اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن كانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیهَا الكَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِكمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَكُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیكُم كَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران. اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَكَیفَ كانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات. هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الكَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات. وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیكُم وَ لا یمكِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ كَیفَ یمكِنُ لَكُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (علیه السلام) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟ تَعالوا اُخبِرُكُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُكُم لابَلَغَ الله مِدارَكُم وَ بَدَّدَا عمارَكُم وَ اَولادَكُم وَ لَعَنَ الله عَلَیكُم وَ عَلی اَجدادكُم. ................. كتاب مناقب ساده الكرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در كتابخانه علامه میر حامد حسین موسوس نیشابوری كشمیری بدست آمده  و در قالب كتابی با عنوان "خطیب كعبه" از سوی علی اصغر یونسیان تألیف شده است .
افسانه اُرَینِب : نبرد عاشورا، دعوای شخصی بر سر یک زن دینوری و به تبعیت از او، خوارزمی حکایتی را نقل کرده اند که غالبا مورد توجه ادیبان و شاعران قرار گرفته است تا مورخین. مضمون روایت دینوری به شرح زیر است: یزید فرزند معاویه، در زمان حكومت پدرش، عاشق زنی به نام اُرَینِب شد كه دختر اسحاق و همسر عبد الله بن سلام، از كارگزاران معاویه در عراق بود. این خبر به معاویه رسید و او با نیرنگی، عبد الله بن سلام را از عراق فرا خواند و توسط ابو هریره و ابودرداء، برایش پیغام فرستاد كه تمایل دارد دختر خویش را به ازدواج وی در آورد. عبد الله از شنیدن این خبر، خشنود شد و همان دو نفر (ابوهریره و ابودرداء) را به خواستگاری فرستاد. از سوی دیگر ، معاویه از دخترش خواست كه شرط پذیرش خواستگاری را طلاق ارینب قرار دهد. عبد الله، ارینب را طلاق داد و دختر معاویه با بهانه های مختلف، از دادن پاسخ مثبت به خواستگاری، سر باز زد . چون زمان عدّه ارینب سپری شد، معاویه ابودرداء را جهت خواستگاری او برای فرزندش یزید فرستاد. ابودرداء در راه ، حسین بن علی (ع) را دید و جریان را به وی باز گفت. امام حسین (ع) نیز از ابودرداء خواست تا برایش از ارینب ، خواستگاری كند. ارینب به خواستگاری امام حسین (ع) پاسخ مثبت داد و با ایشان ازدواج كرد. عبد الله بن سلام، چون از نیرنگ معاویه اطلاع یافت، آهنگ عراق كرد و امام حسین علیه السلام را ملاقات نمود و از وی خواست كه با ارینب در باره ثروتی كه عبدالله نزد او به امانت سپرده گفتگو كند. امام حسین علیه السلام چنین كرد و عبد الله بن سلام برای باز پس گرفتن امانت خویش ، نزد ارینب آمد و عبدالله و ارینب هردو به یاد گذشته گریه کردند. در این هنگام، امام حسین علیه السلام در حضور عبد الله فرمود : خدایا ! تو را گواه می گیرم كه ارینب را سه بار طلاق دادم و تو می دانی كه قصد من از ازدواج با او، ثروت و زیبایی او نبود؛ بلكه خواستم او را برای شوهرش نگه دارم. سپس عبدالله با او ازدواج كرد. ملاحسین واعظ کاشفی در روضة الشهداء نخستین کسی است که از ارتباط این داستان با واقعه کربلا سخن گفته است. وی از افسانه ارینب به‌ عنوان یکی از اسباب فرعی دشمنی یزید با امام حسین (ع) نام برده است. به باور سید محسن امین، این واقعه و مانند آن موجب کینه و دشمنی بیشتر یزید با امام حسین (ع)‌ شد تا جایی که در حضور اسیران کربلا اظهار شماتت و خوشحالی کرد. ندیم مشهدی نیز در مثنوی «تسبیح کربلا»، ماجرای ارینب را یکی از ریشه‌های کینه و دشمنی یزید با امام حسین (ع) دانسته است. نقد و بررسی خبر فوق، که محتوای داستانی و دراماتیکش به شدّت سبب شک و تردید در آن می باشد، به دلایل متعددی از نظر تاریخی مورد پذیرش نیست: ۱_ اولاً ابن قتيبه دینوری که اوّلین و تنها راوی این داستان است (چرا که دیگر نویسندگان پس از وی داستان را بر پایه روایت او نقل کرده اند)، بدون هيچ اشاره ای به ناقل و راوی اين داستان، حكايت را از شخص ثالثی نقل مي كند كه برای ما شناخته شده نيست ؛ پس نه فقط این روایت سند قابل اطمینانی ندارد تا آن را دارای ضعف سندی بدانیم، بلکه اساساً