#ما_منتظر_صبح_ظهوریم
#با_مهدی_علیه_السلام
#منتظر_ظهور
#تشرفات
🔷🔶 #تشرف_دو_خادم_در_حرم_امام_حسين_عليه_السلام
👈🏼👈🏼 عـبـد صالح، شيخ حسين، #شماع_حرم_مطهر_حسينى (مسئول شمعهاى حرم مطهر), كه فرد مورد اعتماد و از خدام پير حرم حضرت سيدالشهداء (علیهالسلام) بود, فرمود:
مـن و سـيـد جـلـيل , مرحوم سيد هاشم نايب التوليه (رحمهالله), مسئول بستن و باز كردن درهاى حرم مـطهر بوديم و در صحن مقدس بيتوته مىكرديم.
🍃 برنامه ما اين بود كه اول شب تمام زواياى رواق مقدس و حرم را جستجو مىنموديم، آنگاه درها را مىبستيم و بعد از باز كردن درها هم تمام زوايا را تفحص مىنموديم كه كسى مخفى نشده باشد.
🍃 شـبـى، طـبـق معمول تمام زوايا را تفحص نموديم و درها را بستيم و خوابيديم.
آن شب من كمى زودتر از شبهاى ديگر بيدار شدم و سيد هاشم را بيدار كردم.
گفت: نيم ساعت وقت باقى است و بد نيست كه در حرم مشغول نماز شويم و وقتى زمان باز شدن درها رسيد, آنها را باز كنيم.
در رواق مـقـدس را باز كرده و از داخل بستيم و يكى از سه در حرم مطهر را كه پيش روى مبارك اسـت.
🍃 بـاز كـرديـم و داخـل شـديم تا به بالاى سر مقدس رسيديم ديديم سيدى نورانى ايستاده و مشغول نماز و در حال قنوت مىباشد.
سيد هاشم گفت: فلانى، مگر اول شب و وقت بستن درها، جستجو نكردى؟
گفتم: چرا كاملا جستجو كردم و دقت نمودم و احدى باقى نمانده بود.
سـيـد هاشم گفت: پس چراغ بياور تا به صورت او نگاه كنم و ببينم كه او را مىشناسم يانه.
چراغ آوردم و نظر كرديم گفت: من او را نمىشناسم و هرگز نديدهام .
🍃 ايـسـتاديم و منتظر مانديم كه از نماز فارغ شود تا اين كه خسته شديم و او همچنان درقنوت بود.
سيد هاشم گفت: بيا برويم و بگرديم كه غير از او كسى را در حرم مىيابيم يا نه.
از پشت ضريح به طرف پيش روى رفتيم و از آن جا به طرف بالاى سر مقدس برگشتيم، ولى او را درآن جا نديديم.
اين بار مشغول تفحص از او شديم اما ابدا اثرى نيافتيم.
🍃 سـيـد هاشم گفت: درها كه بسته است پس از كجا خارج شد؟
آنگاه عمامه خود را از سرانداخت و بنا كرد بر سر خود زدن.
گفتم: سيد تو را چه مىشود؟
گـفـت: يـقـيـن كـردم كه اين سيد مولاى ما حضرت حجت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف بوده است، اما ما حضرتش را نشناختيم و نفهميديم و گريه زيادى كرد و زمانى كه وقت داخل شد، درها را براى زوار باز كرديم.
📚 کمال الدین، ج۱, ص۱۲۱
🔆 @valiyeasr313