eitaa logo
واژبند
148 دنبال‌کننده
375 عکس
21 ویدیو
1 فایل
@Babaee1983.راضیه بابایی هستم واژبند یک ترکیب فارسی است. کلمات را در یک بند کنار هم نشاندم و واژبند متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
تور تورنتو؛ مصیبت نامه‌ای جای کتاب. سوژه به کلی توجه به فرم و سایر جزییات را تحت تاثیر قرار داده بود. ۵ تا ۷ امروز صبح، شریک مصیبت یک خانواده بودم، غمی در منتهای درجه. نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد. هیچ وقت نمی خواهم آخر قصه ها را بدانم، خصوصا اگر قلبم از آخر کار فشرده شود.آنوقت ورق زدن هر صفحه سنگین تر از صفحه قبل می‌شود و به لحظه پایان می رسم...این کتاب از همان آغاز ، انتهای پر دردش را فریاد می زد. و این درد برایم مضاعف است چون من هم مادر هستم و پسری دارم به نام امیر حسین. از نظر زبان روایی کار بی نظیری بود.عجب قلمی دارد محمدعلی جعفری! که هنرمندی او سبب شد خواننده به شدت با پدر و مادر امیرحسین همذات پنداری می کند. البته بیش از آن! پا به پایشان اشک می‌ریزد. این بیت حین خواندن در سرم تکرار می‌شد، هر گل که بیشتر به چمن می دهد صفا گلچین روزگار امانش نمی دهد. چه خوب است خدایی هست و مرهم می گذارد روی دل بندگانش، ناز می‌خرد و جبران می‌کند. https://eitaa.com/vazhband
سلام و عرض ادب🌸☘ از مدتی قبل برای خواندن سه اثر کلاسیک دور هم جمع شدیم. به لطف خدا تا پایان این هفته دومین کتاب به اتمام می رسد. بعد از جنایت و مکافات و پدران و پسران نوبت به سومین کتاب، تسخیر شدگان اثر تئودور داستایفسکی می‌رسد.شروع همخوانی از ابتدای هفته آینده است. لینک گروه را اعلام خواهم کرد برای دوستانی که تمایل دارند این کتاب را همخوانی کنند. https://eitaa.com/joinchat/1003356983Cef5a852997 و اما خبر مهم⚜⚜ به همت و لطف یکی از اعضای گروه کلاسیک، جلسه‌ای در مورد دنیای نویسنده بزرگ روس(داستایفسکی) و شناخت بهتر و بیشتر او و افکارش خواهیم داشت. اگر جزو طرفداران داستایفسکی هستید و آثارش را خواندید یا در نوبت خوانش دارید، این جلسه را از دست ندهید. عنوان جلسه : داستایفسکی و جهان اندیشه‌ او زمان جلسه: جلسه دوشنبه ۸ مرداد ساعت ۴ تا ۵ عصر 💡لینک جلسه https://meet.google.com/dzd-cjpd-kwz @vazhband
زن بی تربیت! یک چیز خوب آدم را به خودش نشان می‌دهد. می گذارد پرده‌ی اندیشه‌ی انسان در مورد خودش به هم بریزد و پاره شود. در روستایی دور و بر پایتخت بودم .حوالی عصر.از در خانه در انتهای کوچه که خارج شدم دو بچه‌ی ۴،۵ ساله را دیدم که زیر درختهای کنار خیابان اصلی بازی می کردند. بازی‌شان این بود؛ هر کسی رد می‌شد درشت بارش می‌کردند. جلوتر که رفتم فهمیدم چه می گویند. _دوچرخه، سبیل بابات می‌چرخه، افغانی! مثل تمام ایران، تبعه افغانستان در اینجا هم مشغول به کار هستند، باغداری و آبیاری درختان را در نبود مالکان به عهده دارند و سرایدار منازل مردم هستند. این روزها هم که همه نگران تعداد زیاد مهاجران در ایرانند طبیعی است دو بچه که قبل از سن تشخیص و مدرسه هستند، این عبارت را از زبان بزرگترشان شنیده باشند و آن را تکرار کنند. این کلام را بر سرِ هر پیاده و سواره‌ای که از آنجا رد می‌شد فریاد می‌زدند. قد و قواره‌شان لبخند به لبم آورد. ولی از اینکه به یک قومیت توهین می‌کردند ناراحت شدم.