هدایت شده از فرق و ادیان
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 میگویند دین، انسان را احمق میکند؛ آری این خوانش از دین چنین میکند...
@feragh_adyann
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۰
🧩 دیگرگرایی (واقعگرایی) ۱
🫂 این مكتب واقعیت احكام اخلاقی را از سنخ واقعیتهای طبیعی دانسته، سرچشمه حسن و قبح و باید و نباید را در طبیعت جستجو میكند. این نظریه از سوی تعدادی از فیلسوفان برجسته غرب مورد پذیرش واقع شده است كه از آن جمله میتوان از فیلسوفانی مانند دیوید هیوم فیلسوف و اندیشمند اسكاتلندی، آدام اسمیت اقتصاددان مشهور انگلیسی، اگوست كنت فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی و آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، نام برد.
🔍 مدعای دیگرگرایان این است كه:
1⃣ اولاً اخلاق فقط در زندگی اجتماعی معنا پیدا میكند. بنابراین، كارهایی مانند خوردن و خوابیدن و ورزش كردن و امثال آنها كه مربوط به زندگی فردی هستند، نه میتوان گفت دارای ارزش اخلاقی مثبتند و نه میتوان گفت دارای ارزش اخلاقی منفی هستند.
2⃣ ثانیاً معیار خوبی و بدی افعال اجتماعی نیز عاطفه دیگرخواهی است. یعنی هر كاری كه به انگیزه دوستی دیگران و دیگر خواهی انجام گرفته باشد، خوب، و هر كاری كه محرك آن حب ذات و خود دوستی باشد بد دانسته میشود.
👈 آدام اسمیت تصریح میكرد كه اساس و پایه اخلاق عبارت است: «قوهای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت میکند».
👈 اگوست كنت به این مسأله توجه داشت كه در انسان دو حس خود خواهی و دیگر خواهی در کشاکش و تزاحماند و در این میان وظیفه علم اخلاق و تعلیم و تربیت این است که موجبات غلبه حس دیگرخواهی و نیکخواهی و همدردی را بر سایر احساسات آدمی فراهم آورد.
👈 شوپنهاور بر این باور بود كه اخلاق مستلزم محو و نابودی اراده فردی است. شخص خوب كسی است كه عفت كامل دارد. فقر را داوطلبانه اختیار میكند، روزه میگیرد، ریاضت میكشد، در هر كاری قصدش فروشكستن اراده فردی خویش است. ولی مانند عرفای غربی این كار را برای نیل به هماهنگی با خدا انجام نمیدهد. انسان باید دریابد كه حقیقت یكی است. اراده واقعی، یعنی ذات مطلق واحد است. ارادههای انفرادی، نمایش بیحقیقت است. اگر شخص به این مقام رسید جدایی از میان میرود. هر كس خود را دیگری و دیگری را خود مییابد. حس همدردی پیدا میشود. سنگدلی میرود و همدلی میآید. فداكاری میآید و خود خواهی میرود. اشخاص نسبت به یكدیگر شفقت پیدا میكنند.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۰۳-۲۰۸
https://eitaa.com/vaezi_vazna
🟢حال ناخوش علوم انسانی در کشور
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸این بنده نقدهای فراوانی به محتوای علوم انسانی غربی و ناکارآمدی آنها داشته و دارم. و با تمام وجود معتقدم علوم انسانی غربی نه تنها با مبانی فکری ما و فرهنگ اسلامی ایرانی ما ناسازگارند؛ و نه تنها گرهی از کار ما نمیگشایند بلکه گرههای فراوانی هم در کار ما میاندازند. اساساً دستگاه مفهومی و نظری این علوم با فکر و فرهنگ ما بیگانه است. به همین دلیل، توان توصیف و تفسیر و تبیین و پیشبینی و کنترل کنشهای ایرانی اسلامی ما را ندارند. [برای آگاهی بیشتر از این موضوع میتوانید افزون بر مراجعه به کتابهای «مبانی علوم انسانی اسلامی»، «روششناسی علوم انسانی اسلامی» و «نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی»، هشتگ #علوم_انسانی را در همین کانال دنبال کنید]
♦️اما در اینجا میخواهم از «نظر کمّیت» نیز نقدی بر علوم انسانی رایج داشته باشیم. متأسفانه علوم انسانی موجود و دانشمندان و متخصصان آن نتوانستهاند دستکم به میزان هزینهای که برای آنها میشود، درآمد و اعتباری ملی یا بینالمللی برای کشور ما تولید کنند.
