#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**دستان دعا کننده**
این داستان واقعی است و به اواخر قرن 15 بر می گردد.
در یك دهكده كوچك نزدیك نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می كردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی 18 ساعت در روز به هر كار سختی كه در آن حوالی پیدا می شد تن می داد.
در همان وضعیت اسفناك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می كردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند كه پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.
یك شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای كار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می كرد تا در آكادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری كه تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد، برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می كرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز یك شنبه در یك كلیسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناك جنوب رفت و برای 4 سال به طور شبانه روزی كار كرد تا برادرش را كه در آكادمی تحصیل می كرد و جزء بهترین هنرجویان بود، حمایت كند.
نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال یك ضیافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام، آلبرشت ایستاد و یك نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی كه او را حمایت مالی كرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف كرد و چنین گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی ومن از تو حمایت می كنم.
تمام سرها به انتهای میز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت: نه! از جا برخاست و در حالی كه اشك هایش را پاك می كرد به انتهای میز و به چهره هایی كه دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت: نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شكسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می كنم، به طوری كه حتی نمی توانم یك لیوان را در دستم نگه دارم. من نمی توانم با مداد یا قلم مو كار كنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده...
بیش از 450 سال از آن قضیه می گذرد. هم اكنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمكاری ها و آبرنگ ها و كنده كاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری می شود.
یك روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را كه به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر كشید.
او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری كرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعاكننده" نامیدند.
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز چهارشنبه شما بخیر
🌴 امام محمدباقر علیه السلام:
چهره #شاد و روی باز، وسیله جلب #محبت و مایه تقرب به خداست و #ترشرویی و گرفتگی چهره سبب جلب #دشمنی و مایه دوری از خداست.
📚تحف العقول، صفحه ۲۹۶
@valiyeasreejvarkola
1_3269812746.mp3
5.24M
#در_محضر_بزرگان
▫️ استدلال علامه امینی رحمت الله علیه در جمع اهل سنت بر حقانیت ولایت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام
👤 حجةالإسلام استاد مسعود عالی
@valiyeasreejvarkola
#سخن_نیکو
*"اندرحکایت زلزله ...!"*😭
✍️ *زلزله تقریبا" ده ثانیه احساس شد...!*
اما میلیونها نفر به خیابان ریختند. نیمهبرهنه، با دستخالی ، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک و حتی مدارک شناسایی...
میلیونها نفر همه آن چیزهایی که یک عمر برای داشتنشان جنگیدند، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظهای درنگ رها کردند و فقط جان ناقابل را برداشتند و به خیابان زدند...
میلیونها زن طلاهای عزیزشان، چکمههایی که روزها پاساژها را برای خریدنشان وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند، دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان جوری بحث کرده بودند انگار مهمترین اتفاق زندگی است، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند... را از یاد بردند و گریختند.
میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند؟ تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و معشوقه از یادشان رفت. همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان نداره یه ثانیه از یادم بره!
هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد. یا حتی مدرک تحصیلی و حکم انتصاب به عنوان مدیر فلان جای مهم که برایش زیراب صدها نفر را زده بود، بدون وضو رفته بود صف اول نماز جماعت اداره، حاجیفلانی سفارشش کرده بود ...
میلیونها نفر فقط فرار کردند، از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش، برای اجاره کردنش، برای پرداخت قسطهایش روزها و شبها زحمت کشیده بودند.... از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند.
آن چند دقیقه محشر بود. میزان شجاعت آدم ها، میزان عشق و وفاداریشان به خانواده، میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان ثابت شد.
تلخ بود اما آن چند ثانیه را دوست دارم. برای اینکه هزاران بار در ذهنم با آن مواجه شده ام، اینکه تا دقیقه دیگر هیچکداممان ممکن است نباشیم. اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد.
درس عبرتی بود برای ما که عبرت نمی گیریم.
مایی که بعد از آرام شدن نسبی اوضاع دوباره همان موجودی می شویم که بودیم..!
