eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
155 عکس
36 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
فردید: لب لباب کتب آسمانی و وحی الهی است. این کتب از زمان فیلون گرفته تا قرون وسطی و دوره جدید ، برمبنای فلسفه "" و در دوره جدید فی المثل توسط اسپینوزا بر مبنای (Subjectivite) به وجوه و انحاء مختلف مورد تفسیر قرار گرفته و خلاصه شده است، لیکن حقیقت آن همچنان محفوظ است و همین حقیقت است که در حکم مادة المواد است و قشرها و صورتهائی که در طول تاریخ به عنوان اسم غالب حوالت بوده آن را نهان کرده است. اکنون اگر این مادة المواد را در مرکز قرار دهیم و دوایری دور آن فرض کنیم، هر دایره نماینده اسمی خواهد بود . هر دایره ای که محیط بر دایره دیگری است در واقع حجابی برای آن دایره است یا بعبارت دیگر دوایر محیط ، دوایر محاط در خود را می پوشانند. به این طریق ملاحظه می شود که آخرین دایره که نماینده دوره تاریخی ماست تا چه حد از مرکز دایره یعنی از شرق، بُعد پیدا کرده و حقیقت شرق تا چه اندازه در پرده های اختفا قرار گرفته است. دوره ای که قبل از همه به شرق صورت تازه ای می دهد و است و اما رسیدگی به حوالتی که با یونانیت شروع شده است بدون توجه به فلسفه های غربی میسر نیست. همینقدر یک تقسیم ساده را ذکر می کنیم و آن این است که که مدار تفکر یونانی بر کسموسانتریسم Cosmocentrisme (مذهب ) یا کسمولوژیسم Cosmologisme (مذهب ) است و حال آنکه بر تفکر قرون وسطی تئولوژیسم Theologisme (مذهب ) و تئوسانتریسم Theocentrisme (مذهب ) و در دوره جدید آنتروپوسانتریسمAnthropocentrisme  (مذهب ) و آنتروپولوژیسم Anthropologisme (مذهب اصالت انسان شناسی) غلبه پیدا می کند. در تفکر یونانی که جهان مطرح است البته خدایان هم هستند اما با بسط و غلبه فلسفه آنچه دنباله پیدا می کند – حتی در قرون وسطی – ملت و دین به معنی حقیقی کلمه نیست بلکه مابعدالطبیعه است. هر دو حوزه تفکر یونانی و قرون وسطائی و همچنین مدار تفکرشان بر "" است اما در تفکر یونانی این "موضوع" جهان است و در قرون وسطی "خدا" موضوع تفکر قرار می گیرد. در دوره جدید بشر از این موضوع اندیشی اعم از اینکه موضوع تفکر جهان یا خدا باشد، می گذرد و خود (من) را موضوع قرار می دهد و این دوره جدید چنانست که به آسانی نمی توان روی از آن برتافت. اما این بدان معنی نیست که در سر سویدای بشر در همه جهان، خواست عمیقی برای گذشت از این اسم و از این خود موضوعی و از این حوالت تاریخی نیست انگارانه نباشد، البته آنچه در سر سویدای بشر برای گذشت از این حوالت وجود دارد خیلی نهان و مجمل است اما جلوی آن را هم نمی توان گرفت. بشر جدید بجائی می رسد که خود را در مقابل خطر می بیند و آنوقت به این تمدن "نه" می گوید . اما این "نه" بخودی خود کافی نیست بلکه باید بتواند از ورای حجابهائی که شرق را نهان کرده نور پنهان را ببیند ، یعنی بدون اینکه بازگشت به گذشته و احساس غربت در مورد آن مطرح باشد ، از ظلمات تاریخ غربی بگذرد تا نور هدایت شرق افق آینده را روشن کند وگرنه بازگشت به عادات و آداب گذشته بی معنی است . ‌