واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 6⃣ #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
7⃣#قسمت_هفتم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
💢 زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
💢 انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
💢عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
💢تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
💢 شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
💢 همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
💢نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
💢ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
💢 با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
💢 کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#مهرتـــــ💓ــو را خدا
به گل 🌷و جانمان سرشت
دنیای درکنارتـــــ✨ـــو
یعنی خود بهشت
#باید زبانزد
همه دنیا کنم تـــــ💥ـــو را
باید که مشــــق
نام #تــــ🌹ــــو را تا ابد نوشت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱
#آنـان ڪ عاشـــــ❤️ـقنـد
بہ دنبال دلبـرند
هر جـا #ڪ مےروند، تعلـق نـمےبرند❌
عشــ💞ـــــاق روزگار
سبـڪبـال مےپـرند...🕊
#سلام_صبــــحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
💥 #روشهای امر به معروف و نهی از منکر 4⃣2⃣ روش #برخورد_متقابل هست ✅ عزیزان ما نباید جواب بدی را با
💥 #روشهای امر به معروف و نهی از منکر
6⃣2⃣ روش #شرطی
⭕️ آقا میخوای با نامحرم دست بدی شما؟
اصرار داری؟
❎ باشه دست بده با نامحرم!
📌 فقط یه شرط من برات میذارم؛
♨️ این دفعه خواستی با نامحرم دست بدی؛
قبلش برو یه دقیقه دستتو رو اجاق گاز روشن بگیر، رو آتیش بگیر دستت رو!
این داغی حرارت آتیشو حس کن،
بعد برو با نامحرم دست بده! عیب نداره!
👌البته این شیوه شرطی، یه جورایی برمیگرده به همون مشارطه؛
📌که در مراقبه و مشارطه داره میگه آقا شرط کن برای خودت که:
💢 اگر از این به بعد من هر گناهی رو خواستم انجام بدم، فلان عمل رو قبلش،
مثلاً فلان سختی رو ...
💢 یا شرطِ بعد از گناه، خدایی نکرده:
** خیلی از عرفا، خیلی از علما با خودشون شرط می کنند که خدایی نکرده اگر سهواً غیبتی شنیدم
(حتی شنیدم غیبتی ناخودآگاه، سهواً غیبتی شنیدم) سه روز باید روزه بگیرم مثلاً.
⏪ شرط قبل از گناه برای گناهکار تعیین کردن
یا شرط بعد از خدایی نکرده گناهِ سهوی برای خودمون حتی تعیین کردن؛
👌این خیلی میتونه موثر باشه در جلوگیری از منکر
✍ دوره آموزش عمومی امر به معروف و نهی از منکر (انسان مصلح) /استاد علی تقوی
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#شیوه_ها
@Vajebefaramushshode
#حدیث_مهم
💥 بدترین مردم!
❇️ امام باقر عليه السلام فرمودند:
بدترین مردم و بدبخت ترین مردم كسانی هستند كه امر به معروف و نهی از منكر را عيب می دانند.
📌 پیام ها و رهنمودها :
💢 این روایت در واقع در #مذمّت كسانی است كه نه تنها خودشان امر به معروف و نهی از منكر
انجام نمی دهند...
بلكه دیگران را هم كه این فریضه را انجام می دهند، بهشان مُتعرّض می شوند و به اصطلاح می پرند!!
🍃 نمازخوان هم هستند، شاید روزه هم می گيرند، شاید حجاب هم دارند!
🌾 ولی وقتی می بينند كسی #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر می كند به كسی دیگر، به جای اینكه او هم در #حمایت_از_آمر_به_معروف بگوید:
«بله، راست ميگوید» 👇
🍁حمله می كند به آمر به معروف!
🍁فكر می كند این طوری روشنفكر است!
🍁فكر می كند اینطوری خودش را بزرگ جلوه می دهد؛
🍁آمر به معروف را ضایع می كند و امر به معروف و نهی از منكر را عيب می شمارد،
🍁تحقير می كند... ؛
❗️این آدم بدبخت تر از همه، خودش است!
🔻چون مطلبی را كه می داند #حق است، برای اینكه اینطور جلوه كند كه من پرستيژ دارم و روشنفكر هستم؛
🔻بر سر «خليفة الله» می زند!
🔻بر سر «آمر به معروف» می زند!
🍂 بعضی هستند كه آمر به معروف را مسخره می كنند، یا به او لقب می دهند (حاجی گرینوف! یا...) ؛
🌺 در حالی كه امر به معروف و نهی از منكر، «نجات دادن» و «محبّت» است.
⏪ اینها #بدترین_مردم هستند و اگر عمداً این كار را انجام دهند #بدترین_عذاب ها در انتظارشان خواهد بود.
