﷽
⚪️ مبانی دینشناختی| بخش پنجم.
زبان دین:
خداوند چگونه با تمام انسانها سخن گفته است؟
در بررسی هويّت دين، به دست آمد كه دين، پيام خداوند و طرح و برنامه او برای زندگی بشر است، پيام و برنامهای برای انسانها و تمدنها تا آخر تاريخ، طرح و برنامه عبور از دنيا و اتصال به ابديّت، حلقه رابط ماده و مجرد، ملك و ملكوت، ظاهر و باطن.
چنين هويّتی سوالی را بر میانگيزاند كه: با توجه به تفاوت افقهای ادراكی در انسانها و فضاهای فكری و فرهنگی آنها در محور زمان و مكان، دين چگونه مفاهيم خود را بيان كرده است كه اين گستره متنوع ادراكی و فرهنگی را پوشش میدهد و برای هر ملت و تمدنی میتواند كارساز و حركتآفرين باشد و هر فرد متعادلی كه شنونده كلامِ خداست، میتواند پی به حداقل مقصود او ببرد و حقايق مور نياز از عوالم غيرمادی را بهدست آورد؟
پاسخ بروندينی:
اگر دين، برای حركت دادن انسانها به سوی خداست و حركتِ به سوی كمال جز با اراده آگاهانه حاصل نمیشود، دين بايد بتواند اراده آگاهانه انسانها را برانگيزاند. و از آنجايیكه اراده جدّی انسانی بدون علم و اطلاع از كمالِ هدف، نقصِ خود، رساننده بودنِ فعلِ مورد نظر به هدف و شيوه انجام فعل، برانگيخته نمیشود، پس دين بايد مفاهيم فوق را كه زمينهساز يا علّت براي ايجاد حركت به سوی هدفش هستند طوری به انسانها منتقل نمايد كه بتوانند حداقل، فهم كاربردی از آنها پيدا كنند (يعنی مفاهيم را طوری تصور كنند كه حداقل رابطه آنها با زندگی و نفع و ضرر آنها را در زندگیشان بيابند).
بنابراين، زبان دين بايد زبان مفهوم برای مخاطبين باشد و از سبكهايی در سخنان خود استفاده نمايد كه بتوانند رابطه مفاهيم مورد نظر، با زندگ آنها رادر برابر ديدگان مخاطبين قرار دهد.
اگر سخن و كلامی مدعی جهانشمولی و برتری در محور زمان و مكان باشد، بايد اولا از مفاهيمی استفاده نمايد كه مشترك بين انسانهاست (مفاهيم مشترك بين انسانها و زندگی انسانها، مفاهيم فطری و زندگی طبيعی هستند) و ثانيا نيازهای فكری و روحی طيفهای متنوع مخاطبين را پاسخ دهد. (يعنی مخاطبينی كه در سطح ادراكی برتر قرار دارند به اندازه ظرفيت خود اِشراب شوند و نيازمند به منبع ديگری نباشند.)
معادلات و معانی كلّیای كه طيفی از مصاديق را تحت پوشش قرار میدهند، میتوانند تبديل به گزارههايی با خصوصيت جهانشمولی شوند. بيان معادلات فطری و طبيعی، استفاده از تشبيهِ مطالب برتر به مفاهيم فطری و طبيعی، ارائه مصاديق و اشاره به ملاك كلی قابل انطباق بر موارد مشابه، شيوههايی هستند كه ظرفيّت انتقال مفاهيم جهانشمول را دارند.
در زبان دين، مَجاز و كنايه و استعاره وجود دارد لكن گزارههای دينی، سمبليك يا اسطورهای نيستند بلكه استفاده از مَجاز، برای تبيين جنبه يا حدِّ خاصی از واقعيتِ موجود است.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی دینشناختی| بخش ششم.
پاسخ دروندينی:
به نظر میرسد كه آيات و روايات زير بيانگر چگونگی زبان دين باشند:
۱. و ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ.
ترجمه: هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه همزبان با ملّت خود بود تا كاملا برای آنها مطالب خداوند را روشن كند.
علامه طباطبايی رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
كلمه لسان در اينجا مانند آيهِ "بلسان عربى مبين" به معناى لغت است..... مقصود از ارسال رسل به زبان قوم خود، اين است كه رسولانى كه فرستادهايم هر يك از اهل همان زبانى بوده كه مامور به ارشاد اهل آن شدهاند، حال چه اينكه خودش از اهل همان محل و از نژاد همان مردم باشد و يا آنكه مانند لوط از اهالى سرزمين ديگر باشد ولى با زبان قومش با ايشان سخن بگويد.
حال اين سؤال مطرح مىگردد كه آيا پيغمبرانى كه به بيش از يك امت مبعوث شدهاند يعنى پيغمبران اولواالعزمى كه بر همگى اقوام بشرى مبعوث مىشدند چه وضعى داشتهاند؟ آيا همه آنان زبان همه اهل عالم را مىدانستهاند و با اهل هر ملتى به زبان ايشان سخن مىگفتهاند يا نه؟
در پاسخ بايد گفت: داستانهاى زير دلالت مىكنند بر اينكه اينها اقوامى كه اهل زبان خود نبودهاند را نيز دعوت مىكردند مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود سريانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود و موسى با اينكه عبرى بود فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ايمان به خدا دعوت فرمود و پيغمبر بزرگوار اسلام هم، يهودِ عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير ايشان را دعوت فرمود و هر كه از ايشان كه ايمان مىآورد ايمانش را مىپذيرفت، همچنين است دعوت نوح، كه از قرآن كريم عموميت دعوت او استفاده مىشود.
بنابراين، معناى آيه (و البته خدا دانای به حقيقت معنی است) اين است كه خداى تعالى مساله ارسال رسل و دعوت دينى را بر اساس معجزه و يك امر غيرعادى بنا نگذاشته، و چيزى هم از قدرت و اختيارات خود را در اين باره به انبياى خود واگذار ننموده است بلكه ايشان را فرستاده تا به زبان عادى كه با همان زبان در ميان خود گفتوگو مىكنند و مقاصد خود را به ديگران مىفهمانند با قوم خود صحبت كنند و مقاصد وحى را نيز به ايشان برسانند."
2. إِنَّا أَنزَلْنَهُ قُرْءَناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه: ما كتاب را به صورت كلامی قابل خواندن با بيانی دقيق و عميق و روشن فرستاديم تا زمينه تعقّل در شما فراهم شود.
علامه طباطبايی رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
انزال كتاب به صورت قرآن و عربى بدين معنا است كه آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربى درآورديم، و آن را الفاظى خواندنى مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار داديم...... بنابراين، معناى آيه (و الله اعلم) اين مىشود:
ما اين كتاب مشتمل بر آيات را در مرحله نزول ملبس به لباس و واژه عربى و آراسته به زيور آن واژه نازل كرديم تا در خور تعقل تو و قوم و امّتت باشد، و اگر در مرحله وحى به قالب الفاظ خواندنى درنمىآمد و يا اگر درمىآمد ولی به لباس واژه عربى ملبس نمىشد، قوم تو پى به اسرار آيات آن نمىبردند و فقط مختص به فهم تو مىشد، چون وحى و تعليمش اختصاص به تو داشت.
و اين خود دلالت مىكند بر اينكه الفاظ كتاب عزيز به خاطر اينكه تنها و تنها وحى است و نيز به خاطر اينكه عربى است توانسته است اسرار آيات و حقايق معارف الهى را ضبط و حفظ كند. و به عبارت ديگر در حفظ و ضبط آيات الهى دو چيز دخالت دارد:
يكى اينكه وحى كه از مقوله لفظ است و اگر معانى الفاظ وحى مىشد و الفاظ حاكى از آن معانى، الفاظ رسول خداصلى الله عليه وآله وسلّم مىبود (مانند احاديث قدسى) آن اسرار محفوظ نمىماند.
دوم اينكه اگر به زبان عربى نازل نمىشد و يا اگر مىشد ولى رسول خدا آن را به لغت ديگرى ترجمه مىكرد پارهاى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مىماند، و دست تعقل وفهم بشر به آنها نمىرسيد.
آرى، اين معنا بر صاحبان نظر و متدبرين در آيات كريمه قرآنى پوشيده نيست كه خداوند متعال در اين آيات چه اندازه نسبت به الفاظ آن عنايت به خرج داده، و آن را به دو دسته محكمات و متشابهات تقسيم نموده، محكمات آن را امالكتاب خوانده كه برگشت متشابهات هم به آنهاست و فرموده: هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات و نيز فرموده: و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذى يلحدون اليه اعجمى و هذا لسان عربى مبين. "بلسان عربى مبين" يعنى به زبانی عربى كه در عربيتش ظاهر و آشكار است و يا مقاصد را با بيان تمام بيان مىكند.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی دینشناختی| بخش هفتم.
۳. كِتَبٌ فُصلَتءَايَتُهُ قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
ترجمه: وحی الهی به صورت كتابی قابل خواندن به زبان عربی است كه مطالب آن كاملا واضح و مشخص بيان شده است. اين وحی برای كسانی آمده است اهل علم و آگاهی باشند.
علامه طباطبايی رحمهاللهعليه در تفسير اين آيه اينگونه بيان نمودهاند:
مراد از تفصيل آيات قرآن اين است كه ابعاض و اجزاى آن را از يكديگر جدا و متمايز میكند، به اين صورت كه آن را آنقدر پايين بياورد و در خور فهم شنونده كند كه شنونده آشنا به اسلوبهاى كلام، بتواند معانى آن را بفهمد و مقاصدش را تعقل كند..... قرآن كتابى است كه آياتش گسترده شده است براى مردمى كه معانى آن را مىدانند چون زبانشان همان زبانى است كه قرآن با آن نازل شده، يعنى زبانشان عربى است.
در اينجا ممكن است كسى بپرسد: اگر معناى آيه اين باشد، آيا با عموم دعوت خاتم الانبياء صلىالله عليه وآله وسلّم منافات پيدا نمىكند؟
مىگوييم: خير، زيرا دعوت آنجناب هر چند جهانى بوده و ليكن مرحله به مرحله صورت مىگرفته، اولين دعوتى كه پيامبر انجام داد دعوت مردم در مراسم حج بود كه با انكار شديد مشركين مواجه شد. از آن به بعد مدتى به طور سرى و پنهانى دعوت نمود، و در مرحله سوم مامور شد عشيره ونزديكان خود را دعوت كند، و در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت كند، و در مرحله پنجم مامور شد به دعوت عموم مردم، كه آيه "قل يا ايها الناس انى رسولالله اليكم جميعا" و نيز آيه "اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ" به آن اشاره دارند.
اين معنا نيز از مسلمات تاريخ است كه يكى از گروندگان به آن جناب سلمان فارسى است كه ايرانى بوده، يكى ديگر بلال بوده كه اهل حبشه بوده است و يكى صهيب بوده كه اهل روم بوده، و نيز اين هم مسلم است كه آن جناب يهوديان را هم دعوت مىكرده و وقايعى كه بين آن جناب و يهوديان اتفاق افتاده معروف است. و نيز اين مسلم است كه آن جناب به پادشاهان ايران، مصر، حبشه، و روم نامه نوشته و همه رابه اسلام دعوت كرده است. همه اين شواهد دلالت دارد بر اينكه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است.
۴. انَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ
ترجمه: ما پيامبران، موظف هستيم كه با مردم، مطابق سطح ادراكی آنها گفتگو كنيم.
۵. اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ
ترجمه: مطالبی را كه از ما شنيدهای بنويس و در بين دوستانت پخش كن و به فرزندانت وصيت كن كه نوشتجاتت را نگهداری و منتشر كنند چرا كه روزگاری پرتلاطم خواهد آمد كه شيعيانِ ما برای فهم دين، راهی جز مراجعه به اين كتابها نخواهند داشت.
توضيح: اين روايت دلالت بر موارد زیر دارد: قابل فهم بودنِ زبان دين، قابل فهم بودنِ گزارههای دين با وجودِ گذر زمان بر آنها، دقت و ملاحظه صادركننده كلام نسبت به نيازهای آيندگان و در نظر گرفتن آنها بهعنوان مخاطبِ كلام.