توضیح آنکه، علیرغم آنکه حدود نیمی از دانشجویان و به همین نسبت حدود نیمی از اعضای هیئت علمی دانشگاههای کشور ما در حوزههای علوم انسانی مشغول به فعالیتاند و علیرغم آنکه هزینههای بسیار هنگفتی در کشور ما برای علوم انسانی صورت گرفته است، و علیرغم آنکه علوم انسانی توسط رهبر معظم انقلاب به عنوان «هوای تنفس نخبگان» و «نرمافزار» فردسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی و «روح سایر دانشها» معرفی شده است و بسیار بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، و علیرغم تدوین و تصویب اسناد بالادستی مهم و فراوانی در حوزه علوم انسانی، اما مع الاسف موفقیت چندانی نداشتهایم.
🔸به عنوان مثال:
🔻از مجموع ۱۶۰۰ نشریه علمی معتبر از نگاه وزارت علوم (تا ابتدای تابستان ۱۴۰۳) ۹۰۰ نشریه (یعنی بیش از ۵۶ درصد آنها) مربوط به علوم انسانی و اجتماعی است. و بقیه مربوط به گروههای «علوم پایه»، «فنی و مهندسی»، «دامپزشکی»، «معماری و هنر»، «کشاورزی» و «دامپروری».
🔻و از مجموع ۳۹۶ انجمن علمی رسمی و مورد تأیید وزارت علوم، تعداد ۱۴۲ (یعنی حدود ۳۶٪) آنها مربوط به علوم انسانی است و ۶۴٪ آنها مربوط به شش گروه علمی دیگر.
این در حالی است که «تقریباً هیچ» دانشمند مطرح، پراستناد و شناختهشدهای در حوزه علوم انسانی در سطح جهان نداریم. به عنوان مثال در سال ۱۴۰۲ از میان ۹۳۸ دانشمندان پراستناد ایرانی در سطح جهان، فقط ۸ نفر از آنان مربوط به علوم اجتماعی بودهاند. که آن هم بیشتر در حوزه حسابداری و کتابداری و امثال آن بودهاند و نه فلسفه و حقوق و اقتصاد و روانشناسی و جامعهشناسی و علوم سیاسی و علوم تربیتی و امثال آن.
🔹این نشان از یک ضعف مفرط در حوزه علوم انسانی کشور میدهد. یعنی حتی در همین علوم تقلیدی نیز نتوانستهایم در قد و قواره سایر مقلدان رشد کنیم!
🎙 #تبیین_و_تحلیل | ظرفیتسازی تمدنی در راهپیمایی اربعین
✍گفتاری از دکتر موسی نجفی:
🔹تمدن اسلامی، یک مرکز قُدسی دارد. در راهپیمایی اربعین، مرکز قُدسی همان امام حسین(علیهالسلام) است. مردم به سویی روان هستند که امام حسین(علیهالسلام) است. مطلب دیگری که در تمدن دیده میشود و خیلی مهم است، گسترش جغرافیایی است. راهپیمایی اربعین، راهپیمایی ملی نیست؛ برای کشور خاصی نیست و جنبهای فراملی دارد. این خود، نشاندهنده یک زیست تمدنی است.
