eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
177 عکس
46 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ 🔸 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» ایمانِ‌دیروز به خدا و پیامبر، کافی نیست‌... 🔹 به جوانان خبر دهید که اگر شما ایمانِ‌دیروز را انکار می‌کنید، حضرتِ‌روح‌الله به آن کافر شد. 🔸 پس ما هم به آن ایمان کافریم تا در ایمانی دیگر، حاضر شویم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 استاد طاهرزاده ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 سازنده‌ترین نقطه‌جهان، غزه است... تمام عالم ویران است و غزه، آباد. در ویرانهِ‌غزه چه چیزی دارد آباد می‌شود؟ 🔹 در غزه، عالمی از باهم‌بودن ساخته‌شد که این دنیا دیگر تاب و توان و تحمل این آبادی را نداشت... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🎙 سید رسول فاطمی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱) 🔸 ما الان می‌توانیم آثار دکتر داوری را جلوی‌مان بگذاریم و بگوییم نظرِدکترداوری درباره الف، ب و ج چیست؟ اما متفکر به یک‌چیز می‌اندیشد نه به هزارچیز..‌. 🔹 متفکر راه‌هایِ‌گوناگونی را برای اندیشیدن در پیش می‌گیرد و به بهانه‌های مختلف وارد گفت‌وگو می‌شود اما این‌طور نیست که دایره‌المعارف باشد؛‌ مثلاً اندیشه در باب علم، سیاست، فرهنگ، تاریخ، آموزش، فوتبال، ایران، انقلاب اسلامی. 🔸 دکتر داوری به این‌ها اندیشیده اما یک‌موضع اندیشه‌واحد دارد و اصلا آراء ندارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۲) 🔸 متفکر به چه می‌اندیشد؟ اگر ما بتوانیم دریابیم که متفکر به چه می‌اندیشد، آن‌وقت می‌توانیم اندیشه‌هایِ‌متفکر را به اصطلاحِ‌نیچه از دست‌ بدهیم و به‌باد بسپاریم و بگوییم مساله‌ای که او با آن روبه‌رو بوده، چیست و طرحش چه بوده و حالا این اندیشه‌ها آمدند و رفتند... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۳) 🔸 در مقدمه کتابِ‌تمهیدات، کانت می‌گوید این کتاب نه کتابی است برای دانشجویان‌ِامروز، بلکه برای اساتیدِفردا. 🔹 اساتیدِفردا، دانشجویانِ‌امروز هستند ولی به اعتباری برای اساتیدِ فرداست چون باید یک‌قوه‌ای یا استعدادی در آن‌ها باشد. 🔸 قدری که جلو می‌رود می‌گوید این کتاب برای کسانی مناسب است که رنجِ‌تحصیلِ‌حکمت از سرچشمه‌ها را به خودشان هموار می‌کنند... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۴) 🔸 هایدگر می‌گوید باید با متفکر گلاویز شد و به آنچه او به آن می‌اندیشیده، اول بیندیشی. این محاجه و این ردکردن، پس‌زدن و کنار زدن، یعنی اینکه تو انگار اندیشمند را به خاستگاه‌هایش برگردانی. 🔹 خود هایدگر با اندیشمندانِ‌مختلف این کار را می‌کند که مهم‌ترین آنها کانت و نیچه هستند... 🔸 محاجه‌کردن این‌نیست که اظهارِ لحیه کنی و بگویی من هم چیزی بلدم. محاجه با اندیشمند، رنجِ‌تحصیلِ‌حکمت را از سرچشمه بر خود هموارکردن است... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۵) 🔸 زمانه برایِ‌ما ورقی است که رو می‌شود، برقی است که می‌درخشد، به قول حافظ، «برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر/ وه که با خرمنِ‌مجنونِ‌دل‌افکار چه کرد»، یک برقی، یک آنی و یک درخششی هست. که در آن‌لحظه‌‌، درخشش هم خودش را از طریق ویرانی نشان می‌دهد. 🔹 مقامِ‌ما مقامِ‌ ندانستن است. جسارتِ‌ اندیشیدن اولا جسارتِ‌ نادان‌بودن است که باید داشته‌باشید. 