۶. أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِيَ كَلَامِنَا إِنَّ الْكَلِمَةَلَتَنْصَرِفُ عَلَى وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَإِنْسَانٌ لَصَرَفَ كَلَامَهُ كَيْفَ شَاءَ وَ لَا يَكْذِبُ.
ترجمه: شما هنگامی فهم دين پيدا خواهيد كرد و فهميدهترين مردم خواهيد شد كه مقاصد و منظورهای چندگانه ما را كه در يك جمله بيان شده است، بفهميد. يك جمله را میتوان به گونهای ادا كرد كه معانی مختلفي از آن فهميده شود، معانیای كه همه آنها واقعيتی را بيان كند و مورد نظر گوينده نيز باشد.
توضيح: اين روايت بيانگر وجودِ سطوح و لايههای معنايی در گزارههای دين است. يعنی همانطور كه ظاهر گزارهها برای عموم قابل فهم است، مقاصد و مفاهيمی نيز در عمق اين گزارهها وجود دارد كه برای فهم همهجانبه و كاملِ دين، بايد به آنها دست يافت.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ مبانی دینشناختی| بخش هشتم و پایانی.
۷. نزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ.
ترجمه: شيوه بيان قرآن، بيانِ غيرمستقيم است.
۸. . أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِيَ كَلَامِنَا إِنَّ الْكَلِمَةَ لَتَنْصَرِفُ عَلَى وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَإِنْسَانٌ لَصَرَفَ كَلَامَهُ كَيْفَ شَاءَ وَ لَا يَكْذِبُ.
ترجمه: شما هنگامی فهم دين پيدا خواهيد كرد و فهميدهترين مردم خواهيد شد كه مقاصد و منظورهای چندگانه ما را كه در يك جمله بيان شده است، بفهميد. يك جمله را میتوان به گونهای ادا كرد كه معانی مختلفی از آن فهميده شود، معانیای كه همه آنها واقعيتی را بيان كند و مورد نظر گوينده نيز باشد.
توضيح: اين روايت بيانگر وجودِ سطوح و لايههای معنايی در گزارههای دين است. يعنی همانطور كه ظاهر گزارهها برای عموم قابل فهم است، مقاصد و مفاهيمی نيز در عمق اين گزارهها وجود دارد كه برای فهم همهجانبه و كاملِ دين، بايد به آنها دست يافت.
۹. نزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ.
ترجمه: شيوه بيان قرآن، بيانِ غيرمستقيم است.
۱۰. كِتَابُ اللهِ عَزَّوجَلَّ عَلَى أرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى العِبَارَةِ و الإشَارَة واللَّطَائِفِ و الحَقَائِقِ فَالعِبَارَة لِلعَوَام و الإشَارَةُ لِلخَوَاصّ واللَّطَائِفُ لِلأولِيَاءِ و الحَقَائِقُ للأنبْيَِاء عليهمالسلام.
ترجمه: قرآن، چهار لايه دارد كه همه با هم ساختار قرآن را تشكيل دادهاند : عبارتها، اشارهها، دقايق و حقايق. عبارتها در سطح ادراك عمومی است، اشارهها در سطح ادراك خواصّ است، دقايق در سطح ادراك اولياءخداست و حقايق در سطح ادراك پيامبران است.
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
با دقت در تصويری كه دين از اسلوب بيانی خود، ارائه داده است میتوان گفت: گزارههای دين، جملاتی با مفاهيمی گسترده و چندجانبه هستند كه در طول يكديگر قرار دارند و جمع ظاهر و باطن، وحدت و كثرت، فرد و جمع، در آنها تحقّق يافته است.
مباحث و مفاهیم کلیدی:
دینشناسی، فهم دین، تمدن دینی، علم دینی، پارادایم شبکهای، الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ تفسیر سوره توبه (برائت)
استاد واسطی
جمعهها ساعت ۲۰ الی ۲۱
مشهد مقدس- خ دانشگاه، روبروی برج آلتون. (برادران و خواهران)
نشانی پخش زنده
مَسْجِد وَ مَکْتَبْ اِمٰامِ صٰادِقْ عَلَیْهِ الْْسَلٰامْ
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ نمودار رابطه حداقلهای اخلاقی با حداقلها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی.
