وصیت ستارگان 🌷💫
🇮🇷. 《هو الله العلیّ الاعلی》 خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
🇮🇷. 《هو الله العلیّ الاعلی》
خاکهای نرم کوشک💦
🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
🕊 قسمت صد و سی یک
《آخرین نفر)(2) 》
🌷 توی آن #عملیات، به اعتقاد فرماندهان، او از همه موفقتر عمل کرد. رشادت عجیبی هم از خودش نشان داد. پا به پای بچهها می آمد. گاهی کلاش دستش بود،گاهی تیر بار،گاهی هم آرپی جی می زد. #تکاورهای_غول_پیکر_دشمن را هیچ وقت یادم نمی رود؛ آخرین حربه دشمن بود و آخرین سدش، جلو سیل نیروهای ما. 🇮🇷
🌷 یکهو مثل #مور_و_ملخ ریختند توی منطقه. اسلحه کوچکشان تیربار بود! بعضی هاشان خمپاره شصت را مثل یک بچه دو، سه ماهه گرفته بودند زیر بغلشان. یکی #خمپاره را می گرفت و یکی دیگر هم با همان وضع شلیک می کرد. یعنی قبضه را زمین نمی گذاشتند.😳
🌷 با دیدن آنها، #قدرت_الهی عبدالحسین انگار بیشتر شد. گرمتر از قبل شروع کرد به ریختن آتش. بچهها هم از همین حال و هوا، روحیه می گرفتند و گرمتر می جنگیدند. آخر کار هم حسابی از پس تکاورها بر آمدیم؛ یا به درک واصل شدند و یا #فرار را بر قرار ترجیح دادند. 💪
🌷 توی آن عملیات، بیشتر از آنکه انتظارش بود، #پیشروی کردیم. برای همین از جناحین چپ و راستمان جلوتر افتادیم. تازه در فکر استقرار و تثبیت منطقه افتاده بودیم که دستور عقب نشینی صادر شد. از نیروهای دیگر جلوتر رفته بودیم و هر آن خطر قیچی شدنمان وجود داشت. #عبدالحسین زود دست به کار شد؛عقبنشینی هم برای خودش معرکه ای بود.در آن شرایط.💥
🌷 تمام زحمتش روی دوش او سنگینی می کرد. با هر #مشقتی که بود، نیروها را فرستاد عقب. خوب یادم هست؛ آخرین نفری که آمد عقب، #خودش بود.🥺
#ادامه_دارد... 🕊
کــانــالِ وَصیَتِ سِتارِگان
❤️ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○
🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○
https://eitaa.com/V_setaregan