eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت هفتاد و دوم) ادامه... از شاگرداش بود.🌷... سر مزار که فاتحه خواندند، رفتند سر مزار رسول. قبرش بالای سر محرّم بود🇮🇷. روح‌الله کنار مزار روی جدول نشست وسرش را پایین انداخت. زینب هم نشست پایین مزار. روح‌الله نگاه کرد و زد زیر .🥺 جلوی صورتش را گرفته بود تا او متوجه حالش نشود. در دل با رسول حرف می زد. قسمش می داد هوای روح‌الله را داشته باشد. مدام می گفت ! تو زن نداشتی، روح‌الله زن داره. اگه اتفاقی براش بیفته، من نمی دونم باید چه کار کنم. می کنم برا زندگیمون دعا کن، من خیلی می ترسم.🤲 دو هفته بعد از شهادت رسول، اش را زدند سر مزارش. هر باری که می رفتند سر مزار، شروع می کرد به خواندن وصیت نامه و جاری می شد.🌷 روح‌الله می گفت: "باز شروع کردی؟ چقدر وصيت نامه اش را می خونی؟! بابا این یه چیزی نوشته برا خودش. حالا هی تو بخون، گریه کن!"😔 هر بار می کرد با سر به سر گذاشتن او حالش را عوض کند، اما زینب می گفت: " خیلی ، دوست دارم هر دفعه می آم اینجا، وصیت نامه اش رو بخونم." 📄 روح‌الله به و شوخی می گفت: "آخه اینا چیه نوشته؟! نمی خواد بخونی." ☺️ آن روز وقتی برگشتند خانه، می خواست حال و هوای زینب را عوض کند. به آشپز خانه رفت و گفت: "خیلی دلم آب می خواد. آب میوه گیری کجاست؟"🥕🥕 _ بالای کابینته، الآن می آم برات درست می کنم. نه نمی خواد، تو صبر کن ببین چه آب هویجی برات درست کنم!😊 _ پس یه چیزی زیر آب میوه گیری پهن کن، یه وقت نریزه. مشغول جمع و جور کردن اتاق بود که صدای ترکیدن چیزی آمد. _ صدای چی بود؟ چی شد؟😳 از اتاق که بیرون آمد، دید روح‌الله ایستاده وسط حال و از سر و رویش هویج است. روی فرش، مبل ها و در و دیوار پر بود از تکه های نارنجی هویج.🥕 زینب به صورتش زد "روح‌الله! ، فرش، در و دیوارا، چه کار کردی آخه؟!" 🤭 روح‌الله در حالی که از سر و صورتش تکه های هویج آویزان بود گفت: "درش رو خوب نبستم، ترکید. تیغه اش هم . با این آب میوه گیری که مامانت خریده! چرا این جوریه؟"😐 زینب که هم گرفته بود و هم از کثیفی خانه حرص می خورد، گفت: " آهان! الآن مقصر، مامان منه؟ بیا، بیا برو لباست را عوض کن. ببین چه سر خونه و زندگی آوردی! گفتم صبر کن خودم بیام." 🤨 روح‌الله در حالی که..... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆
24.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐| | 🏷آمدم ای شاه سلامت کنم عرض ارادت به مقامت کنم ▫️لحظاتی از حضور ، حاج قاسم سلیمانی در حرم مطهر امام رضا(ع) ▫️به‌مناسبت میلاد حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السلام
2_144171263836495974.mp3
6.62M
🎧 ✨💚💚✨ 💐 چقدر دور و برت نوکر داری ای ماشاء الله ... 💐 به ما محبت مادر داری ، ای ماشاء الله ... 🎤 کربلایی 🌸 (ع) ‌‌🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 @V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «خودی‌ها کی‌اَن؟»✨🌸 👤 استاد ✨💚💚✨ 🔅 اون‌هایی که امام رضایی هستن، حتما امام زمانی هستن... ‌‌‌🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💚 با پر و بال عاشقی می‌پرم من تو آسمونا به هوای حرم من🌸 حرم تو حرم علی تو مشهد با تو زائر نجف حیدرم من🌸 علیه السلام 🇮🇷
