#توحید_اختیار
توحید اختیار بیان می کند که فقط خداوند دارای اختیار است پس اختیار مخلوقات در قلمرو وحدت وجود تجلی اختیار خداوند در آنان است که طبق قاعده امر بین الامرین می باشد.
@vahdatevojoodbezabanesade
برای شروع بحث پیرامون توحید اختیار به دو برداشت مختلف درباره آیه زیر از سوره قصص اشاره می کنیم:
وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٦٨﴾
و پروردگار تو هر چه را بخواهد مىآفريند و برمىگزيند، و آنان اختيارى ندارند. منزه است خدا، و از آنچه [با او] شريك مىگردانند برتر است. (۶۸)
برداشت نخست اینکه حرف”ما” را در “ما کان” به صورت نافیه در نظر بگیریم که بر این اساس معنی آیه بدین صورت می شود که: ” و پرودگارتوست که هر آنچه را بخواهد می آفریند و اختیار می کند(برمی گزیند)و برای بندگان اختیاری (جدای از او)نیست.او منزه و والاتر است از کسانی که آنها را با او در این کار شریک می دانند.
برداشت دوم لفظ”ما” را در “ما کان”به صورت موصوله در نظر بگیریم که بر این اساس معنی آیه بدین صورت می شود که : ” و پروردگار توست که هر چه را بخواهد می آفریند و آنچه که دیگران اختیار می کنند را هم اوست که اختیار می کند(و برایشان بر می گزیند).او منزه و والاتر است از کسانی که آنها را با او در این کار شریک می دانند.
آیا اعتقاد به توحید اختیار همان قبول جبر است؟
مسئله باریکتر از مویی که خیلی ها بر اثر محاسبه غلط درباره آن به خطا می روند چگونگی جمع شدن توحید اختیار خداوند با اختیار انسان است.از دید برخی وقتی برای خدا اختیاری ثابت شود اختیار انسان محدود می شود و اگر برای انسان اختیاری ثابت شود مالکیت واختیار خداوند متعال در حیطه اختیار آن انسان باطل شده است.اما این مشکل بزرگ چگونه قابل حل است؟آیا به راستی می توان بین اختیار خدا و اختیار انسان در یک محدوده معین و خاص جمع کرد به طوری که هیچ کدام محدود نشوند و اختیار هر دو محفوظ بماند. از دید قرآن جواب مثبت است و اهل بیت(ع)هم قاعده ای با نام “امر بین الامرین” را معرفی می نمایند که طبق آن نه باید معتقد به جبر محض شد و نه معتقد به اختیار مطلق؛
اما در این بخش نیز به توضیح این قاعده کلیدی با استفاده از فلسفه قرآن و عترت(ع)که همان فلسفه صدرا و حکمت متعالیه است می پردازیم: هر کاری را که انسان انجام می دهد طبق وجدان درونی خود با اختیار آن را عملی می کند و این را هیچ فرد منصفی نمی تواند انکار کند چون یک امر بدیهی است و از این نگاه هر کسی مسؤول اعمال خویش است به تعبیر قرآن در سوره حج عذاب انسان به خاطر چیزهایی است که خودش از پیش فرستاده است و خداوند به او ظلمی نمی کند:
ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّـهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿١٠﴾ حج
اين [كيفر] به سزاى چيزهايى است كه دستهاى تو پيش فرستاده است و [گرنه] خدا به بندگان خود بيدادگر نيست. (۱۰)
یا در سوره تحریم می فرماید ای کسانی که کفر ورزیدید امروز معذرت خواهی نکنید فقط همان چیزی را که خودتان کرده اید به شما جزا می دهیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٧﴾
اى كسانى كه كافر شدهايد، امروز عذر نياوريد، در واقع به آنچه مىكرديد كيفر مىيابيد. (۷)
اما در قرآن کریم یک دسته آیات دیگر هم هست که فاعل و خالق تمام کارها را خدا می داند مثل این آیه از سوره زمر:
اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿٦٢﴾
خدا آفريدگار هر چيزى است، و اوست كه بر هر چيز نگهبان است. (۶۲)
