📌 آیه و سایه
(سلسله داستانهای کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی»)
درس پنجم: با تعهد شکوفا میشویم ۲
⏹ پرده چهارم: شترمرغ نباش
مسئولان اداره، مدیر و معاون و معلمان و برخی از والدین، آمدند. افتتاحیه رأس ساعت ۸ صبح آغاز شد.
مدیر گزارشی از اهداف تربیتی نمایشگاه ارائه کرد. بعد من به نمایندگی، از فعالیتهای برگزاری نمایشگاه گزارش دادم و آماری از استعدادها و کارهای دانشآموزان ارائه کردم. تعجب در چهره مسئولان پیدا بود؛ هم از اینکه همه کارهارو خود دانشآموزان انجام دادهاند و هم ازاین همه استعدادی که در مدرسه ما وجود دارد.
مسئول اداره هم سخنرانی کرد واز زحمات دانش آموزان تقدیر و تشکر کرد. سپس از تک تک بخشها وغرفهها دیدن کردند وضمن گفتگو با سازندگان آن آثار، از آنها تقدیر کردند.
به بخش غذا و سفره آرایی که رسیدند به پوستر بخش غذا و سفره آرایی نگاه کردند خواستند نمونه آش محلی را امتحان کنند اما سایه قرار بود بیاره که نیاورده و خودش هم نبود که پاسخ درستی بدهد. از تزیینات و نحوه سفره آرایی پرسیدند که فریبا هم نبود ...
خانم رضوی خواست توجیه کند اما چندان نتیجهبخش نبود.
خیلی شرمنده شدیم. احساس کردم به جهت بیتعهدی و بیمسئولیتی سایه و فریبا همه زحمات ما بر باد رفت.
افتتاحیه تمام شد.
موقع خروج مهمانها، سروکله سایه با دست خالی پیدا شد.
بعد از بدرقه مهمانها، با عصبانیت رفتم پیش سایه و پرسیدم: چرا دیری؟
گفت: دبروز از عصر تا دیروقت مهمانی بودیم و وقتی رسیدیم خونه ساعت ۱ شب بود که خیلی خسته بودم و خوابیدم. خستگی اجازه نداد که زودتر بیام. حالا مگه چیشده؟
گفتم: میگی چی شده! نتایج همه زحماتمون پیش مهمونا هیچ شد و آبرومون رفت؛ هیچ کدام از تعهدات بخش شما انجام نشد؛ نه خودت اومدی نه از فریبا خبری هست. حتما اونهم رفته جهاز بچینه؟
سایه گفت: آخه دیروز که با فریبا صحبت کردم گفت که امروز حتما میآد و خودش کارها رو درست میکنه، پس نیومد؟ اگه میدونستم که نمیآد خودم رو زودتر میرسوندم. مقصر فریباست. من به اون اعتماد کردم.
خانم فتاحی که ناظر مشاجره ما بود نزدیک شد و به سایه گفت: انسان باید مسئولیت کارهایی که قبول میکنه را خودش را بر عهده بگیره و به دوش دیگران نیندازه. همه تقصیرها را گردن دیگران انداختن فایدهای فقط اتلاف وقت است. هرچقدر تقصیری را به گردن شخص دیگری بیاندازیم و او را سرزنش کنیم، نتیجه را تغییر نخواهد داد.
پذیرش مسئولیت لطفی است که ما به خودمان میکنیم و با اون رشد میکنیم. این چیزی نیست که از خارج به ما تحمیل شود بلکه ما خودمان با حضور و مشارکتمان در یک جمعی، تعهداتی را پذیرفتهایم و زیر بار آنها هم باید برویم. پذیرش مسئولیت به معنای كامجوئی از قدرت و کسب اعتبار و ریاست نیست. قبول زحمت و تعهد است. یعنی پاسخگو بودن است.
از همون اول مشخص کن که «یا مرغ باش بپر، یا شتر باش ببر».
با تعارف و رودربایستی کاری را نپذیر که نتونستهباشی انجامش بدی و بعد به تعهدات عمل نکنی. یا کاری رو قبول نکن و یا اگه کردی به دنبال حتی سختترین راهها باش تا اون رو انجام بدی.
اکثر شکستها مال افرادی است که عادت بهانه گیری دارند و مسئولیت کارهای خود را نمیپذیرند. یا گاهی وقتا درگیر کارهایی میشوند که به هیچ وجه مسئولیت آنها نیست، به این جهت نمیتونند از پس مسئولیتهای خودشون بر بیایند چون دیگه زمانی براسون نمیمونه که بخوایم این کار رو انجام بدند.
