🌷نمونه لطیفه های کاربردی
📚منبع تمثیل
📙حرف ت
💠موضوع : تعلیم و تربیت
✅بخش نبایدهای استادی
هر چیز به اندازش خوبه
مثل نمک توی غذا بنابراین نه خود کم بین باش و نه خود برتر بین.!
طنزش را اینجا بخوان.!
شنیدی می گن!
زیاد از خودت تعریف نکن توش می مونی.!
مرد خودنما
می گن یه آقایی می خواس خودنمایی کنه به یکی گفت:
ای آقا نمی دونی چه اتفاقی واسم افتاد.
دوستش گفت کی؟کجا؟زود بگو ببینم چیشده.
مرد، یه آهی کشید وگفت:بابا بعد قرنی رفتیم جنگل که مثلا" تفریح کرده باشیم ولی از چشمون در اومد.
دوستش پرسید :خب چی شد؟
مرد خود نما گفت: وارد جنگل که شدم یه پلنگ قوی اومد طرف من.
دوستش پرسید خُب تو چیکار کردی؟
(گفتگوی این دو نفر رو باهم می خونیم مرد خودنما تعریف می کنه ودوستش فقط میگه :خُب)
مردخود نما: من رفتم بالای درخت. خُب، پلنگ هم اومد بالای درخت، خُب من اومدم پایین درخت خُب،پلنگ هم اومد پایین درخت،خُب، من رفتم توی چاه خُب، پلنگ هم اومد توی چاه،خُب من اومدم بالای چاه،خُب پلنگ هم اومد بالای چاه،خُب، من رفتم توی رودخونه،خُب پلنگ هم اومد توی رودخونه، خُب،مرد خونما با ناراحتی فریاد کشید وگفت:بابا، ولم کن پلنگ دست از سرم ورداشت تو دست از سرم ور نمیداری؟
✍️ البته اینجا یک #راهکار هم وجود داشته :
همین کار را، کسی با ... انجام داد به این شکل.
خالی بند تعریف کرد و او هم می گفت بعدش چی شد دید ول کن نیست.! گفت: گنچشکه رفت روی درخت گفت: بعدش چی گفت : پرید و رفت. گفت: بعدش این فرد زرنگ؛ دیگه جوابش را با زبان نداد. فقط با دست اشاره می کرد یعنی رفت تا قضیه تمام شد.
💠همه این کارها در اثر ٰ#غفلت است، نمونه دانستنی و هشداریش را اینجا 👇مطالعه فرمائید.
•┈┈••✾••📚••✾••┈┈•
😁https://eitaa.com/udifidi
هدایت شده از فرهنگ هزار موضوعی قرآن
🌷سلام و درود به همه دوستداران قرآن مجيد
👈اين کانال #دانستنی_هايي_از_قرآن_ دو هدف را دنبال می کند
1️⃣ ارائه آيات شريفه ای که مستقيماً در ارتباط با موضوعاتی است که در مدرسه تعليم و تربيت بکار گرفته می شود.
2️⃣ ارائه آياتی که غير مستقيم در راهنمای مردم است و آموزندگی دارد
3️⃣ ياد آوری مطالبی که در آشنائی با قرآن مؤثر است.
🔰بد نيست با #بيان_مفاهيم_قرآن با#ادبيات_خاص، لطيفه، طنز و مثل،نيز آشنا شويد.!
🌊آرامش قبل از طوفان🌊
❇️راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت 😂😂😂😂
✅این یعنی
اگه میدونی داری کج میریُ خدا چوبت نمیزنه بترس که داره چوب جمع میکنه که هستی تو به آتیش بکشه.
💕ولَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوٓا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوٓا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ
❌اگه بد کردی
از سکوت خدا بلرز که یه روز فریادتُ در میاره!
برگرفته از : کانال : قرآن جِيبی
👈اضافه می کنم اين مثل معروف را که:
چوب خدا صدا ندارد
گر بخورد دوا ندارد
https://eitaa.com/dastanhayghorany
هدایت شده از فرهنگ نکته های #دانستنی و #هشداری
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
✳️نکته های هشداری
✅بخش داستان و طنز
📙حرف م
💠موضوع : مشورت
🔸بایدها و نبایدهای مشوت
🤫عنوان : زانوی من، نه زانوی تو!