آن هم در جایی که می دیدم آنها چه کارهای سختی انجام می دهند که هموطنانم محال است انجامش دهند. از کنارشان که رد شدم گفتم: بچه ها حرف بد نزدید! مخصوصا ‌تکه‌ی آخر حرفتون! نگید افغانی! هنوز آخرین کلمه از دهانم خارج نشده بود که پسرک فریاد زد:به تو چه! زن بی تربیت! دوست دارم بگم! جا خوردم. دهانم برهوت شد. شاید کمتر از یک ثانیه ناگهان داغ شدم. برای یک تذکر ساده سیلی سختی خورده بودم.توهین مستقیم فرقی نمی کند از طرف چه کسی باشد، صاف می خورد به نقطه‌ای از مغز که دکمه‌ی عصبانیت آنجاست.دلم خواست همانجا چیزی بگویم که از ترس فرار کنند! یا کافی بود چند گام محکم به سمتشان بردارم که ماست‌ها را کیسه کنند و سکته بزنند. نصف قد و قواره‌اش زیر زمین مانده بود! پسرک ادامه داد: الان به مامانم میگم! این بار زود گفتم:حتما بگو! چون با مادرت کار دارم! این جمله دهانش را بست. نایستادم و رفتم. برخوردن، لمس یک احساس ناخوشایند،یک فکر مزاحم و آزاردهنده که خوشی یک دقیقه پیشم را مختل کرده بود ، برایم تازه بود. آن چیز که خیلی خوب آدم را به خودش نشان می‌دهد در معرض توهین قرار گرفتن است. کوچک و بزرگ هم ندارد. حرفی که ناگهان و در لحظه شخصیت را هدف بگیرد، سبب خشم می شود. سابقه برخورد تند و کلمات خشن در زندگی همه هست. حرف می زنیم و بحث می کنیم. اما شنیدن یک ناسزا وقتی توقع نداریم سنگین است. یادم نرفت. مدتی که پیاده روی می کردم آزردگی همراهم بود. باور نمی کردم به بی تربیتی متهم شوم.شاید داشتم زیاد حساسیت به خرج می دادم. بچه ای از سر نادانی حرفی زده بود و سنگی انداخته بود اما انعکاس صدای پرتاب سنگ در وجودم، خود متکبرم را نشانم داده بود و به من در جایگاه تشخصم ضربه زده بود. به معنای غرور فکر کردم. اینکه چه گفتم و چرا گفتم، تمام شد و رفت ولی فهمیدم که راه زیادی دارم برای فروتنی درونی، برای بزرگ شدن، برای دور شدن از نگاه بالا به پایین. فهمیدم خیلی هم خوب و با گذشت نیستم! حمله خشمی که تجربه کردم با اینکه در عمل حرکت خاصی انجام ندادم من را پیش چشمم مردود کرد. معلوم شد که چه شانی برای خود تعریف کرده‌ام! توجه به اخلاق و تربیت نفس با همین گره های کوچک ممکن می‌شود. وقتی پشت چراغ قرمز یا شلوغی بد و بیراه می شنویم یا در نوبت انجام کار اداری حرفی نامربوط به ما می زنند جای خوبی است که به ما یادآوری کند ، هیچ نیستیم. اگر آن جایگاه منزلتی که در فکرمان روی تخت و بارگاه آن لم داده‌ایم، ترک کنیم، یک ناسزا نمی تواند وجودمان را چنین بلرزاند! بر چرخ فلک هیچ کسی چیره نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا تعجیل مکن! هم بخورد دیر نشد. https://eitaa.com/vazhband
جنبش حماس، جهنمی است که اسرائیل در آن خواهد سوخت! وقاحت، پستی، رذالت،..