🔸 وقتی‌که سقراط شنید که سروشِ‌معبدِدلفی او را داناترین مردم خوانده، گفت به گمانم این به‌خاطر آن است که می‌دانم که نمی‌دانم. 🔹 این جسارت بود... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۶) 🔸 شما وقتی می‌خواهید به زمانه بیندیشید به چه می‌اندیشید؟ 🔹 موضوعِ‌اندیشه، خصلتی دارد و آن‌این‌که پرسش‌برانگیز است و صرفا این نیست که ما نمی‌دانیم. 🔸 شاید خیلی از چیزها باشند که نمی‌دانیم. بعضی‌چیزها برای ما مسئله نمی‌شوند و پرسش‌برانگیز نیستند. 🔹 من نمی‌دانم پشتِ‌این‌دیوار چه خبر است و برایم هم اصلا پرسش‌برانگیز نیست. باید دید چه چیزی پرسش‌برانگیز است. 🔸 آن، مساله‌ اندیشیدن است... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۷) 🔸 اگر زمانه، موضوعِ‌اندیشه باشد، باید پرسش‌برانگیز باشد. 🔹 پرسش، نسبتی با ما دارد و متعلق به من است. من را وقف و اسیر خودش می‌کند و فراخوان و دعوتی به سویِ‌خودش دارد، اما چرا؟ 🔸 این دعوتش نه علاقه‌مندیِ‌من به یک‌شیئ‌خاص است، بلکه مثل یک‌ موجودِمرموزی که خوابیده و از لابه‌لای هر رخدادی دارد خودش را به من نشان می‌دهد، این‌طور جلوه می‌کند... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۸) 🔸 اگر متفکر ما دکتر رضا داوری اردکانی باشد، به چه مساله‌ای می‌اندیشد؟ 🔹 یک‌کلمه هست که شما در آثارِ دکتر داوری بیش از هرکلمهِ‌دیگری، طنینش را می‌توانید بشنوید و آن «زمانه» است. 🔸 اگر مسائلی را هم پیش می‌کشد، آن‌مسائل را هم مظاهر زمانه می‌داند. 🔹 می‌گوید فوتبال مظهر زمانه ماست. شما می‌توانید به فوتبال نگاه کنید و زمانه‌تان را بشناسید... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۱) 👆🏻 عکس بالا مربوط است به آخرین روز تدریس عقائد.
‌ ‌ 🔺 باتوجه به آغاز سال تحصیلی جدید حوزه‌ها، به نظرم آمد به فضلای حاضر در کانال که بعضا از اساتید حوزه هستند پیشنهاد کنم این یادداشت را مطالعه کنند: ✍🏻 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ‌ ‌ ممنون می‌شوم پس از مطالعه نظر خود را به بنده منتقل کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ 💠 (قسمت ۹) 🔸 ارسطو می‌گوید: فلسفه، علم به موجودِبالفعل است یا این بالفعل را اگر بخواهیم دوباره بخوانیم، می‌گوییم فلسفه علم به موجود در کار است. 🔹 موجود بماهوموجود که در فلسفه موضوع اندیشه است، این موجود و آن موجود نیست و کلی است ولی در کار است، یعنی در این شیءِخاص نیست که من بکاوم و بگویم این مثلا لیوان است. 🔸 به چه نحوی در کار است؟ نمی‌دانیم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۰) 🔸 بیداریِ‌اندیشه آن‌لحظه‌ای رخ می‌دهد که من ملتفت می‌شوم چیزی در کار است و همواره و همه‌جا در کار است. 🔹 من با امورِ متکثر و پراکنده سر و کار ندارم. با امرِ واحدی سر و کار دارم اما آن امرِ واحد را نمی‌شناسم و دستم به آن نمی‌رسد. 🔸 غایب است و اصلا انگار از طریق غیاب دارد خودش را به من می‌شناساند، می‌گوید ببین که نیستم. 🔹 این یک بیداری است که دکتر داوری در کتاب «فلسفه چیست؟» آن را رفتن از فطرتِ‌اول به فطرتِ‌ثانی می‌گوید. 🔸 فطرتِ‌اول فطرتی آموخته و انس‌گرفته با اتفاقاتِ‌پراکنده است. فطرتِ‌ثانی، بیداری است... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۱) 🔸 اینکه ما کشف کرده‌باشیم که موجودِبالفعل، زمانه است، برایِ‌ما در کجایِ‌تاریخ‌مان رقم خورده‌؟ 🔹 این‌اواخر، هرچه از آقایِ‌دکترداوری می‌پرسند چه بخوانیم، می‌گوید بروید اشعارِ فارسی بخوانید. 