#بریده_کتاب
بریده کتابها لزوما مورد تایید نیستند. اما به خواننده کمک می کنند نظرگاه نویسنده را کشف کند و این موضوع لذت دارد.
یکی از همین بریده ها مربوط به کتاب مذکور است. با خودم گفتم چه قدر انسان را حقیر و در بند احساسات مادی و زمینی می بیند! و چه قدر یک رزمنده غربی اسیر مادیات و وقایع است.
انسان پیچیدگی زیادی دارد. جفا در حق اوست که رفتارش را تابع چند اتفاق محدود بدانیم و او را یک حیوان بشناسیم.
اصلا انسان آن قدر بزرگ است که فکر می کنم عبارت حیوان ناطق هم برای او کم است. ولی نظر اریش مارک از انسان و اعمالش در جبهه نظامی همین است!
#در_جبهه_غرب_خبری_نیست
#نشر_چشمه
https://eitaa.com/vazhband
لمس مرگ
در جبهه غرب خبری نیست یک اثر در ژانر ضد جنگ است. کاملا و تمام قد در برابر جنگ ایستاده است و کلیت آن را زیر سوال می برد.
هیچ تبصره و استثنایی هم منظور نمیکند. نگارنده در زمان جنگ اول جهانی در روزگاری که جوانی ۱۸، ۱۹ ساله بود کلاس درس و مدرسه را ترک میکند و همراه با جمعی از دوستانش راهی جبهههای نبرد میشود. نبرد زیر سایهی نظامی که بخش حیوانی،مادی و پست بشر را پرورش میدهد و از وجوه انسانی سرباز عبور میکند.
نویسنده از ابتدای کتاب روی مباحث فلسفی جنگ و تجارب عینی خود از میدان نبرد دست میگذارد و طرح سوال میکند. چیستی و چگونگی نبردها و احساس یک سرباز را به وضوح بیان کرده و زشتیها و تلخیهای عریان جنگ را نمایش میدهد.
در بعضی بخشها زیاد از حد سخنرانی کرده و از دیدگاه خود سخن میگوید و در بقیه کتاب به کنشها و رویدادها میپردازد. او این فرم را تا جایی پیش میبرد که مخاطب همچون نویسنده به زشتی جنگ اعتراف کرده و کل جنگ را پدیده ای ناشی از خودخواهی بشر میداند. خصوصا پایان کتاب و حالی که راوی داستان از خود به تماشا میگذارد جایی برای ترديد باقی نمیگذارد که ردپای جنگ، ایجاد نسلی سوخته در جامعه است.
نسلی که تجارب سنگین مواجهه با مرگ را از سر گذرانده و دیگر شهروند عادی نخواهد شد. گرفتار بحرانهای فلسفی، پوچی و حس ناامیدی نسبت به زندگی است و خود را از کسب ثروت و قدرت در جامعه جامانده مییابد.
ریمارک پس از جنگ به نوعی تعالی روحی رسیده و به هنر روی میآورد. او به چشم خود دیده که فرهنگ و هنر در برابر توحش و جنگ طلبی انسان نابود شده است و سعی میکند به واسطه آن در برابر خودخواهی بشر بایستد.
ریمارک در بخشی از کتاب میگوید وزرا و فرماندهان کشورهای متخاصم باید اختلافات را بین خودشان حل کنند. چه لزومی دارد آدمهایی که ذی نفع نیستند با هم بجنگند.
این سخن به این معنی است که نگارنده هیچ اعتقادی به جنگ ندارد و حتی ملیت و نژاد خود را هم برتر نمی داند. فقط احساسات جوانی و ترس از قضاوت دیگران و ضعیف شمرده شدن توسط دوستانش او را به میدان نبرد کشیده است.
وگرنه مباحث مذهبی و یا جهان بینی الهی هیچ نقشی در این جنگ مادی ندارد. هیچ وجه والایی از سربازان(جز رفاقت بین آنها ) مشاهده نمی شود. شهوت، خشم، گرسنگی و سایر نیازهای مادی تنها مغولههای هستند که در طول کتاب به رسمیت شناخته میشود.
به قدری وجود خداوند در میان سربازان کمرنگ است که راوی داستان در برابر دعای خواهران راهبه، یک قوطی شیشهای حوالهشان میکند.
این کتاب به علت پرداخت جزئی و دقیق به جنگ و احساسات انسان ارزشمند است و به مخاطب بزرگسال توصیه میگردد.
#در_جبهه_غرب_خبری_نیست
#اریش_ماریا_رمارک
#نشر_چشمه
#ترجمه_رضا_جولایی
https://eitaa.com/vazhband