اول هفته، دوشنبه!
امروز برایم اول هفته است چون چند کتاب تازه دست گرفتم.
بارها خودم را تهدید و توبیخ کردم که چندتاچندتا نخوانم.ولی مثل معتادی که هوس نشئگی رهایش نمی کند، دلم برای خواندن پر می کشد.
آن وقت دیگر در برابر وسوسهی رفقا با جملهی همیشگی"میای این کتاب رو با هم بخوانیم"وا می روم .هرچه هم بخواهم مهارت نه گفتن را تمرین کنم نمی شود که نمی شود!
بی خیال!
این تکه کلام شخصیت هولدن است.ناتور دشت یکی از این کتاب هایی است که تازه دست گرفته ام.
#باتشکر_از_مبنا_و_بچههای_حلقه
چند صفحه بیشتر نخواندم.ولی مریدش شدم. لحن من راوی محاوره است.مترجم اول کتاب چیزهایی در مورد لحن گفته بود.فکر کردم خدا به خیر کند.خب...به خیر کرد و در تور #سلینجر افتادم.
یک فکری هم توی سرم وزوز می کند که از روی کتاب رونویسی کنم.
نه....بی خیال! تازه ۸درصد از کتاب را خوانده ام و اینطوری جوگیر شدم.وای به احوال رونویسی کردن از متن.آن هم متن محاوره! همین چهار کلمه رسمی نوشتن هم یادم می رود.
به جای رونویسی به خودم وعده دادم دوباره هم بخوانمش.شاید اینطور در ناخودآگاهم بنشیند چطور می شود ابزار نویسندگی را با چنان مهارتی کنار هم چید که خروجی این بلا را سر مخاطب بیاورد.
کتابهایی که از امروز همراهشان هستم:
#ناتور_دشت
#قلب_نارنجی_فرشته
#فیل_در_تاریکی
#در_قند_هندوانه
و رفقای قدیمی تر؛ جلد دوم جزیرهی اسرار آمیز و رنجین کمان...
https://eitaa.com/vazhband