سایه جان، امروز گذشت و اینجا فقط یک نمایشگاه بود، اما تمرین زندگی هم هست. همیشه یادت باشه، مسئولیتهات رو خودت باید انجام بدی تا شخصیتت حفظ بشه و هیچ کس جز تو نباید اونها رو انجام بده. اگه مسئولیت کاری رو پذیرفتی سعی کن به نحو احسن انجامش بدی و به بقیه محوّل نکنی. اگه یاد بگیری که مسئولیتهات رو در هیچ لحظهای و نسبت به هیچ کس و در هیچکجا فراموش نکنی اون موقع در زندگی پیشرفت زیادی هست که انتظار تو رو میکشه.
با هیچ بهانهای نباید شانه خودمان را زیر بار مسئولیتها خالی کنیم. مثل بعضیها که اگر سودشون و منافعشون در کار باشه، مؤمنند و متعهد و مسئولیتپزیرند اما اگر منافع شخصیشون در کار نباشه، به بهانهی مختلف از زیر کار و تعهد و مسئولیت در میزند.
خانم فتاحی رو کرد به من وگفت: آیه دخترم، وظیفه شناسی همینه که حتی به دوست صمیمی خودت هم تذکر بدی وبه بهانه دوستی، اجازه نمیدی زحمات گروهتون پایمال بشه. اما یادت باشه، از هرکس به اندازه مقدوراتش کار بخوای و بیشتر از اندازه و باورش وظیفه روی دوش دیگران قرار ندی.
حالا دست سایه رو بگیر برید به کارها برسید که دو روز وقت برای جبران هست.
کمی به حرفهای خانم فتاحی توجه کردم و فهمیدم یک جای کارم اشتباه بوده که تذکر داد، اما نفهمیدم کجا زیادهروی کردم.
🛑 پایان
✍سید مهدی موسوی
سهشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1822
📜 #بخوانید | شهید نظر میکند به وجه الله
🔰 به مناسبت ایام سالگرد شهادت سردار دلها، حاج قاسم عزیز و همراهان گرامیشان بیانی از حضرت امام روحالله (قدس الله تعالی نفشه الزکیه) در رابطه با مقام شهید و برطرف شدن حجاب های نفسانی در مقابل شهید و توجه مستقیم شهید به وجه الهی را بارگزاری میکنیم تا سببی باشد که بیش از پیش به مقامات این بزرگمردان دین الهی توجه کنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 حضرت امام با نقل حدیثی از حضرت رسول اکرم (ارواحنا فداه) اینطور میفرمایند:
🔸در روایتی از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که برای شهید هفت خصلت است که اوّلی آن عبارت است از اینکه اول قطره ای که از خون او به زمین بریزد تمام گناهانی که کرده است آمرزیده می شود. و مهم آن، آخرین خصلتی است که می فرماید. می فرمایند که ـ به حسب این روایت ـ که شهید نظر می کند به #وجه_الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر شهید.
🔹 شاید نکته این باشد که حجابهایی که بین ما و حق تعالی هست و وجه الله است و تجلیات حق تعالی هست، تمام این حجابها منتهی می شوند به حجاب خود انسان. انسان خودش حجاب بزرگی است که همۀ حجابهایی که هست، چه آن حجابهایی که از ظلمت باشند و آن حجابهایی که از نور باشند منتهی می شود به اینکه حجابی که خود انسان است.
🔸 ما خودمان حجاب هستیم بین خودمان و وجه الله . و اگر کسی فی سبیل الله و در راه خدا این حجاب را داد، این حجاب را شکست، و آنچه که داشت که عبارت از حیات خودش بود تقدیم کرد، این مبدأ همۀ حجابها را شکسته است، خود را شکسته است، خودبینی و شخصیت خودش را شکسته است و تقدیم کرده است و چون برای خدا جهاد کرده است و برای خدا دفاع کرده است از کشور خدا و از آئین الهی و هرچه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کرده است و خود را داده است، این حجاب شکسته می شود.
🔹شهدا، شهدایی که [برای] خدای تبارک و تعالی و در سبیل خدای تبارک و تعالی و راه خدای تبارک و تعالی جان خودشان را تقدیم می کنند و آنچه که در دستشان است و بالاترین چیزی است که آنها دارند تقدیم خدا می کنند، در عوض خدای تبارک و تعالی [وقتی که] این حجاب که برداشته شد جلوه می کند برای آنها، تجلی می کند برای آنها.