سندی ندارد تا بتوان آن را بررسی کرده و به آن اشکال کرد و روایت بدون سند در علم تاریخ، بیشتر به مزاح ماند و ما را از بررسی و اعتبارسنجی آن به کلی معاف می دارد. ۲_ قاصد معاویه و ارینب، ابودرداء است؛ در حالی که تاریخ وفات او با این داستان سازگار نیست. زیرا ابودرداء در زمان خلافت خلیفه سوم درگذشته است، نه در زمان ولایت عهدی یزید. بنابراین، با توجه به تولد یزید در سال های ۲۶ تا ۳۱ هجری، وی هنگام وفات ابودرداء حداکثر ۱۲ سال داشته است! ۳_ در کتب رجال و تاریخ، سه شخص با نام عبدالله بن سلام وجود دارد که دو نفر از آنان در قرن دوم و پس از این ماجرا بودند. شخص دیگر هم یهودی و سالخورده بود و هرگز در عراق نبوده است. هیچ منبع تاریخی و حدیثی از شخصی به نام عبدالله بن سلام به عنوان والی عراق نام نبرده اند. به علاوه ، فقط پس از صلح امام حسن (ع) ، معاویه در عراق والی نصب می کرده است و از آن زمان نیز حسنین(ع) عراق را ترک کرده و در مدینه سکنا گزیده بودند. ۴_ شیوه طلاق امام حسین(ع) در این داستان - سه طلاقه کردن در یک مجلس- خلاف مسلّم فقه شیعه است و طلاقی است مردود. ۵_ اساساً ابودرداء روابط گرمی با اهل بیت (ع) نداشته است تا بر فرض مطابقت سن ، به منزل امام حسین (ع) رفته تا از او دیدار کند و این چنین واسطه گری برای امام انجام دهد. بلکه وی مورد مدح معاویه و امویان بود. ۶_ متن های این داستان در منابع مختلف، تعارض و اضطراب فراوان دارد که خود گویای بی پایگی داستان فوق است. اختلاف در نام زن عبدالله بین ارینب، هند، ام خالد و زینب و اختلاف در نام شوهر او بین عبدالله بن سلام و عبدالله بن عامر و اختلاف در نام شوهر جدید بین امام حسن و امام حسین، نشان دهنده تشویش فراوان روایت است.
✅ تکیه معاون الملک ، کرمانشاه
ملاصدرا چه کسی را قاتل امام حسین (ع) می داند؟ یکی از رسائل ملاصدرا، رساله سه اصل است که در آن، همزمان متشبّهان به علم و صوفیان بازیگر را نقد می کند. وی ضمن بحث، گریزی هم به کربلا و شهادت امام علی و حسن مجتبی و دیگر امامان (علیهم السلام) می زند، و شهادت آنان را بیش از آن که بدست قاتلان و ضاربان مستقیم آنان بداند، ناشی از رفتار ریا کارانه و نفاق مشتبهان به اهل علم و تقوا می داند. تعبیر او در باره شهادت امام علی علیه السلام جالب است که حضرتش «نه به ضرب ابن ملجم، بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری و سرکه نفاق عمرو بن عاص شرب شهادت نوشید». امام حسین علیه السلام را هم شهید سقیفه می داند نه خنجر بیداد شمر بن ذی الجوشن. عبارت او این است: پس زنهار كه به علم ظاهر و صلاح بى بصيرت، مفتون و مغرور نگردى، كه هر شقاوتى كه به مردودان راه يافت، از غرور علم ظاهر و عمل بى ‏اصل راه يافت، و آنچه در قصص الانبياء خوانده‏اى يا از احوال شهداء و اولياء شنيده‏اى، از مصيبتها و محنتها كه بخاندان نبوت و ولايت و اهل بيت عصمت و طهارت راه يافته، اگر نيك دريابى، آنها همه از نفاق و كيد اهل شيد و ريا و غدر و حيله متشبهان باهل علم و تقوى برخواسته. على مرتضى عليه السلام نه بضرب ابن ملجم بر زمين افتاد، بلكه بسكنجبين‏ شهد صلاح ابو موسى اشعرى و سركه نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشيد، و امام حسين عليه السلام نه بخنجر بيداد شمر ذى الجوشن خوابيد، بلكه بمعجون افيون پر سمّ مكر و افسون و ترياق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاك كربلا آميخته شد، كه" قتل الحسين يوم السقيفة". و همچنين پارهاى جگر حسن مجتبى عليه السلام از كيد و غدر نهانى معاويه بخاك محنت ريخت، و برين قياس هر چه بسائر ائمه عليهم السلام واقع شده همه بزور شيد اعدا و مكر و تلبيس ارباب رزق و ريا بوده، و با اين همه ظلم و بيداد و فتنه و فساد كه ازيشان سرزد ذره‏اى از جاه و قدر و منزلت اهل ولايت و حقيقت كم نگشت، و در دنيا و آخرت معزز و مكرم بودند و خواهند بود بلكه اين طايفه اعداء خود را در دين و دنيا رسوا كردند و بعذاب سرمد و سخط الهى تا ابد خويشتن را مبتلى ساختند. آنان که ره دوست گزیدند همه در کوی شهادت آرمیدند همه در معرکه دو کون، فتح از عشق است با آن که سپاه او شهیدند همه (ملاصدرا؛ رساله سه اصل، ج‏1، ص: 122)