**سند روایت: الكافی (ط - الإسلاميهٔ) ؛ ج5 ؛ ص57 - تهذیب ألاحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج6 ؛ ص177- وسائل الشيعهٔ ج 16 ص 118
✍ دوره آموزش تخصصی امر به معروف و نهی از منکر( احادیث فراموش شده) / استاد علی تقوی
#همه_آمر_به_معروفیم
#احیای_واجب_فراموش_شده
@Vajebefaramushshode
🔴 برخورد با #مُنکر... 👇
✅ با #سلاح_زبان
📌 نافذ و مؤثّر
#هنر_امر_به_معروف
#همه_آمر_باشيم
@Vajebefaramushshode
🔥عذر بدتر از گناه
💢با توجیه اینکه دلم پاکه
یا میخوام تمیز و آراسته باشم
یا اینکه اول مردا نگاهشون رو کنترل کننن ...
به فرمان خدا که حجابه، پشت میکنه
💢چادر به سر داره اما آرایش میکنه، روسری و کیف و کفش ست قرمز میپوشه
توجیهش اینه که چادری ها باید زیبا باشند تا بقیه هم به حجاب جذب بشن
💢غسل واجبش رو انجام نمیده
با توجیه حیا و خجالت از بزرگترا
💢نگاهش به نامحرم رو کنترل نمیکنه
با توجیه اینکه، یک نظر حلاله
ووو
💠در حالیکه «انسان، خودش بر وضع خودش آگاه است؛ هرچند در ظاهر برای خود عذرهایی بتراشد»
(قیامت: ١۴و١۵)
♨️توجیه گناه، عذر بدتر از گناهه
♨️قبح گناه رو کم
♨️و انسان رو در مخالفت با خدا، گستاخ تر میکنه
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❌ #عواقب_ترک امر به معروف و نهی از منکر 9⃣ امر به معروف و نهی از منکر نکنیم، امام زمانمون رو تنها گ
❌ #عواقب_ترک امر به معروف و نهی از منکر
0⃣1⃣ عذاب عمومی نازل می شود!
✳️ امیرالمؤمنین می فرماید که:
سزاوار است که منِ علی، خوبانِ شما رو، مؤمنین شما رو به گناهِ گناهکارانتون عذاب کنم و مجازات کنم!
📌چرا؟
♨️ بخاطر اینکه شما، گناه این ها رو می بینید و نَهیِشون نمی کنید!
✳️ خدای متعال هم همینطور است
می فرماید:
🍂خدا عُموم رو عذاب می کنه
🍂حتی خوب هارو هم عذاب می کنه بخاطر گناهِ گناهکاران؛
🥀اگر خوب ها، گناهِ اینها رو ببینند و نهی از منکر نکنند...!
✍ برگرفته از سلسله مباحث استاد علی تقوی با موضوع انسان مصلح
#احیای_واجب_فراموش_شده
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
@Vajebefaramushshode
🔷♥️🔷
💎مهران به #روح الله گفت:
این تقوا که میگن دقیقا یعنی چی❓
روح الله گفت: چیزی که من از تقوا میدونم یعنی: (ایمان مستمر،عمل مکرر)
#آدم با یه شب🌙 دو شب به جایی نمیرسه، باید ایمانت #دائم باشه و عملت مداوم .👌
💎اینکه یه شب 🌟بری هیئت و کلی گریه 😭کنی، بعدش انتظار داشته باشی نفس مسیحایی پیداکنی، اینجوری نیست .❌
دو روز بعد میبینی تو منجلاب دنیا گرفتار شدی .✅
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 7⃣#قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گری
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
8⃣#قسمت_هشتم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
💢تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
💢 اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
💢عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
💢 گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
💢 خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
💢 دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
💢رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
💢 اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 #صوت_شهدایی
✨ خوش به حال شهدا🕊 ...
🎤با نوای کربلایی #سید_رضا_نریمانی
#پیشنهاد_ویژه👌👌
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
🍃🌹🌹🌟🌹🌹🍃
🌸شهید #سیدمرتضی آوینی :
🍃شــب 🌙است و
🌸#چشم اسیران دنیا خفته است 🍃 و چشم بیداردلان باز .
🌸بیـدار باش بـرادر
🍃که هنگام بیـداری است . . .
#شهید_احمد_کاظمی
#شهادت_زیبا_ترین_ارزو
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#هر صبــــ🌤ــح که #سلامـــت می دهــم
و یادم می افتد که صــاحبی
چون تــــ✨ـــو دارم : 😍
🍃🌸🌸🌸🌸🍃
#کریـــ🍃ــم ، مهــ❤️ــــربان ، دلســـــوز ، رفیق ،
دعـــــاگو 🤲، نزدیک ...