🏷 #عرفان | #مقام_شهید
📚صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۵۱۲
🌐 روح قدس الهی
https://eitaa.com/usul121/1823
شرح فرامتن طرح کلی ۳_01.mp3
12.19M
📌 شرحی بر فرامتن کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
🎙 استاد: سید مهدی موسوی
جلسه سوم: لوازم تدریس کتاب طرح کلی و تبیین نبوت در کتاب
۱. توجه به نظام فکری متفکر
۲. توجه به مفاهیم متفکر
۳. توجه به زبان متفکر
۴. توجه به غایت و هدف نهایی متفکر
پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳
قم: در جمع طلاب و روحانیون مبلغ
#طرح_کلی
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
#آیت_الله_خامنهای
#نظام_اندیشه
#جامعیت
#تحول
#تحول_اجتماعی
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1824
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ۵ توحید_01.mp3
15.25M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
(مجموعا ۸ جلسه خواهد بود)
🎙 استاد: سید مهدی موسوی
جلسه پنجم: نقش توحید در نظام سازی اجتماعی
(اصول راهبردی توحید در قانونگذاری، سیاست، اقتصاد و مدیریت)
(زمانهشناسی ویژگی کتاب طرح کلی، اهداف مطالعه کتاب)
۱۳ دی ۱۴۰۳
اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات
#طرح_کلی
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
#آیت_الله_خامنهای
#نظام_اندیشه
#جامعیت
#تحول
#تحول_اجتماعی
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1826
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ۶ نبوت_01.mp3
11.69M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
(مجموعا ۸ جلسه خواهد بود)
🎙 استاد: سید مهدی موسوی
جلسه ششم: مفهوم شناسی نبوت در طرح کلی اندیشه اسلامی
۱۳ دی ۱۴۰۳
اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات
#طرح_کلی
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
#آیت_الله_خامنهای
#نظام_اندیشه
#جامعیت
#تحول
#تحول_اجتماعی
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1827
طلبه و علوم انسانی - مشاوره ۵ دی ۱۴۰۳_01.mp3
8.92M
📌 طلبه و تولید علوم انسانی
بخش اول
استاد: سید مهدی موسوی
مشاورهی طلاب درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم
دی ماه ۱۴۰۳
#طلبه
#مشاوره
#علوم_انسانی
#برنامه_ریزی_درسی
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1830
طلبه و علوم انسانی - مشاوره ۵ دی ۱۴۰۳_02.mp3
9.17M
📌 طلبه و تولید علوم انسانی
بخش دوم
استاد: سید مهدی موسوی
مشاورهی طلاب درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم
دی ماه ۱۴۰۳
#طلبه
#مشاوره
#علوم_انسانی
#برنامه_ریزی_درسی
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1831
📌 آیه و سایه
(سلسله داستانهای کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی»)
❇️ درس ششم: نگرانی همه جا هست غمی نیست مرا ۱
⏹پرده اول: تردید در آستانه امتحانات
سال جدید آغاز شده و اواخر سال تحصیلی است و تا ایام امتحانات اصلی، خیلی وقتی نمانده است. کمتر از چهار هفته دیگر، اولین امتحان برگزار میشود و باید خودم را برسانم.
برخی از معلمها، درسهای آخر کتاب را سریع درس دادند که چیزی از کتابها باقی نمانده باشد؛ اما خوب که نگاه میکنم میبینم که بعضی از نکات را دقیق بلد نیستم و به مرور و تکرار نیاز دارد. البته بعضی را هم باید از ابتدا یاد بگیرم و الا امتحانات را خراب میکنم و نمیتوانم رشته و مدرسه دلخواهم را انتخاب کنم. یعنی مجبورم در رشتهای که دوست ندارم و هم به مدرسه ضعیف بروم.
از این مهمتر اینکه من هم با چند نفر از بچهها توی یک رقابت خیلی شدید هستم که هرجور شده باید خودم را بالا بکشم تا با معدل خیلی بالا بتوانم در رشته و مدرسه درجه یک قبول بشوم و بعداً بتوانم از آثارش بهرهمند شوم.
نگرانی از آینده، دلهره آور است. با خودم میگویم که «اگر همهچیز خراب شود چه میشود؟»
یاد روزها و ماههای اول سال میافتم که چقدر همهچیز را عادی میدانستم و چقدر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی داشتم. حالا میفهمم که زندگی فقط یک مسیر مستقیم نیست. چرخشها، توقفها و حتی شکستها داره و از همه نگران کنندهتر این است که «از آینده خبر ندارم».
