eitaa logo
کانال روشنگری وبصیرت
1.2هزار دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
27.3هزار ویدیو
254 فایل
🌴عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد. امام خامنه ای 🍒 🌴 قرارگاه بسوی ظهور 🌷یک لشکر سایبری آتش به اختیار 🌷میباشد. #کانال_روشنگری_و_بصیرت☫ 🇮🇷 #قرارگاه_بسوی_ظهور 🆔 @uphjnv @Sydmusavi @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
(۳) امام المتقین کیست؟؟؟ 🔆امام متقین آن شخصی است که حتی ذره‌ای در دل ندارد و تمام کارهایش فقط و فقط برای خداوند است و هیچگونه سود و ضرر شخصی در تصمیماتش راه ندارد. 🔆امیرالمومنین علی (علیه السلام) بارها میتوانستند با پشت کردن در مسائل حکومتی ، از خلفای وقت انتقام بگیرند و آنان را با اعمال هلاک کننده‌‌شان تنها بگذارند تا خودشان سبب زوال خودشان شوند ، اما حاضر شدند برای حفظ کیان اسلام و دفع خطر تفرقه ، با قاتلین دخت پیغمبر (صل الله علیه و آله) و غاصبین حق خلافت همکاری کنند ، به طوری که عده ای ناآگاه این همکاری‌ها را دلیلی بر عدم اختلاف بین حضرت علی (علیه السلام) و خلفای سه‌گانه دانسته‌اند !!! 🔆خیر ، اختلافات جانشین به حق پیامبر و جانشینان ناحق پیامبر به قدر دره‌ای بی انتهاست ، لکن حضرت علی (علیه السلام) و عاری از هر گونه منیّت است و برای حفاظت از حق و حقیقت در برابر انحراف ، حتی به بزرگترین مخالفان خود نیز یاری می‌رسانند. ✍ مــیـلاد خـورسـنـدی 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv انتـشار‌بدون‌لینک : آزاد✅
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