🍃🌼دعای فرج🌼✨💚💚✨ 🍃🌸إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ، وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ، وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ، وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى، وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً، كَلَمْحِ الْبَصَرِ، أَوْ هُوَ أَقْرَبُ، يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ، يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ، اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ، وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ، يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌸🍃 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🍃🇮🇷
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع) اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🇮🇷 🌸✨💚💚✨ 🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ✨
✨💚💚✨ کوتاه ترین دعا برای بلندترین آرزو:✨🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻 ظهور تنها راه نجات است.💚✨ تقصیر شما نیست ڪه تصویر شما نیست من آینه‌اے پُرشده از گرد و غبارم💔 🌼ذکر تعجیل فرج ذکر نجات بشر است🌼 🌼ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود🌼 🤲🏻ای بهترین بهانه ی خلقت ظهور کن! 🌸 🌷
✨💚💚✨🌸 یاد امام روح‌الله 🥺🥺 ملت ما و کشور ما، امروز و تا آینده های دور به نگهبانی از این یاد و خاطره عزیز (امام روح‌الله)احتیاج دارد...🏴🌷 🏴
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت هفتاد و سوم) ادامه... روح‌الله در حالی که..... هویج ها را از سر و پاک می‌کرد،🥕🥕 گفت:" چیزی نیست! خودم همه رو برات جمع می‌کنم. " _ دستت درد نکنه، شما فقط کار نکن، من ممنونت می‌شم. ☺️ تا روح‌الله را عوض کند زینب بیشترِ خانه را تمیز کرد، اما تکه‌های هویج آن‌قدر زیاد بود که او هم به کمکش آمد. در حین تمیز کردن، روح‌الله ادا در می‌آورد که چه جوری پرت شد.🤪😄 می‌گفت و می‌خندید. زینب از یک طرف هویج ها را جمع می‌کرد و از طرفی به و کارهای او می‌خندید. خانه که تمیز شد روح‌الله گفت:" اشکال نداره، فردا می‌آم دنبالت بریم برای چند تا گلدون بخریم، از همون جا برات آب هویجم می‌خرم. "😊 فردای آن روز رفتند . چون بالکن نداشتند، قرار شد فقط دو تا گلدان بخرند. اما وقتی چشم‌شان به آن‌ همه ، ، و ...افتاد هشت تا گلدان خریدند. روح‌الله عاشق گلدان‌های سفالی بود. 💐🪴🪴 به زینب می‌گفت:" این گلدونا منو یاد خونهٔ مادربزرگم می‌ندازه. " یک دستهٔ بزرگ هم برای زینب خرید. با هر زحمتی بود، گلدان‌ها را به خانه آوردند. زینب گل‌های رز را در آب گذاشت و به روح‌الله گفت:" حالا این همه گلدونی که خریدیم رو کجا بزاریم؟ "🤔 روح‌الله گفت:" روی بچینیم. ما که همیشه سفره می ندازیم، حداقل این‌جوری از میز استفاده کنیم." زینب قبل از آمدن ، تمام کارهایش را می‌کرد. روح‌الله می‌آمد با هم غذا می‌خوردند و حرف می‌زدند. 🍲🥘 روزهایی که زینب درس و امتحان داشت، به اتاق می‌رفت و می‌خواند.📖 روح‌الله هم که به تازگی چشم‌هایش شده بود، عینکش را می‌زد و مشغول خواندن جزوه‌ها و کتاب‌های می‌شد. 👓📑 یکی از تفریحات شان این بود که با هم بروند بازار بزرگ. کمی که می‌گشتند و خرید می‌کردند، موقع می‌رفتند مسجد بازار و نماز می‌خواندند،🕌 ناهارشان را در یکی از رستوران‌های آنجا می‌خوردند و به خانه برمی‌گشتند. گاهی هم به (ع) می‌رفتند. سه ماهی از زندگی مشترکشان می‌گذشت که پدر روح‌الله پیشنهاد داد با هم به بروند. برنامهٔ یک سفر چهار روزه را چیدند و با قطار راه افتادند.🚊 وقتی رسیدند، ساعت حدود هشت صبح بود. هنوز از پیاده نشده بودند که گوشی زینب زنگ خورد.📱 داشت به پدرش کمک می‌کرد تا ساک ها را از قطار پایین بیاورند. وقتی صحبت تمام شد، پرسید:" کی بود؟" 🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼 زینب با ناراحتی گفت:" یکی... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