eitaa logo
🌅 وقت سحر 🌅
1.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
7 فایل
کانال شخصی دکتر رفیعی (پزشک)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 یک متن کاملا غیر ظریف! ( ادامه از پيام قبل ) ح‌سین ق‌دیانی: آقای ظریف! اتفاقا با خیلی هم دارد؛ من‌جمله اینکه نشان داد شما در حوزه‌ی هیچ فضیلتی و هیچ شرافتی بر ندارید! چه می‌نویسم که حتما و سعید جلیلی در حرفه‌ی مذاکره و هنر دیپلماسی، خیلی بیشتر از شماست! او اگر چیزی نگرفت، اقلا چیزی هم نداد! برعکس شما که دادید و نگرفتید! لذا بار آخرتان باشد که مذاکره با را بی‌فایده می‌خوانید! فایده دارد این هوا! مثلا اینکه همه بفهمیم چقدر تضمین بود! فایده‌ای است برای خودش! خوب شد نمردیم و وزیر خارجه شدن شما را هم دیدیم! ایضا ریاست‌جمهوری شیخ‌حسن را! فقط یک سئوال؛ مظنه‌ی قیمت چقدر است؟! و اینکه بفرمایید؛ چه‌جوری آب و صابون بیاوریم و روی‌تان را بشوییم؟؟!! پی‌نوشت: هنوز هم- صحیح یا ناصحیح!- معتقدم که ورود سعید جلیلی به انتخابات سال ۹۲ اشتباه بود اما آن نقد، سر جای خود و این متن هم سر جای خود! چرا که قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «ولا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی»! قطع به یقین، جریان انقلابی اصیل که از در وهله‌ای اول آموخته- برخلاف جریان ضد انقلاب- هرگز بر مدار حب و بغض شخصی نمی‌کند! نقد ما- درست یا نادرست!- سر جای خود، لیکن یک تار موی جلیلی، شرف دارد به کل زندگی ظریف که هم قول کری را تضمین می‌خواند و هم مذاکره با آمریکا را بی‌فایده می‌داند! یعنی من کشته‌مرده‌ی صداقت‌تان هستم، وزیر نسبتا محترم امور خارجه! پس یک شعار هم من بدهم و نیست که شما را مظهر صدق می‌دانم، امید دارم که حکایت آن روز این شعار مرا نیز تکرار یا حالا بگو تَکرار کنید؛ «مرگ بر منافق»! از دوستان هم تمنا دارم همین شعار را کنند! از دیگر فواید است! 🇮🇷 آدرس كانال وقت سحر در پيام رسان هاى ايرانى: eitaa.com/vaghtesahar sapp.ir/vaghtesahar
💝💝 ✍مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. ۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم!» 🌠 نشانى كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ايرانى: 🚩 eitaa.com/vaghtesahar 🚩 sapp.ir/vaghtesahar