هرچه کلمه می شناسید ردیف کنید حق مطلب درباره آنچه اسرائیل است را ادا نمی کند. اسرائیل حکومت شیطان است بر روی زمین. سالهاست که ترور می کند، می‌کشد، خون می‌مکد تا حیاتش ادامه پیدا کند. این‌بار قرعه به نام اسماعیل هنیه افتاد. رفت تا کنار همرزمانش، کنار زنان و کودکانی که چند ماه است در خون خود می غلتند، آرام بگیرد. دیگر وقت اشک ریختن نیست. وقت حماسه است. وقتی دندان به هم فشردن وقت پا کوفتن بر زمین. دیروز لبنان امروز تهران! و باز هم دنیا نشسته و تماشا می کند. حکومت‌های دنیا همه بازی را باخته‌اند که برای حساب و کتاب آب و نان دنیا چشم بر جنایات صهیونیستها بسته‌اند. پیروز کسی است که می جنگند، با آغوش باز از مرگ استقبال می‌کند و پا پس نمی‌کشد! پیروز ملت قهرمان فلسطین است که هنوز در نوار غزه نفس می‌کشد! هرکس این روزها در برابر اسرائیل سکوت کرده، مرده‌ای است که لباس زندگان را به تن دارد. راه می رود اما انسانیت در وجودش آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. تبریک می گویم به ملت قهرمان فلسطین. اسماعیل هنیه یک نفر نیست. او در حال تکثیر شدن است . اسرائیل ذلیل و زبون است که زانو زده و آخرین تیرهایش را به سمت قهرمان شلیک می کند! https://eitaa.com/vazhband
کتابالا حلقه نوجوان مبنا امروز مدرسه نویسندگی مبنا ثبت نام حلقه‌ کتابخوانی مختص نوجوانان را آغاز کرد. یک دوره‌ی مجازی ، مختص نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ سال دختر و پسر که به همراه تسهیلگران، از مطالعه عمیق و دقت در محتوای کتاب لذت می برند. این حلقه با کتابخوانی بزرگسالان تفاوت دارد.علاوه باحضور در گروه همسالان و سرگرمی های مرتبط با کتاب و کلمه، در یک جلسه آنلاین در مورد کتاب صحبت می‌کنید.خوبی‌ها، بدی‌ها، انتقادات، پیشنهادات، لایه‌های پنهان داستان و هرچه به ذهنتان می‌آید یا کشف می‌کنید با تسهیلگر و بقیه دوستان به اشتراک می گذارید. حلقه کتاب نوجوان تجربه‌ای شیرین است از دورهمی نوجوانان کتابخوان. تا آخر هفته برای ثبت نام خواهید داشت. پ.ن: درگاه ثبت‌نام این دوره را در ادامه ارسال می‌کنم. @vazhband
🥰 سلام به رفقای خوب کتابخوان وقت شروع دوره دوم حلقه کتاب نوجوان رسیده است و قلبمان تالاپ و تلوپ می‌کند که زودتر همراه با دختران و پسران گل‌مان باشیم . 🍀 به امید خدا آغاز دوره ما از ۱۹ مرداد، جمعه خواهد بود. ☘از نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ ساله دعوت می‌شود همراه با تسهیلگران مبنا ، دو جلد کتاب را همخوانی کنیم. 🍀مدت زمان تقریبی دوره یک ماه است. اما به دلیل تداخل با سفر اربعین، این دوره به مدت یک هفته تعطیل خواهد بود. 🍀هزینه شرکت در این دوره ۴۰۰ هزار تومان است. 🍀کتاب‌هایی که در این دوره می‌خوانیم و تسهیلگرهای شما، هنگام ثبت‌نام معرفی می‌شوند. 🍀برای ثبت‌نام وارد لینک زیر شوید: https://formafzar.com/form/ko4vt 🍀هر سوالی در مورد دوره داشتید، به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید: @babaee1983 امیدوارم این مدت کوتاه، آغازگر یک دوستی طولانی‌مدت باشد😍🌸🌸
رفیق شفیق دیروز عصر که پستچی زنگ زد تا به در حیاط برسم، گزینه های احتمالی را بررسی کردم؛ نه کتاب سفارش داده بودم، نه هیچ کدام از کارت‌های اعتباری منقضی شده بود و نه جایی خرید اینترنتی کرده بودم. بسته را که تحویل گرفتم قبل از باز کردن، نشانی فرستنده را جُستم. از طرف دوست نازنینم بود که کیلومترها از تهران دور است ولی حضور گرم و پر محبتش را همیشه نزدیکم حس می‌کنم. سمیه جانم@s_bina، امیدوارم باز هم زیارت خانه خدا نصیبت شود. ممنون که از ره‌آورد حج، برایم سهم برداشتی.روی چشمم جا داری https://eitaa.com/vazhband