▫️ اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهرهبرداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید، اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقلهای آخرتی را خواهد داشت.
▫️ و اگر فردی بخواهد بهرهبرداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقلهای دین اکتفا کند، زندگیای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود.
▫️ و اگر فردی بخواهد حداکثر بهرهبرداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ دین حداکثری| بخش اول.
موضوع بحث
«دین حداکثری» (انتقال به بحث تفصیلی مبانی دینشناسانه)
مسأله بحث
قلمرو دین در توصیف و تبیین و توصیه چقدر است؟ انسان در چه عرصههایی و تا چه اندازهای باید تصمیمات و نظرات خود را تابع دین کند؟
پیشفرضها
فرضیه بحث
قلمرو دین = تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی او، تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد. (دین حداکثری) + ورود دین در عرصههای زندگی بشر، ورود «راهبردی» است و نحوه عملیاتی کردن بسیاری از راهبردها را به شرایط وابسته کرده است. (دین استراتژیک)
تبیین بحث
دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی و فرهنگیای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است.
دینشناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیفها، تبیینها و توصیههای او در جوانب مختلف هستی و زندگی.
دین حداقلی = اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست.
دین حداکثری = اعتقاد به اینکه ماموریت دین تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد. مدیریت دین یعنی کلیه برنامهها و فرآیندها در زندگی بشر باید خود را با راهبردهای دین هماهنگ نماید.
دین میانرشتهای = بررسی توصیفها، تبیینها و توصیههای دین از منظر میانرشتهای (کشف نظر دین در ابعاد ترکیبی موضوعات و مسائل)
نمودار رابطه حداقلهای اخلاقی با حداقلها و حداکثرهای دین و وضعیت زندگی دنیایی و آخرتی:
▫️ eitaa.com/vaseti/307
توضیح نمودار:
اگر فردی کاملا مادی باشد و هدف او بهرهبرداری حداکثری از دنیا باشد اما فقط بر اساس وجدان خود عمل کند و ندای آن را باور داشته باشد و در عمل اجرا نماید، اهل نجات در آخرت خواهد بود و حداقلهای آخرتی را خواهد داشت.
و اگر فردی بخواهد بهرهبرداری حداکثری از دنیا کند و در عین حال بخواهد در فضای «دین» قرار گیرد ولی به حداقلهای دین اکتفا کند، زندگیای بالاتر از استاندارد زندگی متوسط خواهد داشت و بهره او نیز در آخرت متوسط خواهد بود.
و اگر فردی بخواهد حداکثر بهرهبرداری از آخرت را داشته باشد و به تمام دستورات دین عمل کند، بهره او از زندگی دنیا، در حد استانداردهای زندگی متوسط خواهد بود.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ دین حداکثری| بخش دوم.
توضیح از منظر دروندینی:
از قرآن: چهار آیه زیر، بیانگر قلمرو حداکثری دین هستند:
۱. وَ نَزَّلْنَا عَلَیْک الْکِتَب تِبْیَناً لِّکلّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِینَ.
ترجمه: ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، هدایت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است.
۲. تَصدِیقَ الَّذِى بَینَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کلّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
ترجمه: قرآن کتابی است که کتابهای آسمانی قبلی را تایید میکند و کتابی است که توضیح همه چیز در آن آمده است و هدایت و رحمت برای کسانی است که ایمان می آورند.
۳. ما فَرَّطنَا فى الْکِتَبِ مِن شىْءٍ.
ترجمه: ما در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردیم.
۴. إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ.
ترجمه: این قرآن هدایت مى کند به سوى آنچه که استوارتر و کارآمدتر است.
تفسیر آیات مذکور را در روایات زیر میتوان یافت:
۱. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام: مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَاتَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ.
ترجمه: هیچ اختلافی نیست که راهحل آن در قرآن نباشد اما عموم مردم قدرت تشخیص آن را ندارند.
۲. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لَمْ یَدَعْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّهُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ صلیالله علیهوآله وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَیْهِ دَلِیلًا یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِکَ الْحَدَّ حَدّاً.
