eitaa logo
- وضعیت سفید
62 دنبال‌کننده
54 عکس
57 ویدیو
0 فایل
باز هم شب و شوریده دلم در غم تو دل تو در غم او و دل من در غم تو...:)
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم: غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه بسا طعنه‌زدن‌های تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد @Vaziat_Sefid
آه از آن نرگس جآدو..... @Vaziat_Sefid
هدایت شده از - وضعیت سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم های دل خون من علاج نداشت.... . . - «با این چیزا می‌خواین افکارتونو منحرف کنین؟ باتریش تموم شه چیکار می‌کنین؟! خودتونو وصل می‌کنین به برق دویست و بیست ولت؟!» @Vaziat_Sefid
- وضعیت سفید
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم های دل خون من علاج نداشت.... #فاضل_نظری . . - «با این چی
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم های دل خون من علاج نداشت تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت منم! خلیفه تنهای رانده از فردوس خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت تفاوت من و اصحاب کهف در این بود که سکه های من از ابتدا رواج نداشت نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت @Vaziat_Sefid |
مینویسند علی علیه السلام اینگونه در فراق محبوبش میسوخت و می‌گفت :
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ، یا لَیتَهَا خَرَجَت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏، لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا، أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏ جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است، ای کاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود.... ، بعد از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس اینکه مبادا زندگی‌ام به طول انجامد گریه می‌کنم...
كُنَّا كَزَوجٍ حَامَّةٍ فِى اَيكَةٍ، مُتَمتِّعينِ بِصِحَّةٍ و شَبابٍ، دَخَلَ الزّمانُ وفَرَّقَ بَينَنَا، إنَّ الزَمانَ مُفرِّقُ الأَحبَابِ! ما همانند یک جفت کبوتر در یک آشیانه بودیم که از نشاط، سلامت و جوانی برخوردار بودیم. روزگار آمد و ميان ما جدايى انداخت و این عادتِ روزگار است که بین دوستان جدایی می افکند...
گاهى از تاریکی شب استفاده میکرد و به زیارت قبر مطهر زهرایش می‌رفت و از مى‌ايستاد و با او سخن مى‌گفت، سلام مى كرد، بعد گله میکرد...
مَا لِى وَقَفتُ عَلى القُبوُرِ مُسلِّماً، قبرَ الحَبِيْبِ فَلَمْ يَرُدَّ جَوَابِي! چرا من ايستاده ام به قبر حبيبم سلام مى كنم، درحالی که او به من جواب نمى دهد؟
حَبيبُ مَالكِ لا تَردُّ جوابَنا، انسَيتَ بَعدى خُلَّةَ الاَحبابِ؟ اى دوست! چرا جواب ما را نمى دهى؟ آيا وقتی از پيش ما رفتى دوستى را فراموش كردى؟
و بعد خود حضرت از قول محبوبش میگفت: