eitaa logo
واژبند
156 دنبال‌کننده
383 عکس
21 ویدیو
1 فایل
@Babaee1983.راضیه بابایی هستم واژبند یک ترکیب فارسی است. کلمات را در یک بند کنار هم نشاندم و واژبند متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 「شاخ ݩݕاٺツ」
این خبرو تو نباید متوجه بشی..این خبرو تو نباید بدونی! این خبر باید بایکوت بشه تا تو نفهمی . . این خبر نباید پخش بشه تا توی ایرانی گوشت پر بشه از تحقیر و تحقیر و تحقیر تا دیگه به کشورت نبالی... تا دیگه غروری از جنس ایرانی نداشته باشی! پس نخون این خبرو و آروم از کنارش رد شو که . . که بروبچه های ایرانی، زدن تو گوش قهرمانی المپیاد و اختر فیزیک😎!! که یکی از این بچه ها گل دختر ایرانی بوده😉 🥇که هر پنج تاشون طلا گرفتن و قهرمان شدن! که آمریکا و آلمان و انگلیس هم حریف این بچه‌ها نشدن😆 آره... که با وجود تمووم ما نمی‌تونیم ها و زدن تو سر جوون‌های ایرانی و کوچیک نشون دادنشون؛ این بچه ها هم مثل ورزشکارامون، غیرت ایرانیشونو وسط گذاشتن و رو قله دنیا ایستادن😍 راستی قرار بود نشنوی دیگه😐 پس چشماتو ببند و دیگه هیچی نگو مگه چهار تا مدال چه ارزشی داره؟ مهم آزادیه😒!!
. تاجران برده از همان موقع که برده‌ها را در بازار شمال می‌خرند تا وقتی که به جنوب بیاورند، آنها را تبدیل به آدمهایی سنگدل و بی‌رحم و ابله می‌کنند. تاجر برده‌ای که در ویرجینیا یا کنتاکی بردگان را می‌خرد. آنها را به مکان مناسبی که اغلب کنار دریاست می‌برد. بعد هر‌روز خوب به آنها غذا می‌دهد تا چاق و چله شوند. بعضی از آنها که طبعا غمگین‌اند و دلتنگی می‌کنند، به دستشان ویولون می‌دهند تا بزنند و برقصند، اما آنها که به فکر همسران و بچه‌ها و خانه‌شان هستند و نمی‌خواهند و نمی‌توانند خوشحال باشند، به عنوان افرادی عبوس و خطرناک به حساب می‌آورند و انواع و اقسام بلاها را به سرشان می‌آورند. https://eitaa.com/vazhband
وقتی بچه‌ها تصمیم می‌گیرند... پسر کوچکم را در یک کلاس مجازی پرورش تفکر ثبت نام کردم.گوشی دست پسرم بود و من در همان حوالی مشغول کارهایم.گوشم با کلاس و شیرین زبانی بچه‌ها همراه بود. مربی به کمک داستان می‌خواست مفهوم پشیمانی را به بچه‌ها یاد دهد. داستان از این قرار بود که خرسی جنگل و خانه‌اش را نابود کرده بود و حالا پشیمان بود. مربی پرسید: خب حالا که آقا خرسه پشیمونه چی‌کار باید بکنه؟ یکی گفت: باید بره از درختا و پرنده‌ها معذرت بخاد دومی گفت: باید بره درخت بکاره جای قبلیا! سومی گفت: خرسه باید بخوابه تا یادش بره چی‌کار کرده! نوبت به شازده‌ی من که رسید، با خنده گفت: باید خودش را با شمشیر نصف کنه! برای لحظه‌ای مکث کردم.راهکار عجیبی بود. شاید در سرزنش‌گری زیاده‌روی کرده بودم شاید هم می‌خواست شوخی کند و جواب متفاوتی بدهد. اما مهم این بود که جمله‌اش یادم نرود تا در اشتباهات احتمالی آینده، بیشتر روی جبران خطا تاکید کنم نه مقصر! https://eitaa.com/vazhband