ترجمه: خداوند هر آنچه را که مردم بدان نیاز دارند در قرآن آورده و آن را برای پیامبرش روشن کرده است و برای هر چیزی حد و اندازهای قرار داده و برای تشخیص آن حد و اندازه، نشانه و راه قرار داده است و برای هر کسی که از حد و اندازه الهی خارج شود نیز مجازات مشخصی قرار داده است.
۳. مَا خَلَقَ اللَّهُ حَلَالًا و َلَا حَرَاماً إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ کَحَدِّ الدَّارِ فَمَا کَانَ مِنَ الطَّرِیقِ فَهُوَ مِنَ الطَّرِیقِ وَ مَا کَانَ مِنَ الدَّارِ فَهُوَ مِنَ الدَّارِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ فَمَا سِوَاهُ وَ الْجَلْدَهِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَهِ.
ترجمه: هیچ حلال و حرامی نیست که حد و اندازه مشخصی مانند محدوده یک خانه شخصی، نداشته باشد و محدوده داخل و خارج آن معلوم نشده باشد، حتی جریمه یک خراشِ و جریمه یک تازیانه یا نصف تازیانه.
۴. مَا مِنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ فِیهِ کِتَابٌ أَوْ سُنَّهٌ.
ترجمه: هیچ چیزی نیست که وضعیت آن در کتاب و سنت مشخص نشده باشد.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ دین حداکثری| بخش سوم.
۵. سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام یَقُولُ: قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلیالله علیه وآله وَأَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَخَبَرُ الْجَنَّهِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلَى کَفِّی إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.
ترجمه: حضرت صادق علیهالسلام فرمود: ما فرزندان رسول خدا هستیم و آگاه به قرآن در حالی که در این قرآن از ابتدا و سرچشمه خلقت، تا انتها و روز قیامت بیان شده است و وضعیت آسمانها و زمین و بهشت و جهنم و گذشته و آینده آمده است و من به همه اینها دقیقا احاطه دارم، درست همانطور که به کف دستم نگاه می کنم. خداوند می فرماید: توصیف و توضیح همه چیز در قرآن وجود دارد.
۶. عَنْ سَمَاعَهَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیهالسلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ کُلُّ شَیْءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلیالله علیهوآله أَوْ تَقُولُونَ فِیهِ قَالَ بَلْ کُلُّ شَیْءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلیالله علیهوآله.
ترجمه: سماعه می گوید که از حضرت کاظم علیه السلام پرسیدم آیا وضعیت همه چیز در کتاب و سنت مشخص شده است یا اینکه برخی چیزها را شما خودتان مشخص می فرمایید؟ حضرت پاسخ دادند: وضعیت همه چیز در کتاب و سنت مشخص شده است.
۷. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام أَنَّهُ قَالَ لِجَارِیَتِهِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَهٌ: هَاتِی الْخوَانَ فَوَضَعَتْهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْخِوَانِ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ فَقَالَ ابْنُذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ إِذَا وُضِعَ ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِذَا رُفِعَ حُمِدَ اللَّهُ قَالَ ثُمَّ أَکَلُوا ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیهالسلام: اسْقِینِی فَجَاءَتْهُ بِکُوزٍ مِنْ أَدَمٍ فَلَمَّا صَارَ فِی یَدِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ حَتَّى إِنَّ لِهَذَا الْکُوزِ حَدّاً یُنْتَهَى إِلَیْهِ فَقَالَ ابْنُذَرٍّ وَ مَا حَدُّهُ؟ قَالَ یُذْکَرُ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِذَا شُرِبَ وَ یُحْمَدُ اللَّهُ إِذَا فُرِغَ وَ لَا یُشْرَبُ مِنْ عِنْدِ عُرْوَتِهِ وَ لَا مِنْ کَسْرٍ إِنْ کَانَ فِیهِ.