اگر به این دو دسته از آیات نگاه کنیم علی الظاهر با هم تناقض دارند چون دسته اول انسان را در کارهایش مختار می دانست ولی دسته دوم بر مبنای توحید اختیار فقط خداوند را فاعل و خالق همه چیزها و تمام کارها معرفی می کند؛ تضاد ظاهری بین این دو دسته از آیات که ممکن است به ذهن ما متبادر شود، در دسته سوم از آیات حل می شود که این دسته سوم هر دو دسته قبل را با هم جمع کرده است مثلا در سوره صافات اینطور می خوانیم که خداوند هم خودتان را خلق کرد و هم آنچه را که انجام می دهید:
وَاللَّـهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿٩٦﴾
بااينكه خدا شما و آنچه را كه برمىسازيد آفريده است!» (۹۶)
در آیه فوق ضمن اینکه می گوید”تعملون”یعنی خودتان انجام دادید ولی خداوند را هم خالق آن می داند چون اعطای مستمر وجود به کارمان در تمام زمانی که مشغول آن بوده ایم مربوط به خداوند بوده است هرچند آن کار را با اختیار خود انجام داده ایم.پس هم توحید اختیار خداوند را نفی نکرده ایم و هم معتقد به مجبور بودن خودمان در انجام کارهایمان نشده ایم. از دید قرآن که مبنی بر توحید اختیار می باشد اختیار ما انسان ها نیز نفی نمی شود بلکه به طفیلی خداوند دانسته می شود یعنی چه کار خوب و چه کار بد با فیض خدا و اعطای وجودی خداوند که پیوسته در آن کار متجلی می شود، انجام می گیرد پس هیچ کس مستقل از وجود لایتناهی هیچ کاری را نمی تواند انجام دهد چون هر پدیده ای برای تحقق یافتن نیازمند فیض وجود است.
در آیه ۲۰ سوره اسراء آمده است که هم گروه نیکان وهم گروه گناهکاران را ما کمک می کنیم و وجود به کارشان می بخشیم و این عطای پروردگارت از هیچ کسی دریغ نمی شود(و شامل همه نیکوکارن و بدکاران می باشد):
لًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا ﴿٢٠﴾
هر دو [دسته:] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مىبخشيم، و عطاى پروردگارت [از كسى] منع نشده است. (۲۰)
البته مدد و کمک خدا به این معنی نیست که خداوند از لحاظ تشریعی به هر کاری که ما می کنیم راضی می باشد بلکه به این معناست که ما خودمان تصمیم می گیریم و خودمان عزممان را جزم می کنیم و خودمان کار را انجام می دهیم و نتیجه اش را هم خودمان می بینیم اما در این کار مستقل از وجود نیستیم چون تصمیمی که گرفتیم خدا بود که به آن اعطای وجود کرد همچنین عزم و جزم ما در آن کار و خود کاری که انجام دادیم را خداوند به آن وجود بخشید و نتیجه کارمان را هم خداوند با فیض وجودی خودش ظهور داد.در واقع آن کار را ما کردیم منتها در لباسی از وجود و به طفیلی وجود نامحدود خداوند موفق به انجام آن شدیم.پس خداوند با اعطای وجود در کار ما سهیم است و خود ما هم در تصمیم و انجام آن سهیم هستیم و البته تصمیم و انجام آن کار هم به طفیلی فیض وجودی حق تعالی انجام می شود. از این فیض وجودی در فرهنگ قرآن کریم با عنوان”اذن”و در برخی موارد هم مثل آیه ذکر شده با عنوان “مدد”یاد شده است و این فیض خدا شامل همه خلائق می شود و درباره کافر و مؤمن یکسان است.حتی قرآن تحقق یافتن طغیان ها و سر کشی ها را هم با مدد رسانی و کمک این فیض می داند نه به طور مستقل؛ در سوره بقره امده است که ما آنان را در سرکشی و طغیانشان با اعطای وجود مدد کردیم:
اللَّـهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾
خدا [است كه] ريشخندشان مىكند، و آنان را در طغيانشان فرو مىگذارد تا سرگردان شوند. (۱۵)
در آیه فوق ضمن اینکه طغیان و سرکشی را با ضمیر”هم” به خود گناهکاران نسبت می دهد:”طغیانهم” ولی عملی شدن آن را به طفیلی مدد رسانی و فیض خدا می داند:”یمدّهم”.
اگر کسی بپندارد که کارهای ناشایست با مدد و کمک الهی و فیض وجودی او به آن کار انجام نمی شود دانسته یا ندانسته این را هم ادعا کرده است که شخص گناهکار با اختیاری جدای از اختیار خداوند در انجام آن کار ناشایست به نحو واجب الوجود عمل کرده است که این ادعا بدیهی البطلان است. چنین شخصی توحید اختیار خداوند را انکار کرده است؛ امام صادق(ع) در حدیث زیر اندیشه چنین شخصی را با قاطعیت مردود اعلام می کنند :
عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: سألته، عن الرقى أتدفع من القدر شیئا؟ فقال: «هی من القدر». و قال (علیه السلام): «إن القدریه مجوس هذه الأمه، و هم الذین أرادوا أن یصفوا الله بعدله، فأخرجوه من سلطانه، و فیهم نزلت هذه الآیه یوم یسحبون فی النار على وجوههم ذوقوا مس سقر* إنا کل شیء خلقناه بقدر».
راوی می گوید از امام صادق(ع)پرسیدم آیا پناه بردن به خدا مانع اجرای تقدیر او می شود.ایشان فرمودند:خود پناه بردن هم بخشی از تقدیر می باشد و در ادامه فرمودند:قدریه(=کسانی که می گویند ما خودمان فلان کار را انجام می دهیم)مجوس این امت هستند و آنان کسانی اند که می خواهند عدالت خدا را اثبات کنند(و او را در کارهای بد انسان ها داخل نکنند)پس سلطنت خدا را محدود می کنند و درباره آنان این دو آیه نازل شده است:
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ﴿٤٨﴾
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿٤٩﴾قمر
روزى كه در آتش به رو كشيده مىشوند [و به آنان گفته مىشود:] «لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد].» (۴۸)
ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم. (۴۹)
روزی که با صورت به روی آتش کشیده می شوند(و به آنان می گویند:)بچشید حرارت فلز گداخته شده را؛ این ما بودیم که هر چیزی(حتی کارهای شما) را به اندازه و تقدیر مشخص خلق می کردیم(ولی شما از این حقیقت غافل بودید). امت مجوس نیز با اثبات اهریمن در کنار اهورامزدا توحید اختیار خداوند را نفی می کردند و برای اهریمن هم در کنار خداوند اختیار جداگانه ای را در نظر می گرفتند؛ اما طبق نگرش توحیدی قرآن کریم حتی شیاطین و اهریمنان هم به طفیلی وجود خداوند است که در عالم آفرینش شیطنت می کنند. به آیه زیر از سوره مریم توجه بفرمایید:
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿٨٣﴾
آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، تا آنان را [به گناهان] تحريك كنند؟ (۸۳)
آیه فوق با عبارت ” اَنّا ارسلنا الشیاطین “بیان می کند که حتی اهریمنان را هم خودِ خداوند به سوی کافران گسیل می کند پس شیاطین نیز به طفیلی خداوند و اختیار او کار می کنند؛ در نتیجه توحید اختیار خداوند هیچ گاه قابل نقض شدن نیست.
در اصول کافی نیز امام صادق(ع) می فرمایند:
من زعم ان المعاصی بغیر قوه الله فقد کذب على الله و من کذب على الله ادخله الله النار
هر کس بپندارد که معصیت ها به غیر از نیروی الهی انجام می شود در واقع خدا را تکذیب کرده است و هرکس خدا را تکذیب کند خداوند او را داخل آتش می گرداند.