🔸در راهپیمایی اربعین هم، ممکن است همه خیلی مقید به احکام نباشند؛ اما آنجا زندگی مؤمنانه و نظمی مؤمنانه را تجربه میکنند. پس اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوههای امروزش در جامعهی مدرن، راهپیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد. به نظرم مهمترین بحث راهپیمایی اربعین جلوهای است از نظریه پیوستگی که توانسته یک امر سنتی را از گذشته آورده و با عبور از عالم مدرن، کاملاً در یک ظهور اجتماعی به این گستردگی و با این ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد.
https://eitaa.com/vaezi_vazna
📣 بسته 13جلدی فلسفه برای کودک (بخش معرفت شناسی)
🔹(برگرفته از سلسله درس های مبانی اندیشه اسلامی-طرح ولایت)
🔺نویسنده : سیدمحمدمحسن میرمرشدی
1-میهمانی خرگوش (اهمیت شناخت)
2-دارویی برای پدر (اهمیت معیار در معرفت)
3-ماجرای کرم کوچولو (خطاناپذیری علم حضوری)
4-شربت خوشمزه (اهمیت مشخص بودن معیار)
5-نقاشی خرس کوچولو (ارزش علم حضوری در حالات درونی)
6-موش کور و قاشق (ارزش معرفت)
7-پرسش کفشدوزک (خطا در معرفت حسی)
8-دایره چهار گوش (ارزش قضایای بدیهی)
9-صدای عجیب (ارجاع علوم نظری به بدیهی)
10-شیرینی گمشده (ارزش تجربه نسبت به علوم عقلی)
11-پرنده کم حافظه (نقل و ارزش معرفتی آن)
12-شکارچی و برکه آب (ارزش کارشناسی و مرجعیت)
13-نمک شیرین (تعارض معرفت ها و راه های ترجیح)
https://eitaa.com/vaezi_vazna
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی از دیدار حجت الاسلام خسروپناه با استاد محمد حسین #حشمت_پور(عافاه الله) مُدرِّس معظم و شهیرِ کتبِ فلسفی در قم
استاد فلسفه ای که هیچ وقت تکیه نمی دهد همانند مرحوم علامه طباطبایی و حضرت آیت الله جوادی آملی
مشهد، ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
https://eitaa.com/vaezi_vazna
هدایت شده از کانال اساتید معارف اسلامی دانشگاه پیام نور
برای آشنایی با انقلاب اسلامی چه بخوانیم؟.pdf
2M
📚برای آشنایی با انقلاب اسلامی چه بخوانیم؟
230 کتاب و مقاله بنیاد تاریخپژوهی برای آشنایی با مبانی و تاریخ انقلاب اسلامی
🔊https://eitaa.com/Maref_eslami
#کارما⚡️
🔹کارما یا کرمه یکی از باورهای ادیان شرقی است. بر اساس این اعتقاد اعمال خوب و بد انسان نتیجه ای دارد که او را به زندگی بعدی در این دنیا می کشاند. باور به کارما با اعتقاد به تناسخ درهم تنیده اند. تناسخ یعنی هر کس پس از مرگ دوباره متولد می شود و با جسمی تازه و هویتی دیگر به این جهان می آید تا نتیجه اعمالش را ببیند.
🔸اعمال و نیت های خوب موجب می شود که فرد در زندگی بعد سالم، زیبا و در خانواده ای مرفه و جامعه ای پیشرفته به دنیا بیاید. در مقابل اعمال و نیت های بد، موجب می شود که فرد در شرایط دردناکی به دنیا بیاید، تا مجازات شود. حتی ممکن است انسان بدکار در زندگی بعدی به صورت حیوانات در آید تا بیشتر رنج بکشد.
🔹 وابستگی نداشتن به زندگی موجب می شود که اعمال ما هیچ کارمایی تولید نکند و فرد به طور کلی از چرخۀ زاد و مرگ (تناسخ) رها شود. بسیاری از فلسفه های شرقی بر اساس رسیدن به رهایی (موکشا) پایه گذاری شده اند. آنها می کوشند به نوعی زندگی بی تعلق دست یابند، تا از این طریق دیگر به این دنیا نیایند و بتوانند به جهان های بالاتر راه یابند.
