eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
115 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam10
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ناله جامانده ها به گوش می رسد. حسرت بر دلشان و بغض دلتنگی💔 بر گلویشان مهمان شده است. شهادت را هنوز باور نکرده اند و جای خالی سیدابراهیم تلنگر دل های شکسته است. اشک می ریزند😭و میان هق هق هایشان، دعای روسفیدی میکنند🤲 🔰دلتنگی های همسر💞 روح الله از پشت گوشی و حرف های زندگی اش برای آرام کردنش قصه هرروز دمشق است. تمام شده و روح الله بار سفر برای بازگشت بسته است💼 🔰دقایق آخر است و فرمانده گردان امام حسین آرزوی شهادت🌷 را تا می کند و در چمدان امید می گذارد برای بازگشت مجدد به سرزمینی که برای آرزویش آمین می گوید. را میگویم. مدافعی که میخواهد قبل از رفتن، امانتی های لشکر را تحویل دهد مبادا مدیون شود. 🔰قدم بر می دارند 👣 برای برگشت اما دل کندن از سرزمینی که صدای از آن به گوش می رسد سخت است😔 سنگینی دل کندن همچون وزنه ای به پایشان زنجیر شده است. هوای دلشان ابری شده و برای آرزوی چند سالشان می خوانند. به قول روح الله اگر خدا بخواهد جلوی مقر هم شهادت روزی می شود🕊 🔰دعایشان مستجاب شد. ماشین منفجر شد💥 بوی می آمد وآتش روضه در دلشان زمزمه میشد. بقیه که آمدند به یاد ناله کردند😭 حاج عمار از روضه علمدار گفت و های قطع شده. نوحه خواند و به رسم کربلا تکه های بدن را روی پتو جمع کرد. امان از دل عمار و روضه 😞 🔰حرف از که می شود دل می لرزد و چشم بر جای خالی می بارد. او هم سوخت. در شب جمعه ای، شد. حال، دست قطع شده و انگشترش💍 روضه روزهای بدون او شده است😭 شکر خدا مونده توی دستت شکر خدا که اونطرف‌ها نیست 🕊به مناسبت سالروز شهادت و 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
♡بسم رب الشهید♡ . 🍃کتاب دلدادگی را ورق میزنم به سیصد و شصت و پنج روز پیش میروم چشمانم خط به خط کتاب را می‌کاود و با هر کلمه بغض میکنم: آسمان گرگ و میش است، ابرها از هم سبقت گرفته اند و باران منتظر است تا پیک آسمانیان را به دستمان برساند. . 🍃 دلواپس به قاب عکس روی دیوار چشم دوخته ام. این چند وقت اخیر آرامش چهره اش اضطراب را میهمان دلم کرده بود. موهای سپیدش خستگی و دوندگی این سالها را به رخ میکشید. چشمانش خوابی عمیق را طلب میکرد و همین من را می‌ترساند که نکند... . 🍃شایعات امانم را بریده بود کانال های خبر را بالا و پایین میکردم تا اینکه نگاهم میخ یک خبر شد: حشدالشعبی عراق ابومهدی‌المهندس در این حمله موشکی به رسید. خبر های بالاتر را میخوانم انفجاری در فرودگاه ! نفسم در سینه حبس میشود آسمان می‌غرد و من بغض میکنم. . 🍃خبر ها میگفتند عمو ق.ا.س.م و پدر هردو در یک ماشین به شهادت رسیدند اما امان از دلم که باورش نمیشد به همین زودی پدر را در خوابی عمیق کنار رفیقش میبیند... اما....نه! . 🍃آسمان می‌بارد صدایی میگوید تن ارباً اربا پدر و عمو را کنار هم می‌بینی، پیش چشمانم جان میگیرد که علمش افتاده. پدری کنار پسر زانو زده و دنیای بعد از پسرش را لعنت میکند... . 🍃آتش انفجار را تصور می‌کنم جرقه ای در ذهنم کوچه را یادم می‌آورد یاسی که بین در و دیوار در آتش میسوزد، مگر نمی‌دانستند که یاس تاب در و دیوار ندارد؟ آه میکشم...تقویم، را نشان چشمانم میدهد و ارادت پدر یادم می‌آید... . 🍃من نیز همراه آسمان می‌بارم و روضه خوان میشوم دلم آرام میگیرد .ندایی از عمق وجودم آهسته میگوید: بابا جون! 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
چه میپرسی ز حالم؟ سنگ میبارد، بلورم من...! به رسوا کردن ایّوب مشغولم، صبورم من!