چند کلمه ای خطاب به یک مسافر! سلام استاد. ورود شما رو به مرحله بعدی حیات را تبریک می‌گویم. امیدوارم حال روح‌تان خوب باشد. لباس جسم که از امروز به کار شما نمی‌آید. اگر از حال ما طرفدارانتان بپرسید، جز شکر حرف دیگری ندارم. فعلا در دنیا می پلکیم تا نوبت سفرمان شود. استاد؛ امروزم با خبر مسافرت شما شروع شد. زیاد اهل شعر نیستم. اهل گفتنش. اهل لذت بردن ادبی چرا، اهل کیفور شدن با سلیقه‌تان در استفاده کلمات، اهل به‌به گفتن و لبخند زدن و دوباره خواندن و خواندن. ولی به اندازه شما به دنیای مفاهیم و کلمات تسلط ندارم که شعر بگویم. دیگر فقط باید عادت کنیم اشعارتان را بازخوانی کنیم.. چون خالقش به آسمانها رفته است و جایش در قلب ما خالی مانده است. غرض از این چند جمله عرض ارادت بود و خداحافظی زمینی. چون می دانم حال و هایتان مساعد است. https://eitaa.com/vazhband
alireza_ghorbani_pardeh_neshin 128.mp3
8.5M
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است. دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است. https://eitaa.com/vazhband
📚✨ 💠 *کارگاه متن‌خوانی «تاریخ بیهقی‌»* 📖 🔷 بررسی ظرفیت‌های داستانی متون کهن به خوانش و تحلیل‌؛ میرشمس‌الدین فلاح‌هاشمی 📆 دوشنبه‌ها 🕔 ساعت ١٧ بصورت حضوری و آنلاین، آفلاین تاریخ شروع: ۱۹ شهریور ماه مبلغ شهریه: ۴۰۰ هزار تومان، امکان پرداخت در دو قسط برای ۸ جلسه 📍 خیابان انقلاب اسلامی، حدفاصل ابوریحان و فلسطین، بن‌بست سروش، پلاک ٢، واحد ١ 🔷 ‏برای راهنمایی و ثبت‌نام می‌توانید با شماره زیر تماس حاصل فرمائید. ٠٢١_۶۶۴٧٠٠١۶ ٠٩٣۵۴۶۴٨٠٧٩ https://eitaa.com/vazhband
زندگی‌های پنهان سنگ قبرها هر کدام داستانی دارند. از اینکه شهرداری، آرامگاه ها را یکدست و یک شکل کند ، خوشم نمی‌آید. انگار به زور سعی می‌کند همه‌آنهایی که زیر خاک‌خوابیده اند، مثل هم کند. انگار جلوی دهان اموات را می‌گیرد تا حرف نزنند، هویت خود را فراموش کنند و فقط تبدیل بشوند به یک نام در زمینه خاکستری یا سفید و سیاه. اما آدمها تنها در این سه طیف جا‌ نمی‌گیرند. آنها بی‌شمارند و رنگارنگ. بعضی آبی زندگی می‌کنند و آبی می‌میرند و بعضی سفید متولد می‌شوند و سیاه از دنیا می‌روند و دسته‌ای سفید صدفی درخشان هستند در تمام عمر. جای آنها در قلب و ذهن زنده‌هاست. سنگ قبرها چکیده ای از زمان تولد تا مرگ انسانها هستند. روزهایی که به بهشت زهرا سر می‌زنم کمتر سرم را بالا می‌گیرم تا صدای زندگی‌ها آدمهایی را بشنوم که روزگاری با قدم‌های محکم روی زمین راه می‌رفتند، آرزو داشتند، عاشق می‌شدند، کتاب می‌خواندند یا گوشه‌ای از بازار در حجره با یک تلفن کالا معامله می‌کردند. صدای زنانی را می‌شنوم که با اعتیاد همسر و نااهلی فرزند می‌ساختند، صدای فرزندانی که قبل از دیدن ۱۸‌امین بهار زندگی دیگر طلوع خورشید را ندیده‌اند. صدای نوزادانی که کنار خیابان به دنیا آمدند و عروسان شوهر مرده و پدران دل شکسته و خواهران جا بر کف وهمسایگان بی سایه و... سنگ قبرها از پشیمانی ها می‌گوید و از فرصت کم. دلم می‌خواهد گوش تیز کنم و از پشت نام و فامیل، یک بیت شعر و دو تاریخ طلوع و غروب حرفهای دیگری بشنوم. گاهی تفاوت سنگها و رنگها به شنیدن بهتر آدمها کمک می‌کند. حتی اگر قرنها از مرگ گذشته باشد. از روی این سنگها می‌شود شادی و غم اموات را دریافت. می‌شود حال وراث را از لابه‌لای علف‌های هرز بالای قبر یا گلهای نازی که به دقت کاشته شده‌اند کشف کرد. خاک روی سنگها و گلهای پرپری که دور یک نام قلب کشیده‌اند و رطوبت مانده در حروف نستعلیق حکاکی با کسی که بالای آن سنگ ایستاده حرف می‌زنند. آرامگاه ها یک شهر پر قصه هستند. https://eitaa.com/vazhband