🔸اعتقاد به کارما و تناسخ برای نظام سرمایه داری غرب بسیار جذاب بوده است. هم از این رو به ترویج آن در جهان دامن زده اند. زیرا بر اساس این اعتقاد مردمی که در کشورهای پیشرفته به دنیا می آیند و یا در خانواده های ثروتمند متولد می شوند و به طور کلی افراد ثروتمند و مرفه در واقع انسان های پاکی بوده اند که در زندگی قبلی بسیار خوب زیسته اند و در این دوره از زندگی پاداش نیکی های شان را دریافت می کنند.
🔹 در مقابل مردمی که در کشورهای فقیر و خانواده های محروم به دنیا می آیند و به طور کلی مردمان بی چاره و ضعیف در حال تجربۀ مجازات بدی های شان در زندگی گذشته هستند.
🔸بنابراین هرچه تبعیض و اختلاف طبقاتی در جامعه دیده می شود، کاملا عادلانه است و هیچ ظلمی در کار نیست. افرادی که از تبعیض و فقر رنج می برند، بهتر است که به فکر رهایی خودشان باشند و به جای مبارزه با ثروتمندان و طبقۀ مرفه جامعه، باید بکوشند تا وابستگی ها به زندگی دنیوی را کاهش دهند و به رهایی برسند.
🔹هم از این رو موضوع کارما در عرفان های کاذب نقش پررنگی پیدا کرده است. نظام سلطه می خواهد مردم را با اعتقاداتی نظیر کارما و تناسخ آشنا کند و مفاهیم ارزشمند خودسازی، وارستگی، عرفان و معنویت را بر شالوده ای سلطه پذیرانه تعریف کند. با وجود چنین باورهایی اقشار خودشان را عامل تبعیض و فقر می دانند و افراد ثروتمند را شایستۀ تقدیس می پندارند.
🔸 کارما با عنوان قانون بازتاب، بومرنگ یا عکس العمل امروزه در جامعه ما شیوع پیدا کرده است. البته بعضی از افراد برای اینکه تعارض میان این باور با اعتقادات مذهبی را از بین ببرند، می گویند همه اعمال در همین زندگی نتیجه و بازتابی خواهد داشت و موضوع تولدها و زندگی های دوباره را مطرح نمی کنند. آنها می خواهند رابطۀ کارما و تناسخ را نادیده بگیرند و به این ترتیب موانع ترویج عرفان کاذب و معنویت سلطه پذیرانه را از میان بردارند.
🔹بی تردید یکی از فرصت هایی که خداوند عادل و حکیم برای دیدن نتایج اعمال قرار داده، همین زندگی دنیاست. اما این تمام واقعیت نیست و بسیاری از افراد ممکن است در این زندگی فرصتی برای دیدن پاداش یا مجازات اعمال شان نداشته باشند. بر پایۀ باورهای دینی معاد مهمترین موقعیت برای پاداش و مجازات اعمال است و پاداش و مجازات آن جهان با نتایج دنیوی اعمال قابل مقایسه نیست.
https://eitaa.com/vaezi_vazna
﷽| در زمانی که شریعتی را بیدین و مارکسیست میخواندند، بهشتی و خامنهای و ... از او حمایت کردند. چرا؟
✍ سید جواد نقوی
دهه ۴۰ جلسهای بین سید علی خامنهای و علی شریعتی و جلال آل احمد شکل میگیرد. دعوا بین شریعتی و کافی و میلانی و طلاب سنتی بالا گرفته و دو قطبی شدید شکل گرفته است. آل احمد به شریعتی خرده میگیرد که جای نقد حوزه و طلاب کمی هم روشنفکران را گوشمالی بدهد. پاسخ شریعتی تاریخی است:
«آن بخشی از جامعه که توان دگرگونی دارد و باید تغییر کند و امیدی به آن هست همین مسلمانان و همین طلاب هستند.»
پیشبینی شریعتی درست از آب درآمد. پیشران انقلاب۵۷ اسلام سیاسی بود و نهاد دین نقش مهمی داشت.
این روایت را سید علی خامنهای در حمایت از شریعتی میگوید که او قصد نداشت به دینداری لطمه بزند.