فکر کردن به این مسئله، خیلی آزارم میدهد، خیلی هم فکر کردم که چه راه حلی برای جبران مافات پیدا کنم.
آرمان برادر کوچکترم، از این وضعیت سوء استفاده میکند و با آزار و اذیت کردن، میخواهد حرص من را در بیاورد.
مادرم که حال و روزم خبر دار شد، اصرار داشت که معلم خصوصی بگیرم.
اما هرچی فکر کردم دیدم به صلاح نیست هم هزینههایش برای خانوادهام سنگین است چون چند وقتی است که پدرم بیمار شده و نمیتواند سرکار برود. هم خیلی دیر شده و احتمالا نتیجه بخش نیست.
پس باید راه دیگری پیدا کنم.
⏹پرده دوم: نگرانیهای نگران کننده
توی مدرسه، همهاش به این موضوع فکر میکنم. اما به کسی نگفتم تا خیال کنند که من تنبلم و درسها را بلد نیستم. چون یک رقابت خیلی سنگینی بین بچهها برقرار است بخصوص هر چه به آخر سال نزدیکتر شدیم این رقابت بیشتر و بیشتر شده است. بچه درسخوانها از بعد عید نوروز، فعالیتهای غیر درسی را کم کردهاند و شبانه روز توی خانه یا کتابخانه مشغول درس خواندن هستند.
به همین جهت من هم خیلی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی را کنار گذاشتهام و مشغول درسها شدهام چون وقتم خیلی تنگ است و امکان جمع میان همه کارها توی این وقت کم را ندارم، مجبور اولویت سنجی کنم و مهمترین و سرنوشتسازترین کار را انتخاب کنم.
زنگ تفریح روی صندلی حیاط مدرسه کنار بوته گلمحمدی نشسته بود، هوا خیلی بهتری و ناز بود، دیشب کمی باران آمده بود و بوی خوبی توی فضا بو و به همین فکرها بودم که ناگهان سایه آمد. کنارم نشست و کیکی تعارف کرد.
گفت: چند وقتیه خیلی سنگین و رنگین شدی دیگه با ما نمیپری؟
گفتم: سرم خیلی شلوغه، درسها خیلی زیاده، همه وقتم رو می زارم برای درسها و امتحانات آینده.
سایه پوزخندی زد و خیلی حرفم رو جدی نگرفت و گفت: حالا ولش کن. چند روز آینده مسابقه والیبال مدارس شهرستانه، تو شرکت میکنی؟
گفتم: نه نمیتونم، عقبماندگی درسهام خیلی زیاده.
سایه: آیه دلت خوشِهها، این امتحان هم مثله بقیه امتحانها می گذره، حالا بیست نشی، قبول که میشی.
گفتم: نه این یکی فرق میکنه، امتحان نهاییه و توی سرنوشت و ایندمون خیلی تأثیر داره، باید خیلی جدیش بگیریم.
توی همین گیر و دار، نرگس و مریم هم سر رسیدند. سایه بحث مسابقه والیبال را دوباره مطرح کرد، نرگس و مریم هم همون حرف منو تکرار کردند و از سرنوشت ساز بودن این امتحانات گفتند.
نرگس که بچه زرنگ کلاس بود، با ترس و نگرانی گفت: بچهها، این چند درس آخر کتابها واقعا سخته و معلم خیلی زود رد شد و من نتونستم خوب همشون کنم. به نظرتون چه کار باید بکنم.
حرفهای نرگس را که شنیدم یکه خوردم چون دیدم اون هم وضعیتِ من را دارد و نگران امتحانات است. تا حالا نشده بود که نرگس از ضعفهای خودش با کسب صحبت کند.
خیلی خوشحال شدم، تا الان فکر میکردم که فقط مشکل من هست اما دیدم نه، او از من هم نگرانتر است تا جایی که به ترس و اضطرابی تبدیل شده.
نگرانی، اضطراب، دلهره، ترس، چه حالتهای عجیبی است. اصلا چرا بعضی مثل سایه بیخیال هستند و برخی مثل من و نرگس، نگران هستیم؟
اما خوب که فکر میکنم سایه هم نگرانیهای خاص خودش رو داره هرچند نوعش با ما فرق میکنه. پس همه ما آدمها، نگران میشویم اما آیا فقط اختصاص به انسان دارد یا بقیه موجودات زنده هم نگران میشوند؟
🛑 ادامه دارد ...
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️ #عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1833