🔸 شما اگر برگردید به شعرِفارسی، می‌بینید که ما پیوسته به آنچه در کار است به اسمِ‌زمانه می‌اندیشیم 🔹 مثلا خیام بخوانید یا فردوسی، حافظ یا سعدی؛ همین که فقط بخواهیم ابیات را شاهد بیاوریم، تمامی ندارد. 🔸 ما ایرانیان با مسئلهِ‌زمانه یعنی آنچه در زمان رخ‌می‌دهد روبه‌رو بوده‌ایم. زمانه در شاهنامه کجا خودش را نشان می‌دهد؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۲) 🔸 ما چه‌چیزی را می‌توانیم تغییردهیم؟ ما ایرانیان هرچه سنتِ‌اندیشه داریم، به بودنی و آنچه رخ می‌دهد اندیشیده‌ایم، یعنی آن را موضوعِ‌اندیشه دانسته‌ایم و با این اندیشه صاحبِ‌تاریخ شده‌ایم. 🔹 کارِ اندیشه معلوم‌کردنِ‌ چیزهایی که نمی‌دانیم نیست، خطرِآن‌ها و معنایِ‌آن‌ها است. ما نمی‌دانیم در قعرِدریا چه‌چیزهایی زندگی می‌کنند، اما احتمالا نهنگی است که سربرمی‌آورد و ما را می‌بلعد، یعنی همان قضایِ‌حتمی، نهنگی که هیچ‌وقت شکار نمی‌شود‌ بلکه شکارچی است. ما به کامِ‌او می‌افتیم. 🔸 «نهنگی هم برآرد سر خورد آن آبِ‌دریا را / چنان دریایِ‌بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون / چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم...»؛ 🔹 من نمی‌دانم، یعنی من تاب‌ می‌آورم ندانستن را، من اندیشمندم و آنجا چیزی چون زمانه آشکار می‌شود و من صاحبِ‌تاریخ می‌شوم. 🔸 اتفاقا همین‌جا نقطهِ‌جوشش و یافتن است و من "آن" یا وقتی پیدا می‌کنم. خبرِبد خبرِخوب است. بی‌تاریخی‌ای که ما در تاریخ معاصر داریم، این خبرِبد، همان خبرِخوب است و همان چیزی است که تو می‌توانی با تاب‌آوردنش صاحبِ‌امروز و اکنون باشی و صاحبِ‌تاریخ باشی... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۳) 🔸 دکتر داوری می‌گوید ما در تاریخِ‌ معاصرمان نیندیشیدیم، بیاییم بیندیشیم، یعنی تاب بیاوریم. 🔹 این تاب‌آوردن، چشم باز نگه‌داشتن و اندیشیدن، این خودِ تاریخ‌داشتن است. 🔸 ما با مواریثِ‌تاریخی‌مان، به چشمِ‌اندیشه روبه‌رو نمی‌شویم. ما هنوز این‌بلا را داریم سپری می‌کنیم که فکر می‌کنیم شعر، حرف قشنگ است، هر کسی شعری برای ما می‌خواند، می‌گوییم قشنگ بود... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۴) 🔸 حرفِ‌ دکتر داوری این است که ما از طریقِ‌ تحملِ‌ اخبارِ بدِ تاریخی، چنانکه در میراثِ‌تاریخی‌مان کرده‌ایم، می‌توانیم صاحبِ‌امروزی باشیم. 🔹 هایدگر به این‌که آلمان بخشی از مغرب‌زمین است، توجه ویژه دارد. او شعری از فریدریش‌هولدرلین می‌آورد و می‌گوید هرجا که خطر هست، مایه‌نجات یا نجات‌دهنده نیز همان‌جا در کار است. 🔸 هایدگر می‌گوید ما مغرب‌زمین هستیم، چون می‌توانیم غروب را تماشا کنیم. غروب، فرصتِ‌تماشاست. 🔹 در لحظه‌ِغروب که خورشید با مایل‌ترین‌زاویه به ما می‌تابد، تازه تو می‌توانی این‌سطح را ببینی، آنجا که خورشید، چشمِ‌تو را نمی‌زند هرچیزی می‌تواند خودش را به زیباترین‌ شکلِ‌ ممکن، در دیدنی‌ترین چهره، به تو نشان دهد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۵) 🔸 زمانه، موضوعِ‌ همیشگیِ‌ اندیشهِ‌ما بوده. دکتر داوری این‌ موضوعِ‌ همیشگیِ‌ اندیشهِ‌ما را در تاریخِ‌معاصرمان دوباره می‌پرسد. 🔹 می‌پرسد در آن و امروزِ ما، چه‌چیزی دارد قاطعانه رخ‌می‌دهد که رنگِ‌ نابودیِ‌ما را هم دارد، که ما در برابرِ او بایستیم و خودمان را به‌جا آوریم؟ اگر من بتوانم آن‌را تاب بیاورم و مشاهده‌کنم، بختِ‌ایرانیان باز می‌شود و می‌توانیم دوباره بگوییم: "امروز" 🔸 خیام توانسته‌ بود بگوید "امروز". حافظ هم توانسته، ما هم آیا در تاریخِ‌معاصرمان می‌توانیم بگوییم امروز و تاریخی داشته باشیم؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۶) 🔸 اندیشیدن‌ به‌ زمانه یعنی آیا ما می‌توانیم تاریخی داشته‌باشیم؟ ما در دوره معاصرمان به‌ویژه در دوره‌ِروشنفکری _که دکتر داوری درگیرِ تاریخِ‌روشنفکری است_ حس‌کردیم که تاریخ و آنی نداریم؛ دچارِ بی‌وقتی هستیم؛ تاریخ، تاریخِ‌دیگران است؛ ما داریم تاریخِ‌دیگران را زندگی‌می‌کنیم. 🔹 اما این را تاب‌نیاوردیم و از این‌تاریخی که رنگ و بویِ‌نابودیِ‌ما را داشته و در همه تاریخ‌مان از آن استقبال‌می‌کردیم و به یک‌امروزی می‌رسیدیم روی‌برگرداندیم. 🔸 حافظ گفته «گرچه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم/ که نهانش نظری با منِ‌دلسوخته بود» یعنی این‌نظر، چیزی برایِ‌من است، چیزی مالِ‌من است. من از تاریخ دستِ‌رد می‌بینم، اما می‌ایستم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۷) 🔸 ما می‌توانیم این‌ویرانی‌ای که در تاریخ تجربه می‌کنیم را تاب‌ بیاوریم. این‌ ویرانی همیشه بوده، خبرِ بد همیشه در تاریخ بوده و مال ایرانیان هم فقط نیست، در تراژدی‌های یونان هم همیشه خبرِ بد هست. 🔹 تاریخ، تاریخ شنیدنِ‌ خبرِ بد است، اما ما انسان‌ها شنونده خبرِ بد هستیم و تاب می‌آوریم، این خبر، خوب است. ما با تاب‌آوردنِ‌ خبرِ بد، "آن" و "روز"ی پیدا می‌کنیم... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۸) 🔸 من افسرده و دلگیر که می‌شوم، شعرِخیام می‌خوانم. خیام، خبرِبد می‌دهد اما خیلی مسرت‌بخش است، چون در دلِ‌ شنیدنِ‌ این‌ خبرِ بد، "لحظه"، "اکنون" و چیزی دارم، که امکانِ‌عرفی هم نیست و همهِ‌من است، یعنی "زندگی" را آشکار می‌کند. 🔹 زندگی، امکان است. مرگ هم خبرِ بد است، اما از امکانِ‌من که زندگی است رونمایی می‌کند. ما می‌خواهیم این را بشنویم. 🔸 دکتر داوری هم می‌خواهد این را بشنود، یعنی آن خبرِ مرگ را تاب بیاورد و به گوشِ‌ما هم بیاورد. این لحنِ‌تلخ و زننده و کنایه‌آمیز را به کار ببندد و با خودش و همهِ‌ما بگوید تاب بیاوریم. 🔹 از تاب‌ آوردنِ‌ این برایِ‌ما امروزی گشوده‌ خواهد‌ شد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 (قسمت ۱۹) 🔹 بزرگداشت دکتر داوری و قدردانی از او به فهم اندیشه اوست. فهم اندیشه او درگیرشدن و محاجه‌کردن با اوست و اندیشیدن به آنچه او اندیشیده است. 🔸 شاید به قولِ‌ویتگنشتاین، تنها کسی بتواند اندیشه‌هایِ‌ یک متفکر (مثل دکتر داوری) را بفهمد که پیش از این به‌آن اندیشیده‌ باشد. 🔹 دکتر داوری به آن‌چه خودش را در لباسِ‌زمانه آشکارمی‌کند و به خبرِ بد می‌اندیشد. 🔸 فقط این‌هم نیست که خبر بدهد به‌شما و تمام، بلکه با این‌خبر دوست می‌شود و انس می‌گیرد و جابه‌جا بن‌بستِ‌ تاریخیِ‌ما را در فرهنگ و سیاست و علم برای‌ِما باز می‌کند و به ما نشان‌می‌دهد 🔹 و می‌گوید اگر ما بتوانیم این‌را تاب‌بیاوریم و مانند سیاستمدارِ کودک‌مزاج از آن فرار نکنیم یا نگوییم سریع راه‌حل را به من بده، راه برایِ‌ما باز و شروع‌ می‌شود. /تمام/ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 ما اگر راهیانِ راه آینده‌ایم باید بیش از آن‌كه عزمِ‌رفتن كنیم بدانیم كجا ایستاده‌ایم و با چه حال و هوایی می‌خواهیم وارد آینده‌ی‌خود شویم... ✍🏻 استاد طاهرزاده 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