حاج حیدر رحیمپور نقل میکند ساعتها با سیدعلی خامنهای درباره اختلاف مطهری و شریعتی صحبت کردیم. ایشان میگفت:
«مطهری و شریعتی قابل مقایسه نیستند اما هر کدام نخبه هستند و نباید این دعوا معرفتی تبدیل به شکاف شود. هم شریعتی هم مطهری انقلابی هستند.»
امام خمینی در سال۵۰ نامهای مینویسد نقل به مضمون که:
«این دعوایی که با شریعتی شکل گرفته است از اساس باطل است و اگر به فکر اسلام و مسلمین هستید از این دعواها پرهیز کنید. این نقشه ساواک است و در نقشه ساواک بازی نکنید.»
دعوا در دهه ۵۰ با شریعتی به اوج خودش میرسد. حوزه علمیه و علما و حتی شخصیتهایی مثل آیتالله مکارم و علامه طباطبایی و علامه مصباح هم به روش و منش و ایده شریعتی معترض شدند. در این بین آیتالله طالقانی و شهید بهشتی و امام موسی صدر و مهندس چمران از شریعتی حمایت تمام قد میکنند و معتقد هستند نقد علمی جای خود دارد ولی شریعتی امروز در اوج مبارزه است و بهترین مسیر حمایت از او است و شکاف با او به ضرر اسلام و نهضت است.
داریوش ارجمند نقل میکند که همه جوانها در دانشگاه درگیر مارکسیست میشدند و راه نجاتی نبود تا شریعتی ظهور کرد. شریعتی راه نجات ما بود.
حاج حیدر میگفت:
«این شریعتی بود که دانشگاه را آماده قیام امام خمینی کرد و هیچکس چنین توانی نداشت.»
امام خمینی، سید علی خامنهای، شهید بهشتی، شهید چمران و آیتالله طالقانی همه و همه برای خودشان ایدهای در باب اسلام سیاسی داشتند و از خوانشی نو برخوردار بودند و قطعا با علی شریعتی اختلاف داشتند اما هیچکدام در مقابل او قرار نگرفتند. آنها اهداف مهمی در ذهن داشتند که شریعتی نه یک بر همزننده ایده بلکه کمککننده به ایده آنها بود.
«ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی.»
این جملات از مصطفی چمران در ستایش علی شریعتی است. در ادامه همین نامه مینویسد کتاب کویر را در سنگر و در اوج جنگ یک شب تا صبح خواندم.
عرفان چمران با شریعتی یکی نیست. اما ببینید چمران در باب او چه میگوید!
از آیتالله طالقانی تا شهید بهشتی تا سید علی خامنهای در باب شریعتی حرف زدهاند و تمجید کردهاند اما آیا همه کنشهای او را قبول داشتند؟ آیا اختلاف معرفتی نداشتند؟ چیزی که مهم است این است که همه میدانستند ضرورت تبدیل نضهت به جنبش و انقلاب و حکومت چیست. در نتیجه شریعتی که در افق آنها مفید بود را همیشه حمایت کردند.
حتما میدانید برای سالگردها و بزرگداشتهای او از روحانیون نامدار تنها سید علی خامنهای و شهید بهشتی شرکت و حتی سخنرانی هم میکردند.
خوب همه اینها را گفتم برای چی؟
متفکران انقلاب که در راس آنها امام و بهشتی و خامنهای و طالقانی بودند خوب میدانستند اصلا ذات حکمرانی کردن و تشکیل حکومت مطلوب نفی عناصر با اهمیت نیست.
شریعتی که به بیدینی تا مارکسیست و همکاری با ساواک متهم بود را هیچگاه دفع نکردند. میدانستند ظرفیت شریعتی چیست و سعی کردند او را در قامت یک مصلح اجتماعی حمایت کنند.