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💬 اذکار مستحبی در نماز
🔸 أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم؛ قبل از خواندن حمد فقط در رکعت اول
🔶 الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین؛ بعد از تمام شدن حمد
🔸 کذَلِکَ اللهُ ربّى؛ بعد از خواندن سوره اخلاص
🔶 أستَغفرُ اللهَ ربّى و أتوب إلیه؛ بین دو سجده و بعد از تسبیحات اربعه
🔸 بحَوْلِ اللَّه تَعالى وَ قُوَّتِهِ اقُومُ وَ اقْعُدُ؛ در حال برخاستن برای رکعت بعدی
📚 آموزش مصوّر احکام آیتالله خامنهای،صفحه 263
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام:
کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند ، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
📚بحار الانوار، جلد 102، صفحه 112
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**نوازش #یتیم**
یکی از همکلاسی های #شهید نواب صفوی درمدرسه حکیم نظامی تهران می گوید:
در بازگشت از مدرسه بایکی از همکلاسی هایم دعوا کردم او سنگی به من پرتاب و سر مرا شکست وگریه کنان به منزل رفتم.
پدرم تا چهره خون آلود مرا دید برآشفت وبرای تنبیه آن بچه به دنبال من راه افتاد.
تا به او رسیدیم اوقیافه عصبانی پدرم را دید بر خود لرزید ودر کناری پناه گرفت.
ناگهان سید سید مجتبی نواب صفوی (همکلاسی من) جلو آمد وبه پدرم گفت: مابا هم شوخی می کردیم ومن سنگی پرتاب کردم وسر پسر شما شکست. اکنون برای هرگونه مجازاتی آماده ام.
من تعجب کردم. گفتم نواب نبود.این ضارب سر من را شکست.اما مجتبی باقیافه جدی گفت: من بودم وبرای هرگونه مجازاتی آماده ام پدرم در برابرآن صراحت وخضوع به خانه برگشت. پس از آن از سید مجتبی پرسیدم: تو که سنگ به من نزدی، پس چرا اینقدر پا فشاری کردی که من زده ام؟
سید مجتبی در پاسخ گفت: درست است که ضارب کار بدی کرده وبه ناحق سر تورا شکست ولی او را می شناسم او یتیم است وپدرش ازدنیا رفته است. من نتوانستم حالت خشم پدرت را نسبت به آن یتیم تحمل کنم و خواستم به این وسیله تا اندازه ای از درد یتیمی او بکاهم!
📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز پنجشنبه شما بخیر
🌴 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
ترک #غیبت از ده هزار رکعت نماز #مستحبی پیش خدا #محبوبتر است.
📚بحارالانوار، جلد ۷۵، صفحه ۲۶۱، حدیث ۶۶
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه:
وقتی شما امر به معروف می کنی، اول اثری که در وجود خودت می گذارد این است خودت بیمه می شوی. یعنی منکر در نظر تو زشتتر می شود. اما اگر سکوت کردی،منکر در نظرت عادی میشود.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_شهید
«دوست دارم در منتهای بیڪسے باشم. در منتهاے گمنامے دوست دارم بدنم زیر #آفتاب سه شبانهروز بماند. دوست دارم بدنم از زخمهاے جاے پاے دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، همه این ها را دوست دارم زیرا نمیخواهم فرداے قیامت ڪه #حضرتزهرا(س) براے شفاعت امت پدرش ظهور میڪنند من با این جسم ڪم ارزش خود سالم حاضر باشم.
دوست دارم وقتے نامه عمل من باز شد و سراسر #گناه بود حضرت اشارهاے و نگاهے به بدن من ڪنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. انشاءالله خدا ما را فرداے قیامت شرمنده حضرت امابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم ڪن اے ارحم الراحمین! و اے ستارالعیوب! و اے غفار الذنوب!
#شهید_مدافع_حرم_نوید_صفری
⚘یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذکر جمیل #صلوات
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💬 آیا دستکاری کیلومترشمار ماشین حرام است و خریدار خیار غبن، عیب یا تدلیس دارد؟
✅پاسخ:
🔹مقام معظم رهبری:
اگر موجب فریب مشتری شود غش در معامله و حرام است و چنانچه تاثیر در تفاوت قیمت آن شود به حدی که در مثل این معامله عرفا مسامحه نشود موجب خیار نیز می شود. [1]
🔹آیت الله مکارم:
این کار جایز نیست و در صورتی که جنس مورد معامله عیب پنهانی داشته و خریدار از آن بی خبر بوده باشد می تواند معامله را فسخ کند. [2]
🔹آیت الله شبیری زنجانی:
کاری که سبب شود مال بهتر از آنچه هست نشان داده شود به طوری که در قیمت مال تاثیر گذار باشد، تدلیس و حرام است و موجب ثبوت خیار تدلیس خواهد بود. [3]
----------------
🌐 پی نوشت:
[1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: NwUzZppqPU.
