وصیت ستارگان 🌷💫
🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》 خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》
خاکهای نرم کوشک💦
🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
🕊 قسمت نود و پنج
《 بعد از عملیات(2) 》
🌷 همین طور هم شد، پدرش #مرحوم شد، ولی ما جنازه را دفن نکردیم. برادرها و خواهر ها، وتمام قوم و خویشش منتظر ماندند تا او بیاید. #عملیات میمک تازه شروع شده بود.🇮🇷
🌷 به هر زحمتی که بود، با چند واسطه پیداش کردم و بالأخره تلفنی باهاش حرف زدم. گفتم: #بابات به رحمت خدا رفت. آهسته از پشت تلفن گفت: #انالله_و_انا_الیه_راجعون.
🌷 گفتم:ما هنوز جنازه رو #دفن نکردیم. گفت: برای چی؟ گفتم: این جا همه منتظرن شما بیایین، بعد دفنش کنن. گفت: اون دفعه که زنگ زدی، هنوز عملیات شروع نشده بود، حالا که شروع شده، دیگه اصلا #نمی_تونم_بیام. 😔
🌷 گفتم: #مگه_می_شه؟! بیست و چهار ساعت بیا و زود هم برگرد. گفت: الآن توی #جبهه بیشتر به من احتیاج هست، خودتون ببرین جنازه رو دفن کنین.❤️
🌷 #چهلم خدا بیامرز پدرش آمد. هم توی مشهد تعزیه گرفتیم، هم توی روستا. در مسجد روستا، خودش رفت پای منبر و گفت: الآن #اهل_آبادی همه شون این جا جمع شدن.🇮🇷
🌷 بعضی ها که #صحبت می کردند، ساکت شدند. پیش خودم گفتم:چی می خواد بگه؟ صدایی صاف کرد و بلند گفت: هر کی از بابای خدا بیامرز من، هر ناراحتی ای که داره، یا هر #قرض_و_طلبی که داره، همین جا بیاد به خودم بگه تا مسأله رو حل کنم.💚❤️
#ادامه_دارد...🕊
#اِللَّھُمَّعَجِلݪِوݪیَڪَاݪفَࢪُج
کــانــالِ وَصیَتِ سِتارِگان
❤️ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○
🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○
@V_setargan