آنچه امروز هم واجب است درک استفاده از عناصر مفید است. شریعتی مخالفین سرسخت مثل مطهری و مصباح و میلانی و کافی داشت. اما اهل فکر انقلاب سعی کردند ابتدا شکاف ایجاد نکنند و مسئله بعدی هم میدان و ظرفیت شریعتی را واقعی مشاهده کنند. کاری که امروز در بین نیروهای انقلابی اصلا مرسوم نیست.
https://eitaa.com/vaezi_vazna
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۱
عقبماندگی تحلیلی در کارگزاران فرهنگی
🖊مهدی جمشیدی
۱. حجاب، یکی از عرصههای «باخت فرهنگی» است؛ این باخت، از سالهای آغازین دهۀ هفتاد آغاز شد و به صورت تدریجی، تداوم یافت و پیش آمد و به وضع کنونی رسید. حجاب، یکی از زمینههای نمادینِ تهاجم فرهنگی بود تا از سپهر جامعه، ارزشزدایی شود و در پی آن نیز، مجموعهای از «ساختشکنیهای فرهنگی» پدید آید. چنین نیز شد؛ رفتهرفته، حجاب از معیارهای دهۀ شصت، فاصله گرفت و دههبهدهه، افت و افول یافت، اما این روند، به گونهای مرحلهبهمرحله طراحی شده بود که در جامعه، چندان حس مقاومت و واکنش شکل نگیرد. هرچند تحرّکات اندکی نیز صورت میگرفت، اما از همان ابتدا، مشخص بود که این قبیل فعالیّتها، نتیجهای به دنبال نخواهد داشت و وضع پوشش، سیر انحطاطی را خواهد پیمود. بسیاری، به دیدۀ اهمّیّت و اولویّت به حجاب نگاه نمیکردند و اهتمام به آن را نشانۀ سطحیاندیشی و ظاهرنگری میپنداشتند، اما حقیقت این بود که حجاب، یک تکۀ نمادین از «سبک زندگی» است و خودبهخود، تکههای متناسب و همگون با خویش را تولید میکند. تغییر حجاب، به معنی تغییر در لایههای دیگر سبک زندگی است و اینگونه نیست که اگر این لایه، استحاله و مسخ شود، لایههای دیگر، همچنان برقرار بمانند. سستی در حجاب، تساهل در نمادهای دینیِ دیگر را به دنبال خواهد داشت؛ بلکه حتی تزلزل در عقاید و باورها را نیز به همراه خواهد داشت. در تجربۀ سیاستی و مدیریّتیِ گذشته، نه جنبۀ نمادین حجاب، فهم شد و نه همبستگی آن با لایههای دیگر سبک زندگی.
۲. سیر تدریجیِ ضعف حجاب نشان میدهد که این روند، در هیچ نقطهای متوقف نخواهد ماند و همچنان پیشروی خواهد کرد. در گذشته، گمان میشد که وضعیّت کنونی، نهایت و غایت است و روند در همین نقطه، متوقف خواهد ماند، اما مشاهده کردیم که خطوط قرمز، یکی پس از دیگری، درنوردیده شدند و داستان «ضعف حجاب»، به «کشف حجاب» رسید. بعید میدانم کسی در میان کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، میتوانست باور کند که روزی خواهد رسید که کشف حجاب، به یک «جریان اجتماعیِ عیان» تبدیل میشود و قانون و مجریانش در برابر آن، ایناندازه حقیر و منفعل خواهند شد. کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، از عهدۀ آیندهنگری برنیامدند و در مقام نگهداشت ارزشها، رویکرد روندی و خطی نداشتند و در اکنون، منجمد شده بودند. کسی دربارۀ آینده، اندیشه نکرد و محاسبه ننمود که این روند، به مرحلههای دیگری خواهد رسید. دستکم در دهۀ نود، دیگر مشخص شده بود که حجاب، یکی از مهمترین و جدّیترین نمادهای فرهنگی است که به طور خاص و منحصربهفرد، در دستورکار عالَم تجدّد قرار گرفته و بهزودی، به معرکۀ نزاع و جدال تبدیل خواهد شد. در دهۀ نود، این مسیر و مدار، بسیار بیشتر از دهههای دیگر، برجسته و نمایان بود، اما هیچ فهم و حسّاسیّتی در این زمینه به چشم نخورد. عقبماندگی تحلیلی و فهم ناچیزِ کارگزاران فرهنگیِ نظام، جامعه را هرچه بیشتر در این مرداب فرو برد و پنجرههای گشایش و رهایی را به روی جامعه بست. طلب تغییر در آن روزها، بسیار آسانتر از اکنون بود؛ اکنون، گرهها کور شدهاند و امکانها، محدود. در اثر غفلت و انفعال و ندانمکاریِ حاکمیّتی، فرصتهای بسیاری از دست رفتند.