[2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9608090103.
[3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله شبیری زنجانی، شماره سوال: 47039.
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام صادق سلام الله علیه:
هر مؤمنی آرزوی خدمت به حضرت #مهدی (عج) را داشته باشد و برای #تعجیل فرجش دعا کند،(اگر از دنیا برود،هنگام ظهور) کسی بر قبر او می آید و او را به نامش صدا می زند که:فلانی مولایت صاحب الزمان ظهور کرده اگر می خواهی به پا خیز و به خدمتش برو،و اگر می خواهی تا روز قیامت بخواب.پس عده ی بسیاری به دنیا باز می گردند و در خدمت امام هستند
📚مکیال المکارم
#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**ماجرای شنیدنی زعفر جنی**
روزی پیامبر خدا صلي الله عليه و آله در صحرایی خشک و بی آب و علف فرود آمدند. اصحاب آن حضرت به او گفتند: در این بیابان چاهی است که کسی نمی تواند از آن آب بر دارد. چاه متعلق به جن ها است و هر کس بخواهد از آب چاه استفاده کند, کشته می شود.
یکی از صحابه داوطلب مبارزه با جن ها شد. او رفت و بر سر چاه که رسید, یکی از جن ها کاری کرد که آن فرد مثل ذغال خشک و سیاه شد. به پیامبر خبر دادند که فلان کس کشته شد. هیچکس نمی تواند به جنگ جن ها برود.
️پیامبر اکرم حضرت علی(ع) را با عده ای فرستاد تا از چاه آب بیاورند. جن ها وقتی حضرت علی و یارانش را دیدند ظاهر شدند ومانع گردیدند. آن حضرت با آنان جنگید و چند نفر از آنان را کشت. جن ها که هیبت و نور ایمان حضرت علی(ع) را دیدند ترسیدند و به درون چاه رفتند. حضرت علی(ع) دلو خواست. دلو را داخل چاه انداخت ولی جن ها طناب دلو را می بریدند.
حضرت علی ناچار شد خودش وارد چاه شود. آن حضرت را با طنابی داخل چاه فرستادند. جن ها طناب را بریدند و حضرت علی داخل آب افتاد. در درون چاه جن ها باز به مبارزه با حضرت برخواستند ولی آنها را یکی پس از دیگری شکست داد وپادشاه آنان را کشت و بقیه اجنه نیز مسلمان شدند.
یکی از اجنه مسلمان شده پسر پادشاه بود, حضرت علی نام او را زعفر گذاشت و تاج شاهی را هم بر سر او نهاد. حضرت علی(ع) بیرون آمد. دلوها را آوردند, آب کشیدند و همه نیروها آب خوردند. ماهها و سالها گذشت, تاحادثه کربلا پیش آمد.
یاران امام حسین(ع) همه به شهادت رسیدند, آن حضرت تنها بود و فریاد کمک خواهی او بلند بود. در همان ساعتها زعفر جنی در جشن عروسی جنیان شرکت داشت, کسی خبر آورد که ای زعفر چرا نشستی فرزند حضرت علی در کربلا تنها ست و کمک می خواهد، زعفر و نیروهایش بلافاصله در کربلا حضور یافتند و خود را به امام حسین(ع) رساندند و گفتند: ما در خدمت هستیم. امام حسین از آنان تشکر کرد و گفت : باید امور این عالم به طور طبیعی پیش برود.»
زعفر که از تصمیم امام حسین (ع)آگاه بود فقط نظاره گر شهادت آن حضرت شد و روزها وسالها در عزای آن حضرت، در میان جنیان مجالس عزاداری برپا میکرد.
📚(فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 338 پژوهشکده باقرالعلوم به نقل از نور الائمه و کتاب داستانهایی در باره جن ص 123 به نقل از ریاض القدس )
@valiyeasreejvarkola
✳️ #پرسش اعتقادی
عالم ملکوت چگونه عالمی می باشد؟
✅ پاسخ:
عالم ملکوت عالمی است که ارواح و ملائکه در آن حضور دارند و محیط بر عالم ماده است. با مرگ توجه روح از عالم ماده قطع شده و وارد عالم ملکوت می شویم.
🌹مومنانی که چشم برزخی دارند می توانند جنبه باطنی(ملکوتی) افراد و نیز اعمال آنها را مشاهده کنند.