در واقع شخصی که خودش را مستقلا فاعل کارهای خودش می داند حضور وجود لایتناهی حق تعالی را در حیطه جان خودش و کارهای خودش تکذیب کرده است و خودش را به عنوان یکی از کثرات و مخلوقات ، مستقل از وحدت وجود معرفی کرده است در حالی که تمامی ماهیات و کائنات فانی در وحدت وجود حق تعالی هستند و به طفیلی او کار می کنند پس اگر کسی حضور خداوند و فیض رسانی مستمر وجود واحد او را انکار کند گرفتار دلبستگی به کثرات و مخلوقات می شود که بنا بر نگرش عرفان نظری کثرت هایی که جدای از وحدت وجود در نظر گرفته شوند در عالم قیامت به صورت آتش ظهور می کنند که امام صادق(ع) در انتهای حدیث به این نکته اشاره می فرمایند و البته چنانچه کثرت ها فانی و مندک در وحدت وجود لحاظ شوند به صورت نعمت جلوه می کنند؛ پس این هم نادرست است که کسی بگوید خداوند از قبل قدرتی را به من داده است و من در لحظه گناه خودم از قدرتی که او قبلا به من بخشیده بود سوء استفاده کردم، چرا که خداوند هیچ وقت چیزی را به کسی واگذار نمی کند بلکه آن به آن و لحظه به لحظه، ما به قوه و قدرت او برای انجام کارهایمان نیازمندیم حتی در همان زمانی که گناه می کنیم با استفاده از فیض وجودی و قدرتی که او در همان حال به ما می دهد و با آن در ما متجلی می شود گناه می کنیم پس در همان لحظه هم مستقل از خداوند نیستیم و اگر معتقد به این شویم که با قدرتی که قبلا او به من داده است اکنون خود من مستقلا این کار را انجام دادم این اعتقاد به این معناست که در لحظه انجام آن کار خودمان را واجب الوجود پنداشته ایم که به تعبیر امام صادق(ع)صاحب این عقیده بچه گانه همان مجوس امت اسلام است.بلکه ما هر لحظه و آن به آن و دم به دم قدرت را از خداوند دریافت می کنیم پس اصلا خودمان هیچ قدرتی نداریم و در واقع با قدرت او کار می کنیم و آنی و کمتر از آنی نمی توانیم مستقل از وجود لایتناهی او کاری انجام دهیم؛در متون دینی ما آمده است:
بحول الله و قوته اقوم و اقعد
به حول و قوه الهی برمی خیزم و می نشینم.
یعنی در لحظه ای که بر می خیزم و می نشینم در همان لحظه هم با قدرت الهی این کار را می کنم نه این که قدرت را خداوند از قبل به من داده باشد و اکنون با قدرتی که برای خودم شده است کار کنم. پس اجمال مطلب بدین صورت شد که هرچند انجام کار از ماست ولی اعطای فیض وجودی لحظه به لحظه به کار ما از جانب وجود نامحدود خداست و یا به عبارت دیگر ما کارمان را در لباس و پوششی از وجود نامحدود خداوند انجام می دهیم و این همان”امر بین الامرین”است که شیعه اثناعشری به آن معتقد است.
حال بر مبنای توضیحات فوق که همگی اصول مسلم عقلانی و منطقی می باشد که آنها را با ذکر آیات و روایات تایید کردیم، بیان می کنیم که همانطور که ما دم به دم قدرت انجام کارهایمان را از خداوند می گیریم یعنی به طفیلی قدرت او کارهایمان را انجام می دهیم بر همین روال اختیار انجام کارهایمان را هم از خداوند می گیریم یعنی به طفیلی اختیار اوست که تصمیم می گیریم فلان کار را انجام بدهیم یا انجام ندهیم. پس اختیار خداوند در ما ظهور می کند و ما نیز به طفیلی اختیار او در انجام کارهایمان مختار می باشم و این نکته باریکتر از مو همان ” امر بین الامرین ” است که نظر ائمه شیعه اثنی عشری می باشد و در کتب عرفای بزرگ اسلامی مثل محیی الدین بن عربی(ره) و به تبع آنها در کتب فلاسفه حکمت متعالیه همانند اسفار اربعه ملاصدرا مفصلا واکاوی شده است. نتیجه ای که از مباحث مطرح شده در این نوشتار می گیریم این است که توحید اختیار خداوند با اختیار ما انسان ها هیچ منافاتی ندارد چون در واقع همان وحدت اختیار خداوند است که در کثرت اختیارهای مخلوقات متجلی می شود.
