#کلام_ولایت✨❤️✨
اگر همه ما عاشورایی باشیم
حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع،
و زمینه "ظهور" ولی مطلقِ حق،
فراهم خواهد شد.
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚
دلتنگ نباش😞
🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
(قسمت صد و بیست و سوم)
ادامه...
صدای درِ....🌷
عقب ماشین که آمد، دلش هری ریخت. سرش را از روی #فرمان بلند کرد و گفت:" رفتی روحالله ؟"🥺
_ آره زینب، دارم میرم.
ساکش را برداشت. زنگ زد به #پدر_خانمش و گفت:" حاجی من دارم میرم همون جای دوری که میدونی. به زینب گفتم شنبه خودش رو با اولین پرواز برسونه #مشهد پیش شما."✈️
آقای فروتن روحالله را به خدا سپرد و با هم #خداحافظی کردند.
بعد هم رو کرد به زینب و گفت:" زینب جان، زندگی #عادی_و_روتین خودت رو داشته باش. برو ورزش، برو خونهٔ خالهات اینا.☺️🌺
خونه نمون خیلی. برای خودت بچرخ. سعی کن به زندگی #عادیت ادامه بدی."
_ روحالله تو رو خدا خیلی مراقب خودت باش. زود برگرد. بهم تند تند #زنگ بزن.📱
لحظات سختی بود. زینب نمیتوانست دل بکند، اما روحالله گفت که زودتر از آنجا برود. با هم خداحافظی کردند و زینب راه افتاد. از داخل #آینه_ماشین نگاهش میکرد.🚗
دید روحالله یک لحظه برگشت نگاهش کرد، بعد هم #ساکش را کشید و رفت.👜
برگشت خانه. این بار خانوادهٔ خودش هم نبودند که بخواهد #تنهاییاش را با آنها پر کند.
شروع کرد به تمیز کردن خانه. #پردهها را شست. اتاق روحالله را تمیز کرد. #لباسهایش را اتو زد. کارش که تمام شد بغض #گلویش را گرفته بود. انگار در و دیوار خانه روحالله را صدا میزدند. 🥺❤️❤️
هر کاری کرد، نتوانست خانه را تحمل کند. وسایلش را برداشت و از #خانه زد بیرون. رفت خانهٔ مادرش.
آنجا هم کسی نبود، اما از خانهٔ خودشان بهتر بود. این دو روز خیلی برایش #سخت گذشت. با اینکه میدانست روحالله گوشیاش را نبرده، ناخودآگاه #شمارهاش را گرفت.📱
گوشی روحالله که در کیف خودش زنگ خورد، دلش #لرزید. حس و حال غریبی داشت. در این دو روز #دوستان_و_فامیل نگذاشتند تنها بماند، اما وقتی روحالله نبود انگار هیچ کس نبود. زینب یک لحظه هم گوشی را از خودش جدا نمیکرد. 🥺🌺🌺
شنبه روحالله زنگ زد. گفت که رسیده است و #حالش خوب است. باید زیر دو دقیقه با هم حرف میزدند. زینب فقط توانست از حال او باخبر شود و به او #اطمینان دهد که فردا با هواپیما میرود مشهد.💚💚
در راه فرودگاه فکرش اینقدر پیش روحالله بود که یکدفعه کنترل #ماشین را از دست داد و محکم به ماشین جلویی زد. چنان #شوکه شد که نمیدانست باید چه کار کند.😔🥺
تنها کاری که کرد، در ماشین را قفل کرد و شروع کرد به گریه کردن. میان #گریههایش تلفنش را برداشت و زنگ زد به روحالله. 📱
گوشی روحالله که در #ماشین زنگ خورد، تازه یادش آمد روحالله نیست. گریههایش بیشتر شد.😭😭
حسین و پدرش هم نبودند که به آنها بگوید. صاحب ماشینی که به او زده بود هم حسابی #شاکی بود و از زینب میخواست پایین بیاید. شمارهٔ حسین را گرفت و گفت چه شده. 🥺🌸
حسین گفت:" ناراحت نباش. همون جا وایسا، الآن زنگ میزنم دایی #مجید."
اما ناراحتی زینب این چیزها نبود. پیش خود #خیال میکرد با این کار، به زندگی روحالله خسارت #مالی زده و این موضوع حسابی ناراحتش میکرد. ماشین را سپرد به دایی مجید و رفت #مشهد. 💚🍃🍃💚
پرواز #دمشق که نشست، روحالله...
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
ادامه دارد....🇮🇷
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
May 11
🏴
✅ تصاویر رهبر معظم انقلاب
#امام_خامنه_ای
در دستان معترضان عراقی به
هتک حرمت دوباره به قرآن.
این عکسها یعنی نهضت غلبه
بر دشمن بدون انقلاب اسلامی
ممکن نیست.🏴🇮🇷
#مکتب_امام_حسین(ع)
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
1_5862185276.mp3
7.13M
🔳 #زمینه #شب_پنجم #محرم
🌴من عبداللهام ...
🌴درسته نوجوونم ولی پر از اراده
🎙 #سید_رضا_نریمانی
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع)
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🇮🇷 🌸✨💚💚✨
🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
✨ #کانال_وصیت_ستارگان ✨
#سلام_امام_زمانم 💚🏴💚
هر مؤمنی بعد از ذکر مصائب
سیدالشهداء برای فرج من دعا
کند، من برای او دعا می کنم.
#امام_زمان (عج)🌸
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
#کلام_ولایت✨❤️✨
بقای اسلام🏴🇮🇷
امام خمینی(ره)
الان هزار وچهارصد سال است که با
این منبرها، روضه ها ومصیبت ها،
ما را حفظ کرده اند.🌸
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚 دلتنگ نباش😞 🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
💚به نام اوکه عشق"شهادت"در دلهابرافروخت💚
دلتنگ نباش😞
🇮🇷زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
(قسمت صد و بیست و چهارم)
ادامه...
پرواز #دمشق که نشست، روحالله🌷...
ساکش را برداشت و پیاده شد.🧳
اول به زیارت حضرت #زینب(س) حضرت #رقیه(س)رفتند.
بعد از زیارت، به سمت حلب حرکت کردند تا در آنجا مسئولیت هر شخص مشخص شود. 🚎
خبر عملیات #محرم به گوشش رسیده بود. سه، چهار روز بعد توانست با زینب تماس بگیرد. هنوز درست سلام و علیک نکرده بودند که #زینب گفت: "وای،اگر بدونی چه کار کردم!"😔
#روحالله که از صدای مضطرب زینب نگران شده بود، گفت:"چه کار کردی؟!"🤔
زینب می دانست که خیلی نمی تواند صحبت کند برای همین یک ریز #تعریف می کرد "وسط اتوبان تصادف کردم. خیلی ترسیده بودم. نصف ماشین رفت. هیچ کس نبود کمکم کنه. ماشین رو زدم #داغون کردم. خاک بر سرم!"🥺
روحالله بین حرف هایش پرید و گفت: "زینب فدای سرت! ماشین چیه؟! خودت چیزیت نشد؟"💚
_خودم نه،ماشین رو داغون کردم روحالله. خیلی #ناراحتم.
_اشکال نداره. بده درست کنن. اگر فکرم می کنی خیلی داغون شده، به #حسین بگو اون را بفروشه، من کمی پول جور می کنم یکی دیگه بخر. بلاخره #ماشین برای توئه.🌸
_نه دیگه، تا اون حد خراب نشد که بخوام عوضش کنم.
_خب پس اصلا #غصه نخور. قضا بلا بوده از سرمون رفع شده.🤲
□■□■□■□■□■□■
تقسیم بندی ها که انجام شد به خاطر حال پدرش، او را از تیپ #هجوم خطش زدند.✨
این یعنی نمی توانست در هیچ یک از عملیات های پیش رو شرکت کند. محل استقرارشان در شهر #ذهبیه استان حلب در یک ساختمان سه طبقه بود.🇮🇷
طبقه دوم تیپ #خلیل بود که مسئولیت حفاظت فیزیکی شهر را داشتند. طبقه سوم هم تیپ #سیدالشهداء که تیپ هجوم بودند.🚩
روحالله به همراه مرتضی #مسیب_زاده حفاظت فیزیکی شهر و کنترل ایست بازرسی ها را به عهده داشت. هر کسی #روحالله را می دید، متوجه کلافگی او می شد.😔
روی پا بند نبود تا خود را به عملیات #محرّم برساند. اواخر مهر بود که اعلام شد سیزده نفر به تیپ سید الشهداء معرفی شده اند.🌷
اسم روح الله در بین آن #سیزده_نفر بود. انگار خونی تازه در رگ هیش جاری شده بود. حتی #چشمانش هم می خندید.☺️
فرمانده تیپ #محمد_حسین_محمد_خانی بود که همه او را با اسم "عمار" می شناختند. روح الله را از زمان دانشجویی می شناخت و به او #اعتماد داشت. ❤️
بههمین دلیل مسئولیت #تخریب تیپ را به او سپرد.
روحالله برای علاقه ای که به اسم علی داشت، نام #جهادی اش را #علی گذاشت. همهٔ نیروها در اتاق فرماندهی جمع شدند تا جلسهٔ #معارفه داشته باشند. 🇮🇷
فرمانده تک تک....
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
ادامه دارد....🇮🇷
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
May 11
444_16365363928187.mp3
5.39M
#مداحی 💚🏴💚🌸
مواظب دلم نبودم که
این بلا سرش اومد...💔
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
21.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره #کربلایی_سید_امیر_حسینی از اولین دیدارش با #مصطفی_صدرزاده در سومین شب برنامه #باب_القبله.
🔵کانال وصیت ستارگان 🕊
╭━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╮
https://eitaa.com/V_setaregan
╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