✨حکمای مسلمان مرگ را نقطه اتصال به ملکوت معرفی کرده و جایگاه انسان پس از مرگ را در این جهان دانستهاند؛ همچنانکه عدهای این عالم را #عالم_فرشتگان نیز ذکر کردهاند که با مجاهدت، ریاضت و تزکیه نفس میتوان قبل از مرگ این جهان را مشاهده کرد؛ هرچند برخی این جهان را جایگاه ندیدنیهایی دانستهاند که جز پیامبران و معصومان، کسی قادر به دیدن آن نیست و حتی درک این عالم از شروط معصوم قلمداد شده است.
👌لفظ ملکوت در قرآن چهار بار ذکر شده است. قرآن حضرت ابراهیم علیه السلام را بهعنوان یکی از افراد اهل یقین، از کسانی میداند که عالم ملکوت را مشاهده کرده است.
💥برای این عالم نامهای گوناگون فلسفی و عرفانی از جمله عالم معنا، عالم نفوس، عالم امر و... ذکر شده است.
مومن زیرک کسی است که مراقب چهره ملکوتی خود باشد، چرا که پس از مرگ باید با آن زندگی کند.
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح روز آدینه شما بخیر
🌴 پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم:
هر که زیاد دعا کند فرشتگان می گویند:
این صدایی آشنا و دعایی است که پذیرفته می شود و حاجتی است که بر آورده می شود.
📚حلية الاطباء، جلد ۶، صفحه ۹۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
@valiyeasreejvarkola
#در_محضر_بزرگان
آیتالله بهجت رحمت الله علیه:
«به قصد همه آثار و برکات #صلوات، از جمله عشق به اهلبیت علیهمالسلام بسیار صلوات بفرستید. عشق به آنهاست که علاقه به لذتجوییهای مادی را از بین میبرد». «خدا میداند چه آثاری در ذکر صلوات هست»
📚 بهجتالدعاء، صفحه ۲۶۵
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
@valiyeasreejvarkola
چرا ۲۲ بهمن امسال متفاوت است؟
جریان ضدانقلاب خارج نشین برای ۲۱ و ۲۲ بهمن برنامه ریزی گسترده ای انجام داده است. امشب ساعت ۲۱ قرار بر ایجاد یک جریان توییتری و هشتگ سازی دارند، فردا در سراسر اروپا و آمریکا همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برای تحت تاثیر قرار دادن سیاستمداران خارجی تجمع بزرگ به قول خودشان در نظر گرفته اند تمامی سلبریتی های خارج نشین از بیست روز پیش این تجمع را تبلیغ می کنند! تنها باطل کننده سِحر این جریان حضور معنادار مردم در داخل است.
#علیرضا_زادبر
@valiyeasreejvarkola
#خاطرات_شهدا
◆شهیدی که اهل بیت علیهم السلام شهادت نامه آن را امضا کردند.🕊
◆دختری که شهادتش را از امام رضا علیه السلام گرفت.🥀
شهیده: نجمه قاسم پور
محل شهادت: کانون رهپویان وصال
تاریخ شهادت: بهار 1387
محل دفن: دارالرحمه شیراز
از نامحرم فراری بود. هیچ وقت کسی او را بدون چادر ندید. روزی در دارالرحمه شیراز سر مزار شهدا بودیم به من گفت: آبجی زمانی که من را در قبر می گذارند، می خواهم نامحرمی بالای سرم نباشد!
همه اقوام می گفتند: نجمه آخر شهید می شود.
همیشه نماز شب می خواند.
نه خودش غیبت می کرد نه کسی در حضور او غیبت می کرد.
به درس خیلی اهمیت می داد و مهربان بود.
بعضی اوقات در خانه می نشست و برای آنهایی که مومن نبودند دعا و گریه می کرد و از خدا می خواست که هدایت شوند.
ابتدای اذان صبح یکی یکی همه را بیدار می کرد و می گفت نماز اول وقتش خوب است.
اوایل سال 87 با کاروان رهپویان عازم مشهد بودیم اتوبوس در سربالایی خراب شد و داشت عقب عقب برمی گشت همه بچه ها ترسیده بودند. نجمه آرام بود و گفت بچه ها میشه در راه امام رضا علیه السلام شهید شویم؟ بچه ها خندیدند و گفتند: بابا شهادت کجا بود؟ دلت خوش است ها! گفت اگه خدا بخواهد می شود.
مسئول انتظامات بود چند نفر از بچه ها برای خرید رفته بودند و دیر امدند ایشان از آنها پرسید: چرا دیر آمدید؟
انها در جواب برخورد بدی کرند و قاسم پور سرش را پایین انداخت و ساکت شد. بعد از مدتی ایشان با خوش رویی آمد و گفت بچه ها مرا حلال کنید. شما زائر آقا هستید یک وقت از من دلگیر نباشید من باید وظیفه ام را انجام می دادم.
در رواق دارالهدایه ی مشهد بودیم. بعد از مراسم هر کس یه آرزویی کرد و نوبت به نجمه رسید و دعایی کرد که آرزوی همیشگی اش بود؛ شهادت در رکاب پسر فاطمه علیها سلام.
خواهرش می گفت: مدتی قبل، خواب دیدم در حرم امام رضا علیه السلام هستم. شخصی به من و نجمه گفت: شما دو خواهر چهل روز دیگر از دنیا می روید! برای نجمه تعریف کردم. گفت: خدا نکند تو بمیری؛ تو سه تا بچه داری، من بمیرم. چند روز قبل پرسید: آبجی چهل روز تمام شد؟ گفتم: نه، هنوز ده روز دیگه مانده.
روز شنبه بود. می گفت: خواب عجیبی دیدم. شهیدی به نام شکاری، اصرار داشت قبرش را برایش پیدا کنم! می خواهم بروم گلزار شهدای دارالرحمه بلکه قبرش را پیدا کنم.
منافقین ضد بشریت که با رشد معنوی جوانان این کشور مخالف بودند، بار دیگر دست به کار شدند.
حسینیه ی سید الشهدای شیراز یکی از پایگاه های معنوی برای جوانان مومن و انقلابی شده بود. گروهک تروریستی و سلطنت طلب تُندرو بهار 87 را برای انجام کارهای تروریستی خود انتخاب کردند.
فراموش نمی کنم جلوی درب دوم حسینیه دیدمش. دو شاخه گل رُز قرمز دستش بود! حالم را پرسید و گفت: این دو شاخه گل را به نیت بچه های کانون خریدم. این یکی مال تو.
بعد گفت: حلالم کن دیگر نمی بینمت!
ناراحت شدم و گفتم: یعنی چی؟ مگر کانون نمی آیی؟
گفت: چرا، اما به دلم افتاده دیگر بچه های کانون را نمی بینم. اما مادیگر او را ندیدیم...
انفجار مهیبی بود. ضربه ی شدیدی به سرش خورد. صورتش رو پر از خون کرده بود. وقتی احساس کرد دکتر بالا سرش اومده با عجله چادرش را روی بدنش کشید. و این اولین و آخرین حرکتش بعد از انفجار بود. و آن روز چهل روز از خواب خواهر گذشته بود.
آخرین نوشته ی شهیده نجمه قاسم پور در دفتر یکی از بچه ها:
دوست عزیزم! خوشبختی را نه بر تخت پادشاهی، بلکه در نمازهای عاشقانه و عارفانه باید جست وجو کرد.
📚منبع: کتاب کبوتران حرم🕊
#شهیده_نجمه_قاسم_پورصادقی
⚘شهدا را یاد کنیم با ذکر جمیل #صلوات
@valiyeasreejvarkola
#هر_روز_یک_احکام_شرعی
💠 احکام حکومت اسلامی
💬پرسش :
آیا شرکت کردن در راهپیمائی های بیست و دوم بهمن و روزقدس و.. واجب است و شرکت نکردن حرام شرعی است؟
✅پاسخ :
اگر شرکت نکردن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.
📚منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@valiyeasreejvarkola
#کلام_معصوم
امام حسن مجتبی علیه السلام:
عَلَيكم بِالفِكرِ، فَإنَّهُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ومَفاتيحُ أبوابِ الحِكمَةِ.
بر شما باد به تفكّر، كه تفكّر مايه حيات قلب شخص بصير و كليد درِ حكمت است.
📚إعلام الدين، صفحه 297
@valiyeasreejvarkola
#هر_شب_یک_داستان_آموزنده
**خداوند درکمینگاه ظالمان**
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
👈 «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
📗منبع:حکایتهای شنیدنی
@valiyeasreejvarkola
🌺 سلام.صبح اولین روز هفته شما بخیر
🌴امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
#حق به #شخصیت ها شناخته نمی شود؛ خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی.
📚میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۱۵۶
@valiyeasreejvarkola