۳. نهفقط حجاب، بلکه همۀ عرصههای فرهنگی در طول دهههای گذشته، دچار «ولنگاری» بودهاند؛ فرهنگ، تهی از تدبیر بوده و به دست اتّفاق، واگذار شده است. هیچ تفکّری در میان نبوده و کارگزاران فرهنگ، عدّهای «دیوانسالارِ محافظهکار» بودهاند که طرح و تدبیری در دست نداشتهاند و کلّیّات سیّال و بیخاصیّتی را به عنوان برنامۀ فرهنگی ارائه کردهاند. نه خودشان اهل نظر و معرفت و فهم فرهنگ بودهاند، و نه از آنان که بهرهای از عقل عملی در زمینۀ فرهنگ دارند، استفاده کردهاند. حلقهوار و بسته و اندکسالار به قدرت راه یافتند و با کمال نابخردی و نسنجیدهکاری، زمام و عنان فرهنگ را در اختیار گرفتند، و حاصل، این شده که اکنون میبینیم. در دولت گذشته، هیچ خبری از «نظریۀ فرهنگی» در میان نبود و فرهنگ بر اساس اقتضاهای روزمرّه و ارادۀ دیوانسالارانه تدبیر میشد و برایناساس، تحوّلی نیز رقم نخورد و زمان تاریخی، سوخت و از دست رفت. دولت گذشته در زمینۀ فرهنگ، چهلتکه و بریدهبریده و بهشدّت، نامنسجم بود و در بیرون از آن نیز، عقول منفصل برای ایجاد تحوّل فرهنگی فراخوانده نشده بودند. در این سه سال، خامی خویش را مزیّن به اندکی تجربه کردند و از تحوّل، تخیّل آفریدند. در دولت کنونی نیز، با وزیری در فرهنگ روبرو هستیم که قواره و قامت فرهنگیاش، در تجربۀ سرد و بیاثر گذشتهاش آشکار است
https://eitaa.com/vaezi_vazna
روزی که گذشت همراه با دوست عزیز دکتر مهدی عبادی و حجتالاسلام علی واعظی رئیس دانشگاه پیام نور مرکز آمل از سه آرامگاه و بنای تاریخی دیدن کردم. آرامگاه میر بزرگ آمل، یکی از بناهای تاریخی مهم ولایت مازندران به شمار میرود. ساختمان اصلی بقعه میر بزرگ متعلق به قرن هشتم هجری قمری است که با طرحی چهار ضلعی ساخته شده ولی ساختمان کنونی آن به قرن یازدهم هجری و دوره صفوی مربوط میباشد. این بقعه از نظر ویژگیهای معماری، تزئینات، کاشیکاری نماها و خصوصاً سر در ورودی، اهمیت تاریخی دارد. میرقوام الدین مرعشی معروف به میر بزرگ سرسلسلهٔ دولت مرعشیان در مازندران است. میرقوام الدین دولت مرعشیان را پس از سقوط مغولان و متأثر از نهضت سربداران خراسان تشکیل داد. بنای فعلی آرامگاه به فرمان شاه عباس صفوی که از نوادگان دختری میر بزرگ بود در همان محل اولیه و در ابعاد بزرگتر احداث گردید.
سید قوام الدین در علوم فقه و حدیث و تصوف از متبحرین عصر خود بود و فصاحت کلامش تأثیر فراوانی در قلوب مریدانش داشت بطوری که مردم را به سوی خود جذب مینمود و در زهد و تقوی نیز زبانزد بود.
دکتر مجتبی سلطانی
https://eitaa.com/Qalam_MojtabaSoltaniAhmadi
https://eitaa.com/vaezi_vazna