🏴*تقویم عاشورا*🏴 طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاه‌شماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری ش مسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می‌شود. تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. روز عاشورا چگونه گذشت؟ در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل‌نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم. ۵:۴۷ اذان صبح امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. حدود ساعت ۶:۰۰ امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خار بوته ‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند. طلوع آفتاب کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟ آنها انکار کردند! امام(ع) نامه‌هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده‌است. یکی از سران جبهه‌ی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمی‌رهاند؟ اینجا بود که امام(ع)، آن جمله معروف‌شان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده‌است. حدود ساعت ۸:۰۰ بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوان‌‌های کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند. بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند. چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. حدود ساعت ۹:۰۰ روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی‌دانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده‌است.) حدود ساعت ۱۰:۰۰ بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت. بعد‌از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کرده‌است. اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
حدود ساعت ۱۱:۰۰ بعداز این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند که کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».  یک بار، هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. اذان ظهر حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند: یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»  امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت ۱۳:۰۰ ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود. البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده‌است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.» حدود ساعت ۱۴:۰۰  عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.» حدود ساعت ۱۵:۰۰ امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره‌اش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد. امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند. بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته‌اند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمی‌کرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که می‌گفت: «به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهای‌تان به عزای‌تان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد... حدود ساعت ۱۷:۰۰ بعداز شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته‌اند تمام این افراد، بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد.
نزدیک غروب آفتاب سر امام(ع) را از بدن جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود. ۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب داستان روز غم‌انگیز عاشورا، این‌طور تمام می‌شود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!»
📌 امام (ع) در قتلگاه ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1) 📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35.
🏴 بعدازظهر 🏴 سپاه بعد از خیمه ها به دستور ، تصمیم گرفتند خیمه ها را آتش بزنند. در این هنگام، - و - با پای برهنه، در حالیکه و شیون می کردند بیرون آمدند و پا به فرار گذاشند. آنان حتی قصد کشتن امام (ع) داشتند، اما حضرت مانع اقدام آنان گردید. طبق بررسی اخبار، موافق حمله به خیام بود؛ زیرا وی زیادی را در کربلا مرتکب گردید و طبق برخی اخبار وی دستور آتش زدن خیام را داده است. 📚ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص120؛ 📚ابن طاوس، لهوف، ص180؛ 📚ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ص77؛ 📚صدوق، الامالی، ص190.
📌جنایات .... طبق دستور و به ذی الجوشن لعنت الله علیهم: اگر بن علی(ع) نکرد، او را بکش، همراهان امام را نیز بکش، اعضای بدن شهدا را قطع یا کن، بر بدن هم بر سینه و پشت امام اسب بتازان، زیرا حسین(ع) تفرقه افکن و ستمگر است. باخود عهده کرده ام هرگاه او را کشتم با وی چنین کنم. 📌این از علی(ع) پدر (ع) است به خاطر آنکه علی(ع) در جنگ بدر بستگان من را به جرم شرک کشت. و حال آنکه نه قبری هست و نه قیامتی. 📚طبری، تاریخ، ج5، 414-415، 📚بلاذری، انساب الاشراف،ج3، ص391، 📚مفید،الارشاد، ج2،ص88