و چه احســـاسِ نابِ آرامـــش بخـــش
و #پرامیـ🍃دی است داشتنِ ت✨و ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
❤️💥❤️💥❤️
تــــ💖ـــــو با خندہ 😁
دوا ڪردی
تمـــــــام #درد هـایم را
ڪدام اڪسیر جاویدی
درون خنــــ🌼ــــدہ ات
پیـداست . . .
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_عزیزان
#صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
☘☘☘
#تلنگر
☘هیچ وقت نگو:
محیط #خرابه، منم خراب شدم
💥هر چه هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میکنی‼️
☘پس هر چه #جامعه فاسدتر شد،
تو لباس👚 تقوایت را بیشتر 👌
#شهدا_شرمنده_ایم🕊
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
#در_محضر_بزرگان
⭕️من و شما اگر به گناهانی که شیوع پیدا کرده است راضی باشیم، همان آثار گناه را برای ما هم می نویسند، ولو آن گناهان را انجام نداده باشيم.
جشنهايی که برای عقد و عروسیها گرفته میشود، و فسادهایی که در آن انجام میشود.
حالا عده ای هستند اهلش هستند، آنها ضررش را میبينند و ما فعلاً با آنها کاری نداریم؛
🔵👈 ولي یک عدهای ظاهر الصلاح هم مینشينند و میگویند: «اگر بخواهیم بلند بشويم و از این مجلس برویم، بد میشود و صاحب مجلس ناراحت می شود».
عزیز من! بد میشود؟ برای کی بد می شود؟
🔴👈 تو که اینجا نشستی، خدا راضی نیست.
امام زمان علیه السلام راضی نیست.
ائمه علیهم السلام راضی نیستند.
قرآن از تو شکایت میکند.
اينها همه از بودن تو اینجا ناراضیاند.
آن وقت تو میگويی اگر بلند بشوم، صاحب خانه بدش میآید؟
🔴👈 خدا ناراضی، پیغمبر ناراضی، انبیا ناراضی، اولیا ناراضی، قرآن ناراضی، اينها را تحمل میكنی تا فاميل راضی باشد؟
برای این که فلانی از تو خوشش بیاید؟
آن وقت تو مؤمن هم هستی؟
اسم خودت را مؤمن میگذاری؟
🎙🌸 🎤برگرفته از سخنرانی آيت الله ناصری
#مومن_واقعی_باشیم
#بی_تفاوت_نباشیم
#ما_بهم_ربط_داریم
@Vajebefaramushshode
🔻با فعالیت دشمنان حجاب،
و
صد البته که با
🔺کم کاری یا موازی کاری یا کارِ بدون عقبه ی فکری و برنامه ریزی شده ی مدافعان حجاب ، مسئولان، پژوهشگران و مردم عادی جامعه...
🔺بد حجابی ها
و
حتی کشف حجاب ها
رو به افزایش است!
👀جماعتی نشستهاند
و جنگ جهانی علیه حجاب و عفت و غیرت را نظاره گرند
👤جالب اینکه گناه بیخ گلوی فامیل و خانواده شان را هم خفت کرده ...
🤝باید باهم، دست به دست هم، با همفکری، برنامه ریزی اصولی، اندیشه و عمل،با انرژی مضاعف
فکری به حال عریانی موجود اندیشه و فرهنگ و دین کنیم
🌱درباره حجاب واقعا تحقیق کنید(١)
🌱اجازه ندهید توهین کنندگان به حجاب جولان دهند (٢)
🌱با تبلیغات کارکنید (٣)
👆این سه،بخشی از توصیه های رهبر انقلاب در باب کاربرای حجاب است
@Vajebefaramushshode
🌷 تفاوت در سادگی است
رهبر انقلاب:
🌱بگذارند ازدواج برای دختر مسلمان، مثل ازدواج فاطمهی زهرا (س) باشد.
🌱 ازدواجی با پیوند عشقی الهی و جوششی بینظیر میان زن و مرد مؤمن، و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همهی تشریفات و زر و زیورهای پوچ و بیمحتوا.
#کلام_ولایت
@Vajebefaramushshode
#سبک_زندگی
#همسری_کنیم
مردان و زنان باید یادشان باشد که با همسرشان همخانه نیستند، بلکه همسرند
نگذاریم طرف مقابلمان احساس فقر و کمبود کند.
ما نباید برای خودمان زندگی کنیم، بلکه باید برای #همدیگر زندگی کنیم و همدیگر را شاد کنیم 😘
وقتی همسر شدیم
باید همسری کنیم 😍
نه اینکه فقط به امورات خودمان برسیم
فرقی نمیکند
چه زن و چه مرد
در همه ی زمینه ها
گفتگو، برنامه ریزی، همکاری،
کار منزل، بیرون رفتن، خرید ،
همه چیز با همکاری هم ...
@Vajebefaramushshode