سیاست ایران در مهار چین، معرفی ایران به عنوان راه نجات چین بخش اول
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
این روزها یک موج رسانه ای بابت یک قرارداد ساده چین با عربستان به راه افتاده است،کسانی که تا دیروز صحبت از فروش ایران به چین میکردند امروز برای پوشش دادن شکست های جبهه غرب در مقابل اتحاد شرق شروع به سواستفاده از احساسات وطن دوستی ایرانیان کرده اند.
تمام صحبت آنان این است که چین ایران را به عربستان فروخته یا ایران توسط چین بازی داده شده است...
قبل از ادامه تحلیل میخواهم یادآوری کنم بنده در زمانی که همه این افراد از فروش ایران به چین صحبت میکردند در تحلیلی به اهمیت بازگشت سریع دو استان سابق ایران( امارات و بحرین)به خاک مادری،اشاره کردم و دلیل آن را عدم حضور و نفوذ قدرتهای آتی دنیا مثل چین بجای آمریکا از این کشورها در خلیج فارس اعلام نمودم.
با یادآوری این نکته بگذارید به سال 2009 برویم.
آمریکا از سال 2000 و پس از حمله به افغانستان و عراق سودای حمله به ایران و یا تغییر حاکمیت ایران را با فشار نظامی داشت.
این نقشه پس از شکست اسرائیل در جنگ تابستان با حزب الله لبنان و سال بعد با مقاومت فلسطین، کاملا شکست خورد و اعلام کردند دیگر ایران با حربه نظامی تغییر رفتار نمیدهد.
در آن زمان سیاست آمریکا به سمت تغییر حاکمیت ایران با فشار شدید همه جانبه به مردم عادی و استفاده از مهره های خود در درون سیستم ایران تغییر کرد.
برای فشار آوردن به ایران نیاز به یک اجماع جهانی بود که جهت موفقیت در آن باید چین و روسیه را هم راضی میکردند.
در آن سالها اژدهای چین بیدار شده بود و روسیه هم کمکم پی برده بود جایی برای این کشور در اتحادیه اروپا وجود ندارد.به همین دلیل جلب حمایت آنان بسیار مشکل بود
آمریکا جهت تامین رضایت این دو دست روی موضوع حساس امنیت ملی آنان گذاشت
ایران اتمی!
هیچ کشوری در دنیا حاضر نیست یک کشور اتمی دیگر را به رسمیت بشناسد مگر کشورهایی با اتحادهای استراتژیک بلند مدت
دو کشور چین و روسیه هم تحت این پروپاگاندای رسانه ای علیه ایران متحد شدند،بعد از آن ما شاهد شاهکار سیاسی ایران هستیم.
سیاست خارجی ایران در کنار سیاست منطقه ای اش کار را به جایی رسانید که چین و روسیه امروز متحد اصلی ایران محسوب شده و این دو کشور برای دریافت توجه بیشتر ایران باهم رقابت میکنند
هدف از این گذر تاریخی این بود که به شرایط کنونی رابطه ایران با چین بهتر پی ببریم.
در سالهای بعد از اجماع جهانی علیه ایران، سیاست مقابله ایران با آمریکا و انتقال نقاط بحرانی از خاورميانه به سمت نقاط حساس کریدورهای دریایی تجارت جهانی،باعث شد چین مجبور شود به فکر احیای ابرکریدور راه ابریشم بیفتد.
دو اقتصاد بزرگ در دنیا تا سال 2020 وجود داشتند یکی آمریکا و دیگری چین، از زمان ریاست جمهوری اوباما در دور دوم و بعد انتخاب ترامپ به عنوان رییس جمهور جدید،یک جنگ تجاری تمام عیار بین آمریکا وچین درگرفت که چین بازنده اصلی آن بود و هزینه زیادی پرداخت کرد، علت باخت چین این بود که مسیرهای تجاری چین از مبدا تا به مقصد تحت کنترل و سیطره و نفوذ آمریکا-ناتو بود هرکجا که لازم بود به چین فشار بیاورند کافی بود این مسیرها را برای مدتی ناامن کنند
انتشار خبر سرقت دزدان دریایی از یک کشتی کافی بود تا پارامتر های زیادی از نرخ بیمهنامه کشتی تا تغییر مسیر حرکتی و.. جابجا شوند و هزینه زیادی روی دست چین بگذارند
به همین دلیل جنس در مقصد گرانتر عرضه میشد تا این هزینه ها را پوشش دهد و این میان تجار اروپایی یا آمریکایی به راحتی بازار های چین را از آن خود میکردند
در بخش راههای زمینی هم آمریکا با ناامن کردن افغانستان و پاکستان عملا دست چین را بسته بودند.
درگیری ایران با آمریکا در ذیل سیاست احیای امپراتوری محور مقاومت از ایران تا مدیترانه باعث شد افق های یک شاهراه جدید در مقابل چین شکل بگیرد که بسیار ارزان تر و سریعتر از راه دریا بود.
در این میان ایران با زیرکی و با همکاری سایر اعضای محور مقاومت کاری کرد که نقاط بحرانی داخل منطقه غرب آسیا(خاورميانه) به سمت مسیر های بحری(دریایی) تجارتی حرکت کند و شاهراه های دریایی تجارت بین آسیا و اروپا و دریای مدیترانه (که در اصل نزدیکترین مسیر حرکتی به سمت قاره آمریکا بود نیز)به خطر بیفتد.
این انتقال بحران باعث شد تجارت دریایی برای چین و هند هزینه زا شود.
همچنین اروپایی ها جهت رسیدن به بازار های آسیایی دچار مشکل اساسی بشوند
یکی از اصلی ترین نقاط انتقادی بحران به دریای سرخ بود که امنیت آن با روی کار آمدن حوثی ها در یمن عملا به دست محور مقاومت افتاد و در ساحل شمال شرقی آفریقا در دریای سرخ نیز نفوذ ایران گسترش یافت.