روباهی از شتری پرسید :
عمق این رودخانه چه اندازه است؟
شتر جواب داد : تا زانو
اما وقتی روباه در آب رودخانه پرید،
آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت :
تو که گفتی تا زانو !!
شتر جواب داد : بله، تا زانوی من، نه زانوی تو!
نکته : هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست !
✍️به کانال فرهنگ نکته های #دانستنی #هشداری بپیوندید🔽
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 📚https://eitaa.com/jcjvjv📚
┈┉┅━❀💌❀━┅┉
.
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠وقتی یک روحانی از رهبر معظم انقلاب می پرسد بعضی ها می گویند #طنز یعنی مسخره بازی و طنز با لباس روحانیت جور در نمیاد
جواب مقام معظم رهبری رو ببینید 😉
🔖شوخی ها حضرت امام در سخنرانی 😊
━━━━━━⊱😂⊰━━━━━━
@shadiafarini 👈 شادی آفرینی 🎲
━━━━━━⊱😂⊰━━━━━━
✅ مرد لطیفه گو
مردی لطیفه گو از دوستان امام حسن (علیه السلام) بود. روزي خدمت امام (ع) رسید . حضرت از او پرسید: حالت چطور است؟
او گفت: حال من بر خلاف آن چیزي است که خودم و خدا و شیطان دوست داریم.
امام (ع) خندید و فرمود: چطور؟ توضیح بده!
او گفت:
خداوند می خواهد از او اطاعت کنم و گناه نکنم. اما من چنین نیستم.
شیطان دوست دارد که گناه کنم و به دستوراتش عمل نکنم. ولی من این طور هم نیستم.
خودم هم دوست دارم همیشه در دنیا باشم. اما این چنین هم نخواهم بود و روزي از دنیا خواهم رفت.
ناگاه شخصی برخواست و به امام حسن (ع) گفت: ای پسر پیغمبر! چرا ما مرگ را دوست نداریم؟
امام (ع) فرمود: به خاطر اینکه شما آخرت خود را ویران کرده اید و این دنیا را آباد کرده اید. به همین دلیل دوست ندارید از جاي آباد به جاي ویران بروید.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 4 ، ص 71
✾📚
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↗️ این نکته تو کل زندگیت به دردت می خوره
👤 #کلیپ "سر پل صراط" محمد کاسبی
⚫️⚫️ حتمااا ببینید ⚫️⚫️
#کانال_تحلیلی_حامیان_ولایت
✍️از حکیمی پرسیدند :چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟
گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم.
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی، چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
❤️نمونه کارهنری روی داستان های همراه با شعر
✅بخش #حکمت ها
📙حرف ح
❌موضوع : حکمت های الهی
📓یکی از داستانهای زیبای پروین اعتصامی:
✍️پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت.
🔹از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت
پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و به سوی خانه دويد.
در همان حال با پروردگار از مشکلات خود سخن میگفت :
🔹و برای گشایش آنها فرج میطلبید و تکرار میکرد:
ای گشاینده گرههای ناگشوده، عنایتی فرما
و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای
🔸پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گرهای از گرههای لباسش باز شد و تمامی گندمها به زمین ریخت.
او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت :
🔹من تورا کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود
🔸پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند.
✍️پروین اعتصامی :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح را ...
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣️ @https://eitaa.com/dastan_latifeh❣️
╚══════. ♡♡♡.═╝
باهمه بله با ماهم بله!؟
بازرگانی ورشكست شد و طلب كاراش اونو به دادگاه كشوندن بازر گانه با يه وكيل مشورت كرد
و وكيل بهش گفت : توی دادگاه هر كس از تو چيزی پرسيد بگو (بله)
بازرگان هم پولی به وكيل داد و قرار شد بقيه پول رو بعد از دادگاه به وكيل بده
فرداش در دادگاه در جواب قاضی و طلباراش همش گفت :
(بله و بله)تا اينكه قاضی گفت اين بيچاره از بدهكاری عقلش رو از دست داده
بهتره شما ببخشيدش طلب كارها هم دلشون به حال اون سوخت و اون رو بخشيدن
فردای اون روز وكيله به خونه بازر گان رفت و بقيه پولش رو طلب كرد
و مرد بده كار در جواب گفت:
(بله)وكيلم گفت:
باهمه بله با ما هم بله https://eitaa.com/hekmat66/3163
🌾🌾🌾