اکنون خواننده محترم می تواند با توجه به مطالب گفته شده بار دیگر به دو معنی ذکر شده برای آیه سوره قصص در ابتدای این نوشتار رجوع بفرماید.
⚜ #مصباح_چهارم | حجاب الفاظ
همانا این را بدان که الفاظ و عبارات حجابهای حقایق و معانی هستند و عارف ربّانی باید آنها را به کناری افکنده و با نورِ دل حقایق غیبی را دریابد؛ هر چند عمومِ مردم در اوّل راه به آن نیازمندند. همچنانکه حواس ظاهر نردبان مبانی عقلی و حقایق کلّی نورانی هستند.
📚 #مصباح_الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص ۵۱
اولین گام دینداری معرفت خداوند است.
خداوند همان وحدت وجود لایتناهی می باشد که تمامی مخلوقات و حوادث عالم از جمله همه حیطه های زندگی فردی و اجتماعی بشر در زمینه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را در بر گرفته است پس تمامی مراتب بعدی دینداری در قلمرو گام اول ظهور و بروز می کنند و به هیچ وجه بیرون از آن نمی باشند.
در نتیجه چنانچه خداوند یا همان وجود لایتناهی به درستی شناخته نشود تمامی مراتب فردی و اجتماعی زندگی افراد جامعه حالت بیروح و سکولار پیدا میکند و رنگ و بویی دینی نخواهد داشت و تفکرات التقاطی و انحرافی در آن رسوخ خواهد کرد.
اصولاً اگر زیر بنا و فونداسیون دینی که همان توحید شهودی می باشد به درستی تبیین نگردد مثلاً به عنوان یک خدای ذهنی و خیالی معرفی شود که در پیش روی انسان ها حضور ندارد و غایب میباشد در چنین حالتی تمامی عرصه های جامعه اعم از سیاست و فرهنگ و هنر و اقتصاد همگی رنگ و بوی سکولار می گیرند و مشوب به انحرافات غربی و مکاتب روشنفکری می گردند که هیچ کدام از آنها منطبق بر حقیقت خارجی یعنی وحدت وجود حق تعالی شکل نخواهد گرفت.
اولین گام دینداری.mp3
2.83M
قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام:
أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ
نخستین گام دینداری معرفت خداوند است.
منزه بودن وجود از زمان(بخش اول)_1_1.mp3
2.5M
زمان یکی از ظهورات و تجلیات وجود لایتناهی است و همانند بقیه مخلوقات در قلمرو آن حقیقت مقدس فانی می باشد.
قَالَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَانَ فِي أَوَّلِيَّتِهِ وَحْدَانِيّاً، وَ فِي أَزَلِيَّتِهِ مُتَعَظِّماً بِالْإِلَهِيَّةِ، وَ هُوَ الْكَيْنُونُ أَوَّلاً وَ الدَّيْمُومُ أَبَداً.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
سپاس مخصوص خداوندی است که در اول بودنش یگانه میباشد و در ازلیتش با الوهیت خود عظمتش را ظهور می دهد؛ او هستی ازلی و جاودانه ابدی است.
منزه بودن وجود از زمان(بخش دوم).mp3
2.18M
ازل و ابد فقط نسبت به ما مخلوقات معنا پیدا میکند وگرنه وجود لایتناهی حتی از ازل و ابد هم گسترده تر و والاتر است چرا که اصولا زمان یکی از رشحات او میباشد.
از آنجایی که پدیده زمان فقط در برخی از مراتب قلمرو وحدت وجود حق تعالی ظهور میکند پس خودِ وجود هر چند در همه زمانها حاضر می باشد ولی به هیچ زمانی محدود نمیشود و از همه زمانها فراتر و منزه می باشد.
نتیجه میگیریم که تمامی ادوار زمانی از صبح ازل تا شام ابد در پهنه وجود لایتناهی حق تعالی مندک و متلاشی و فانی میشوند؛ پس هرچند قبول داریم که خداوند ازلی و ابدی است ولی از همان ازل و ابد نیز فراتر میباشد.
منزه بودن وجود از زمان(بخش سوم)_1.mp3
2.85M
وجود لایتناهی آغاز و انتهای هر بازه زمانی می باشد ولی هم از آغاز آن بازه زمانی قبل تر است و هم از انتهای آن بازه زمانی فراتر است.
اصولاً تمام آغاز ها و انجام ها و همه ادوار زمانی در قلمرو وجود لایتناهی متلاشی و مضمحل می گردند چرا که زمان یک صرفاً یکی از ظهورات او می باشد.
گذشته،_حال_و_آینده_اشیاء_در_قلمرو.mp3
2.01M
عیون اخبارالرضا:
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا الدَّلِيلُ عَلَى حُدُوثِ الْعَالَمِ فَقَالَ أَنْتَ لَمْ تَكُنْ ثُمَّ كُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّكَ لَمْ تُكَوِّنْ نَفْسَكَ وَ لاَ كَوَّنَكَ مَنْ هُوَ مِثْلُكَ.
ما نبوده ایم و با تجلی خداوند از علم او در عالم آفرینش آمده ایم و میدانیم خودمان یا مخلوقی دیگر به ما هستی نمیدهد پس فقط خداوند است که دم به دم هستی خودش را در ما متجلی میکند پس تجلی فیض خداوند در ما به طور مستمر میباشد در نتیجه هیچ گاه بی نیاز و مستقل از او نخواهیم بود.
قال علي عليه السلام في نهج البلاغه:
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ.
سپاس برای خدایی است که دائماً برای مخلوقاتش در خلقش متجلی می شود.
واژه "متجلی" در حدیث فوق به عنوان اسم فاعل بر زمان حال دلالت میکند یعنی همانطور که برای بار نخست به تجلی وجود لایتناهی محتاج بوده ایم، هم اکنون نیز محتاج میباشیم.
در سوره حجر می خوانیم:
ولقد علمنا المستقدمين منكم ولقد علمنا المستاخرين(۲۴)
وان ربك هو يحشرهم انه حكيم عليم(٢٥)
و همانا ما به کسانی که پیش تر از شما زیسته اند علم داریم و به کسانی که پس از شما زندگی می کنند نیز علم داریم.
و همانا پروردگارت همه آنها را محشور می کند؛ او قطعاً سنجیده کار و داناست.
در واقع همه ادوار زمانی در قلمرو وحدت وجود لایتناهی ظهور و بروز می کنند و تمامی مخلوقاتی که در آن زمان ها ظهور و بروز می کنند همراه آن زمانها فانی در حق تعالی می باشند و از آنجایی که وجود لایتناهی سراسر علم و هشیاری میباشد و به خودش داناست پس به تجلیات خودش هم که در قلمرو او فانی میباشند، علم دارد و تفاوتی ندارد که این تجلیات مخلوقاتی در گذشته باشند و یا مخلوقاتی باشند که در آینده ظهور می کنند.
همچنین به دلیل اینکه هیچ کدام از مخلوقات نمی توانند از قلمرو وجود لایتناهی بیرون بروند، هرگاه خداوند بخواهد همه آنها را در عرصه قیامت محشور میکند. مولا علی علیه السلام در دعای کمیل می فرمایند:
"ولا يمكن الفرار من حكومتك"
گریختن از حکومت تو امکان ندارد.
علت تنزه خداوند از زمان دار بودن.mp3
2.97M
نامحدود بودن وجود علت منزه بودن او از محصور شدن در زمانها
حضور_وجود_لایتناهی_در_همه_مکانها_1_1_1.mp3
5.6M
شرح عبارت قرآنی "وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ" با ذکر روایتی از توحید صدوق
مردود_بودن_خدایی_که_بالای_آسمانهاست_1(1).mp3
8.7M
خدایی که صرفا در بالای آسمانها باشد در نگرش شیعی صراحتا مردود دانسته شده است؛ در واقع اگر به کرات آسمانی هم برویم از آنجا نیز زمین بالای سرمان میشود پس با این نگرش هیچگاه به خداوند نخواهیم رسید چون پیش فرض ذهنی ما اینطور شکل گرفته است که خداوند همیشه باید غایب باشد.