هیچ وقت از معلم های حوزه کتک نخوردیم با آنکه سیکلی بودیم و شیطون
برای همین هیچ وقت به شاگردهای شیطون کلاسم نه توهین کردم نه از کلاس بیرونشون کردم و نه گفتم بگو بابات بهم زنگ بزنه!
هدایت شده از احمدرضا اخوان
ای ایاز از عشق تو گشتم چو موی
ماندم از قصه تو قصهی من بگوی
بس فسانهی عشق تو خواندم به جان
تو مرا کافسانه گشتستم بخوان
باسلام وعرض تبریک محضراستادارجمندم آقای وافی به مناسبت روز معلم
استادعزیزم:
شما دربوستان تلاش وعشق به مدرسه وجوانان درخت اسوه ونمونه بودن را غرس کردی ونام معلم رابرقله های تلاش وکوشش متجلی ساختی،ای معلم، شما ازسلسله نوری،شماازآفتاب ایمان سفر آغازکرده ای وبرمرکب خورشید سواری وانوارآفتاب رابه همراه داری.
استاد گرامی:
شما به کوه می مانی،نه،به سپیدی برفی،نه،به بزرگی دنیا هستی،بازکم گفتم،شماتمام دنیا هستی،سینه پرمهرت،قلب مالامال ازعشقت،مهربانی وصداقتت وعشق وقناعتت همه وهمه خودداستانی است که درهیچ کتاب ودفتری نیست.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
درمثنوی هروقت مولانا به یاداستادش شمس می افتد عنان اختیاررادروصف اوازدست می دهد وبی مقدمه وسحاری تمام ودرحالت مستی می گوید:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل گردم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بیزبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
چون حدیث روی شمس الدین رسید
شمس چارم آسمان سر در کشید
واجب آید چون که آمد نام او
شرح کردن رمزی از انعام او
این نفس جان دامنم بر تافته ست
بوی پیراهان یوسف یافته ست
از برای حق صحبت سالها
باز گو حالی از آن خوش حالها
تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود
لا تکلفنی فإنی فی الفنا
کلت أفهامی فلا أحصی ثنا
کل شیء قاله غیر المفیق
إن تکلف أو تصلف لا یلیق
من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
قال أطعمنی فإنی جائع
و اعتجل فالوقت سیف قاطع
گفتمش پوشیده خوشتر سر یار
خود تو در ضمن حکایت گوش دار
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
گفت مکشوف و برهنه گوی این
آشکارا به که پنهان ذکر دین
پرده بردار و برهنه گو که من
مینخسبم با صنم با پیرهن
گفتم ار عریان شود او در عیان
نی تو مانی نی کنارت نی میان
آرزو میخواه لیک اندازه خواه
بر نتابد کوه را یک برگ کاه
آفتابی کز وی این عالم فروخت
اندکی گر پیش آید جمله سوخت
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش از این از شمس تبریزی مگوی
استادارجمندم ،شمارشته امید شاگردان خود رادرکارخانه عشق ومحبت و تلاش وامید معنا می بخشی،نامت عشق است وکارت خلاقیت وهدفت انسانیت.
استادبزرگوارم:
ثمره تلاشت پردوام،عشقت مستدام،لاله ها وشقایقهای کوششت پربادباد.
این مکتوب به پاس ارادت وشاگردی ازمحضر شما وبه مناسبت روزبزرگداشت معلم تقدیم وجود نازنینت شد.
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی به این بی سواد بگه:
اولاً : آیه فانکحوا ما طاب لکم جدّی است یا شوخی؟ و اگر شوخی است، شوخیِ زشت است یا زیبا؟!؟
ثانیاً: یک زن و شوهر پنجاه ساله توافق می کنند که شوهر یک دختر چهل ساله را از تجرّد نجات دهد و به همسری دوم خود درآورد
به تو چه که تحت عنوان توهین توی کارشون فضولی می کنی؟!؟
احمق، مجرد ماندن و به افسردگی یا فساد کشیده شدنِ دختران را عزّت ولی زن دوم شدنشان را ذلت و توهین می داند!!!
ابوالحسن خانعلی (زادهٔ ۱۳۱۱ - درگذشتهٔ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰) دارای دکترا در رشته معقول و منقول از دانشگاه تهران و معلم ۲۹ ساله دروس فلسفه و زبان عربی بود که در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع صنفی اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان با گلوله اسلحه رئیس کلانتری بهارستان، سرگرد ناصر شهرستانی کشته شد. پیش از انقلاب ۱۲ اردیبهشت به یاد او به عنوان #روز_معلم از سوی دانش آموزان و معلمان و سایر اقشار فرهنگی گرامی داشته می شد.
همه واسه ما شدند اسلام شناس😁
خود قرآن درباره امثال این فرموده: مثله کمثل الکلب
و درباره گروه دیگری شبیه این فرموده: مثلهم کمثل الحمار
فضله مرغ هزاران بار شرف داره بر کسانی که در لباس پیغمبر یک حکم شرعی مسلّم را زشت می نامند
🌸چوب معلم گله ، هر کی نَمیره خُله🌸
✍️سید مرتضی میرسراجی
http://nedaesfahan.ir/70567