ترجمه: حضرت باقر علیهالسلام به خدمتکار خود در حضور میهمانان فرمودند: سفره را بینداز. وقتی سفره پهن شد فرمود: سپاس خدایی را که برای هر چیزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای این سفره. ابنذرّ از حضرت پرسید: حد و اندازه این سفره چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه سفره این است که وقتی انداخته می شود با بسمالله باشد و وقتی جمع می شود با الحمدلله باشد. میهمانان غذا خوردند و در انتها حضرت به خدمتکار فرمود که آب بیاور. خدمتکار ظرفی پوستی آورد و وقتی ظرف به دست حضرت رسید فرمود: سپاس خدایی راکه برای هر چیزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است حتی برای این ظرفِ آب. ابنذرّاز حضرت پرسید: حد و اندازه ظرف آب چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: حد و اندازه ظرف آب این است که وقتی از آن نوشیده میشود با بسمالله باشد و وقتی نوشیدن تمام می شود الحمدلله گفته شود و از طرف دسته آن یا از قسمت شکسته آن آب نوشیده نشود.
۸. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَاتَرَکَ اللَّهُ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَایَسْتَطِیعَ عَبْدٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا وَ قَدْأَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیهِ.
ترجمه: خداوند در قرآن توصیف و توضیح هر چیزی را بیان کرده است و به خودش سوگند که هیچ چیزی از نیازمندیهای مردم فروگذار نشده است به طوری که هیچکس نمیتواند بگوید ای کاش فلان مطلب هم در قرآن بود (چرا که در مورد همان موضوع هم خداوند در قرآن مطلب آورده است).
۹. اِنَّ اللهَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَان َو لاَ لِنَاسٍ دُونَ نَاس فَهُوَ فِى کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوُمٍ غَضٌّ اِلَى یوَمِ القِیَامَهْ.
ترجمه: خداوند قرآن را برای زمان خاص و مردم خاصی نفرستاده است بلکه قرآن برای تمام زمانها و برای تمام ملّتها و گروهها تا روز قیامت آمده است و برای آنها تازه و جدید است.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ دین حداکثری| بخش چهارم و پایانی.
نتیجهگیری:
این روایات به صراحت بیانگر حداکثری بودن قلمرو دین هستند و مقصود از “تبیانا لکل شیء”، “تفصیلا لکل شیء” و “ما فرطنا فی الکتاب من شیء” را بیان نمودهاند.
برخی اعاظم از مفسرین در توصیف آیات سابق الذکر، تبیین و تفصیل را مختص به امور مرتبط با هدایت کردهاند، لکن به نظر میرسد که مفاد روایات، موقعیتی فراگیرتر را ترسیم میکنند، موقعیتی که معادلات کلانِ هستی با تمام ابعاد و جوانبش را در بر دارد.
دین بیانگر معادلات کلانِ هستی و توصیفکننده معادلات زندگی انسان در هستی برای رسیدن به هدف است.
توضیح مهم: روشن است که شمول و فراگیری دین (بالخصوص قرآن) بر تمام امور، به نحو تصریح و دلالت مطابقی نیست، بلکه به تعبیر روایات، به نحو «القاء الاصول» است یعنی روح و ملاک و قواعدی که بتوان از آنها نتایج لازم برای تعیین وضعیت همه چیز را گرفت، بیان شده است.
به همین دلیل در نگرش سیستمی به دین، از این خصوصیت، تعبیر به «ظرفیت راهبردی دین» و استراتژیساز بودن گزارههای دینی شده است.
در تشبیه امیرالمؤمنین علیهالسلام از این حالت چنین آمده است: «عَلَّمَنی رسول الله صلیالله علیهوآله اَلف باب، یَنفَتِحُ منه الف باب» یعنی رسول خدا هزار درب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار درب دیگر باز میشد.»
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
اگر دین حداکثری و راهبردی است، باید حداقل در علوم انسانی برای هر موضوع و پدیدهای بتوان راهبردی را از گزارههای دین به دست آورد. (عرضه مسأله واقعی عینی، بر دین؛ نَه عرضه تئوریهای بشری بر دین و تلاش برای ایجاد مناسب میان گزارههای دین و دستآوردهای بشری)
برای استنباط راهبردها از گزارههای دین باید روش موجه اجتهادی تعریف شود. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی)
مباحث و مفاهیم کلیدی
دینشناسی، قلمرو دین، دین حداکثری، دین راهبردی، انتظار از دین، علم دینی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti