منزه بودن وجود از زمان(بخش اول)_1_1.mp3
2.5M
زمان یکی از ظهورات و تجلیات وجود لایتناهی است و همانند بقیه مخلوقات در قلمرو آن حقیقت مقدس فانی می باشد.
قَالَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَانَ فِي أَوَّلِيَّتِهِ وَحْدَانِيّاً، وَ فِي أَزَلِيَّتِهِ مُتَعَظِّماً بِالْإِلَهِيَّةِ، وَ هُوَ الْكَيْنُونُ أَوَّلاً وَ الدَّيْمُومُ أَبَداً.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
سپاس مخصوص خداوندی است که در اول بودنش یگانه میباشد و در ازلیتش با الوهیت خود عظمتش را ظهور می دهد؛ او هستی ازلی و جاودانه ابدی است.
منزه بودن وجود از زمان(بخش دوم).mp3
2.18M
ازل و ابد فقط نسبت به ما مخلوقات معنا پیدا میکند وگرنه وجود لایتناهی حتی از ازل و ابد هم گسترده تر و والاتر است چرا که اصولا زمان یکی از رشحات او میباشد.
از آنجایی که پدیده زمان فقط در برخی از مراتب قلمرو وحدت وجود حق تعالی ظهور میکند پس خودِ وجود هر چند در همه زمانها حاضر می باشد ولی به هیچ زمانی محدود نمیشود و از همه زمانها فراتر و منزه می باشد.
نتیجه میگیریم که تمامی ادوار زمانی از صبح ازل تا شام ابد در پهنه وجود لایتناهی حق تعالی مندک و متلاشی و فانی میشوند؛ پس هرچند قبول داریم که خداوند ازلی و ابدی است ولی از همان ازل و ابد نیز فراتر میباشد.
منزه بودن وجود از زمان(بخش سوم)_1.mp3
2.85M
وجود لایتناهی آغاز و انتهای هر بازه زمانی می باشد ولی هم از آغاز آن بازه زمانی قبل تر است و هم از انتهای آن بازه زمانی فراتر است.
اصولاً تمام آغاز ها و انجام ها و همه ادوار زمانی در قلمرو وجود لایتناهی متلاشی و مضمحل می گردند چرا که زمان یک صرفاً یکی از ظهورات او می باشد.
گذشته،_حال_و_آینده_اشیاء_در_قلمرو.mp3
2.01M
عیون اخبارالرضا:
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا الدَّلِيلُ عَلَى حُدُوثِ الْعَالَمِ فَقَالَ أَنْتَ لَمْ تَكُنْ ثُمَّ كُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّكَ لَمْ تُكَوِّنْ نَفْسَكَ وَ لاَ كَوَّنَكَ مَنْ هُوَ مِثْلُكَ.
ما نبوده ایم و با تجلی خداوند از علم او در عالم آفرینش آمده ایم و میدانیم خودمان یا مخلوقی دیگر به ما هستی نمیدهد پس فقط خداوند است که دم به دم هستی خودش را در ما متجلی میکند پس تجلی فیض خداوند در ما به طور مستمر میباشد در نتیجه هیچ گاه بی نیاز و مستقل از او نخواهیم بود.
قال علي عليه السلام في نهج البلاغه:
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ.
سپاس برای خدایی است که دائماً برای مخلوقاتش در خلقش متجلی می شود.
واژه "متجلی" در حدیث فوق به عنوان اسم فاعل بر زمان حال دلالت میکند یعنی همانطور که برای بار نخست به تجلی وجود لایتناهی محتاج بوده ایم، هم اکنون نیز محتاج میباشیم.
در سوره حجر می خوانیم:
ولقد علمنا المستقدمين منكم ولقد علمنا المستاخرين(۲۴)
وان ربك هو يحشرهم انه حكيم عليم(٢٥)
و همانا ما به کسانی که پیش تر از شما زیسته اند علم داریم و به کسانی که پس از شما زندگی می کنند نیز علم داریم.
و همانا پروردگارت همه آنها را محشور می کند؛ او قطعاً سنجیده کار و داناست.
در واقع همه ادوار زمانی در قلمرو وحدت وجود لایتناهی ظهور و بروز می کنند و تمامی مخلوقاتی که در آن زمان ها ظهور و بروز می کنند همراه آن زمانها فانی در حق تعالی می باشند و از آنجایی که وجود لایتناهی سراسر علم و هشیاری میباشد و به خودش داناست پس به تجلیات خودش هم که در قلمرو او فانی میباشند، علم دارد و تفاوتی ندارد که این تجلیات مخلوقاتی در گذشته باشند و یا مخلوقاتی باشند که در آینده ظهور می کنند.
همچنین به دلیل اینکه هیچ کدام از مخلوقات نمی توانند از قلمرو وجود لایتناهی بیرون بروند، هرگاه خداوند بخواهد همه آنها را در عرصه قیامت محشور میکند. مولا علی علیه السلام در دعای کمیل می فرمایند:
"ولا يمكن الفرار من حكومتك"
گریختن از حکومت تو امکان ندارد.
علت تنزه خداوند از زمان دار بودن.mp3
2.97M
نامحدود بودن وجود علت منزه بودن او از محصور شدن در زمانها
حضور_وجود_لایتناهی_در_همه_مکانها_1_1_1.mp3
5.6M
شرح عبارت قرآنی "وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ" با ذکر روایتی از توحید صدوق
مردود_بودن_خدایی_که_بالای_آسمانهاست_1(1).mp3
8.7M
خدایی که صرفا در بالای آسمانها باشد در نگرش شیعی صراحتا مردود دانسته شده است؛ در واقع اگر به کرات آسمانی هم برویم از آنجا نیز زمین بالای سرمان میشود پس با این نگرش هیچگاه به خداوند نخواهیم رسید چون پیش فرض ذهنی ما اینطور شکل گرفته است که خداوند همیشه باید غایب باشد.
ظاهر بودن و باطن بودن وجود_1_1.mp3
6.23M
باطن بودن وجود لایتناهی به این معنی نیست که درون چیزی پنهان شده باشد و ظاهر بودن او نیز به این معنی نیست که همانند یک مخلوق محدود روبروی ما شناخته شود چرا که او از صفات مخلوقاتش منزه میباشد.
ظهور وجود آنقدر زیاد است که طبق روایات، حتی جان خودمان را هم با نور وجود میشناسیم یعنی وجود از خود ما هم ظاهرتر است.
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند:
"إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَکَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَکَ فِی شَیْء"
خدایا از جابجایی پدیده ها و دگرگونی حالات پیش رویم دانستم که منظور تو این است که خودت را در تمامی اشیاء به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم.
منزه بودن وجود از صفات مخلوقات_1_3.mp3
7.5M
امام علی(ع) در اصول کافی:
حَدَّ الْأَشْيَاءَ كُلَّهَا عِنْدَ خَلْقِهِ إِيَّاهَا إِبَانَةً لَهَا مِنْ شَبَهِهِ وَ إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا.
وجود لایتناهی حق تعالی حد و اندازه تمامی اشیا را هنگام خلقت آنها مشخص می کند تا این کار نشانه جدایی اشیا از او و همچنین نشانه جدایی او از اشیا باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشاره امام خمینی(قدس سره) به عقیده ابن عربی مبنی بر بیان قضای تکوینی در آیه "و قضی ربک لاتعبدوا الا ایاه".
در واقع از لحاظ تکوینی اصلا نمیتوان غیر خداوند را پرستید چون در عالم خارجی اصلا غیر خدا وجود ندارد پس شرک فقط در ذهن شخص مشرک است؛ لذا در جوشن کبیر میخوانیم:
یا من لایعبد الا ایاه
ای کسی که جز او پرستیده نمیشود.
بر همین اساس امکان ندارد که غیر خداوند مدح و ستایش شود؛ لذا در سوره حمد میخوانیم:
الحمد لله رب العالمین
تمام حمد و سپاس ها برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
@vahdatevojoodbezabanesade
⚜ #مصباح_پنجم | زبانِ قاصر
🔺 امام خمینی: اگر حجابهای نورانی و ظلمانی از او برداشته شود تا نهایت دید را میسوزاند. پس چه بزرگ است شأن او و چه والاست سلطنتش. پاک و منزه است پروردگار آسمانهای اسمائی و زمینهای خلقی. چه شگفت است که شبپرهای بخواهد مدح کند خورشیدِ خورشیدهای تابان را و آفتابپرستی بخواهد توصیف کند نور درخشانِ قاهر را! چه اندازه بیان ناتوان و دل و زبان نارساست در این توصیف! «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبّی؛ بگو اگر دریا برای نگارش کلمات پروردگارم مرکب شود، دریا پایان پذیرد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد.»
📚 #مصباح_الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص ۵۸
هدایت شده از مَسعود ریاعی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوس خدایی نکنید و به مقام بندگی خود قناعت ورزید ۰ تنها خداوند است که علم مطلق دارد و از این رو است که می تواند به " تماشا " بنشیند و " ربوبیت " بندگان بازیگر را برعهده بگیرد ۰ مخلوق بودن عین بازیگری است و بازیگری مستلزم غفلت و بی خبری است ۰
پاره ای سودای برون رفتن از جعبه هستی و بربالا ایستادن و نگریستن به داخل هستی دارند چنانکه همه چیز تحت تسلط آنها در آید تا آنگاه همچون خدا به دخل و تصرف در این هستی بپردازند غافل از اینکه این جایگاه ، جایگاه خداوندگار است و شایسته نیست احدی در تماشاگری هستی ، بر تخت او بنشیند و هم تراز و هم مقام او براین هستی نظارت کند ۰ پند بزرگ آموزگاران حکمت و توصیه اکید آنها به پرهیز از فراگیری برخی از شقوق علوم غریبه از همین بابت است ۰
بوده اند کسانی که سر از فرقه های راز آمیز درآورده اند تا از طریق سلوک های محیرالعقول ، خود را از پوسته هستی بیرون آورند اما سرانجام آنها ، جز واردشدن در زندانی کوچکتر و تنگ تر و تاریک تر نبوده است ۰ از هبوط خود بترسید و با حیله های شیطانی وسوسه چنین علومی نشوید ۰
@masoudriaei01
#توحید_صیرورت
توحید صیرورت بیان می کند که تمام تحول ها و دگرگونی ها در قلمرو وحدت وجود به خودِ خداوند منتهی می شود هرچند پایان آن راه بهشت یا جهنم باشد.
@vahdatevojoodbezabanesade
صیروت به معنای از حالی به حال دیگر در آمدن و از یک ملکه به ملکه دیگر سر برآوردن است و در فارسی به معنای گشتن و گردیدن و شدن می باشد.
در توحید وجود گفتیم که جز او کسی نیست و تمام عالم تجلیات و ملک همان یک وجود است که دومی ندارد و همینطور گفتیم که تمام توحید ها و شرک هایی که بعد از این مرتبه پیش می آید به قبول یا عدم قبول همین اصل اساسی که از آن در کتابهای عرفا با اسم”وحدت وجود”یاد می شود بر می گردد.
کثراتی که در عالم می بینیم تجلیات همان یک وجودند و هرگز در کنار او به عنوان وجود جدایی نبوده اند و نمی باشند.تجلیات او همان ملک خود او هستند و وجودی که برایشان فرض می کنیم در واقع تجلی وجود خداوند در آنان است پس برای خود مخلوقات نمی باشد که تمام این مطالب درتوحید مالکیت توضیح داده شد؛ اگر پذیرفتیم که در دار وجود جز او کسی نیست باید بپذیریم که فرار از فرمانروایی وجود مطلق او هم امکان ندارد.
به تعبیر مولا علی(ع) در دعای کمیل:
و لا یمکن الفرار من حکومتک
قرآن کریم پس از اثبات ملک خداوند این نتیجه را می گیرد که تمام بازگشت ها و حالات مختلف سرانجامشان به خودِ خدا منتهی می شود چون هیچ کسی و هیچ چیزی در دار وجود نیست مگر اینکه در قلمرو وجودی خداوند است در نتیجه از ملک او بیرون نیست پس تجلی و ظهور خود اوست در نتیجه همه بازگشت ها هم به خود او خواهد بود:
وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِيرُ ﴿٤٢﴾ نور
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست. (۴۲)
ملاحظه می کنید که منطق آیه فوق این است که چون همه آسمان ها و زمین ملک خداست و از وجود او بیرون نیست پس همه صیرورت ها و تحول ها به هر مرتبه ای که ختم شود حتما به خودِ خداوند ختم شده است و این یعنی همان توحید صیرورت که از اصول قرآنی می باشد. روی همین حساب هم بازگشت آدمی به هر صورت و حالتی که به آن استحاله شود به خود خداوند خواهد بود چون کسی دیگر غیر از وجود مطلق و لایتناهی خدا در کار نیست که بخواهیم به او هم بازگردیم. بله فرقی که بین انسان ها می ماند این است که هر کدام به یکی از اسمای حسنای او باز می گردند مثلا یکی به اسمای جلالیه و قهریه او باز می گردد و یکی به اسمای جمالیه و لطفیه او بر می گردد ولی هیچ کس از ملک او و از حیطه هستی او نه در دنیا و نه در آخرت خارج نخواهد شد.
توضیح توحید صیرورت بر مبنای حرکت جوهری :
صیرورت ربط زیادی به حرکت جوهری پیدا می کند یعنی انسان با کسب ملکات بد و یا ملکات خوب که نتیجه اعتقادات و عملکرد هر شخص می باشد، گوهر نفس ناطقه خویش را رفته رفته به شکل همان ملکه ای که کسب می کند فعلیت می بخشد و در عالم دیگر باید با همان خویشتن خویش که به سبب انجام اعمال خوب یا بد در دنیا به آن فعلیت داده است زندگی کند چون ملکات او از جان او هیچ جدایی ندارد و در فرهنگ قرآن درباره کسی که با حرکت دادن جوهر نفس ناطقه خودش به سمت ملکات زشت خود را جهنمی کند از واژه صیرورت استفاده می کند یعنی خود آن شخص بر اثر تحولات مداوم و پی در پی ، تبدیل به جهنم می شود.
قرآن کریم با این طرز بیان در واقع می گوید که جهنم هیچ کس از خود او بیرون نیست و او با در آمدن از یک حالت و رفتن به حالت دیگر چون در جهت خلاف می رفته است آخر کار خودش جهنم شده است.لذا در پایان آیات زیر می گوید چه بد تحول و دگرگونی ای برایشان پیش می آید:
وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٦﴾ ملک
و كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند، عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است.(۶)
اما از طرفی دیگر قرآن کریم درباره مقربین می فرماید:
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩﴾ واقعه
[در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود]. (۸۹)
یعنی کسی که در زمره مقربین وارد شود خودش روح و ریحان و بهشت می شود و بهشت او هم درست مثل جهنم نفر قبل از خودش جدا نیست چون تمثل ملکات وی می باشد که با اعمال خویش در دنیا جانش را به سمت آن تحول و صیرورت داده است؛ بر همین اساس در آیه زیر از سوره فرقان برای افراد بهشتی نیز مفهوم صیرورت و حرکت جوهری به کار رفته است:
قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا ﴿١٥﴾ فرقان
بگو: «آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است؟» (۱۵)
اما با توجه به آیه ای که تمامی سرای آفرینش را ملک خداوند می دانست که فانی در اسم اعظم “الله” است نتیجه می گیریم که تمام تحول ها و صیرورت ها به هر نوع حالت و مرتبه ای که منتهی بشود در واقع به خودِ خداوند منتهی شده است چون بهشت و جهنم و سایر تجلیات خداوند مندک در خودِ او هستند و منتهی شدن به آنها همان منتهی شدن به خداوند واحدی است که تمامی کثرات را در برگرفته است؛
وحدت وجود
توضیح توحید صیرورت بر مبنای حرکت جوهری : صیرورت ربط زیادی به حرکت جوهری پیدا می کند یعنی انسان با ک
بار دیگر آن آیه را که بیانگر توحید صیرورت است ذکر می کنیم:
وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٦﴾ ملک
و كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند، عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است.(۶)
اما توحیدی که شباهت زیادی به توحید صیرورت دارد “توحید رجعت “است که از آیه:”و الیه یرجع الامر کله : همه چیزها به او باز می گردد”و همچنین آیه”و الیه ترجعون : به سوی او باز می گردید”گرفته شده است که به دلیل شباهت زیاد به مطالبی که گفته شد از ذکر جداگانه آن خودداری می کنیم.
در واقع رجعت و صیرورت دو نوع حرکت می باشند که یکی در بیرون از جان آدمی رخ می دهد مثل مسیری که انسان می پیماید ولی دیگری در جان آدمی رخ می دهد یعنی همان حرکت جوهری که انسان را به سمت فضیلت یا رذیلت سوق می دهد. هر دو نوع حرکت ذکر شده به خداوند منتهی می شود که در این نوشتار پیرامون حرکت جوهری توضیح داده شد اما در انتها جمله ای از دعای کمیل را هم پیرامون حرکت در بیرون از جان آدمی بیان می کنیم:
و لایمکن الفرار من حکومتک
مولا علی(ع) در عبارت فوق تصریح می فرمایند که از حکومت خداوند نمی توان گریخت و دلیل آن هم این است که هر جا برویم در قلمرو خودِ وجود هستیم پس محال است که از حکومت وجود لایتناهی خارج شویم در نتیجه پیمایش ما در یک مسیر به هر جایی که ختم بشود به یکی از ظهورات خداوند ختم شده است پس به خودِ خدا رسیده ایم همانطور که از ابتدای مسیر و در بین راه هم خداوند همراه ما بوده است و اصولا حرکت خودمان را به طفیلی قوه و نیروی حق تعالی انجام داده ایم.
پس هر نوع حرکتی چه در درون جان آدمی صورت گیرد و چه در بیرون از جان آدمی باشد به خداوند منتهی می شود و بر همین اساس توحید رجعت و توحید صیرورت دو اصل مسلم قرآنی می باشد؛ البته گاهی اوقات در قرآن کریم رجعت به همان معنای صیرورت هم به کار می رود مثل آیه زیر از سوره بقره:
انا لله و انا الیه راجعون
همانطور که در بخش توحید وجود بیان کردیم تمام توحیدهایی که در قرآن کریم ذکر می شود زیر مجوعه وحدت وجود است پس پذیرش توحید رجعت و توحید صیروت بستگی به این دارد که توحید وجود را خوب شناخته باشیم.
هدایت شده از مَسعود ریاعی
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میلاد با سعادت شاه خراسان، امام رئوف، شمس الشموس، ثامن الائمه حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت مولانا صاحب الزمان عجل الله و همه محبین و شیعیان حضرتش مبارک باد.
@masoudriaei01
#توحید_حق
توحید حق بیان می کند که فقط وحدت وجود خداوند حقیقت دارد چون جدای از او همه ماهیت ها باطل و معدوم می شوند و البته به طفیلی او همه آنها نشانه او می باشند.
@vahdatevojoodbezabanesade
تبیین توحید حق بر اساس توضیح مفاهیم گمراهی و حیرت :
به آیه زیر از سوره یونس توجه بفرمایید:
فَذَٰلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ﴿٣٢﴾
اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟ پس چگونه [از حق] بازگردانيده مىشويد؟ (۳۲)
واژه ضلالت به دو معنی گمراهی و حیرت در زبان عربی به کار می رود پس جمله میانی آیه فوق را می توان به دو صورت معنا کرد که از هر دو معنایی که ذکر می شود در ادامه نوشتار برای تبیین توحید حق استفاده می کنیم:
اول اینکه بگوییم بعد از حق چه چیزی می باشد جز گمراه شدن؟
دوم اینکه بگوییم بعد از حق چه چیزی می باشد جز متحیر شدن؟
از نگرش فلسفی، وجود یعنی همان حق و ماسوای او اگر مستقل و جدای از او فرض شوند یعنی باطل وعدم.
به آیه زیر از سوره حج توجه بفرمایید:
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿٦٢﴾
[آرى،] اين بدان سبب است كه خدا خود حق است و آنچه به جاى او مىخوانند آن باطل است، و اين خداست كه والا و بزرگ است. (۶۲)
آیه می گوید که فقط خداوند حق است و ماسوای او باطل و عدمی است.به عبارت “من دونه”در آیه توجه کنید که طبق آن همین که چیزی را جدای از خدا فرض کنیم باطل می شود چون جدای از وجود همه چیز معدوم است و این یعنی همان توحید حق که از اصول قطعی قرآن کریم است.
پس طبق توضیح بالا که با کمک آیه ای از سوره حج تبیین شد اگر بعد از حق تعالی چیزی را مستقل فرض کنیم باطل است و گرفتار باطل شدن نیز همان گمراهی آشکار می باشد، تا اینجا معنی اولی که برای آیه سوره یونس کردیم روشن شد بدین صورت که خداوند همان حق است و مابقی چیزها عین ضلالت و گمراهی هستند که البته گمراهی هر آن چیزی می باشد که غیر از حق است پس حق فقط یکی است برخلاف گمراهی که فراوان است، همانگونه که نور فقط یکی است ولی ظلمات فراوان است: