eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
763 عکس
170 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
تویی تمامِ ماجرا 💙 . .
ما مردمِ همیشه در صحنه، ما ملتِ امام حسین، ما ملت غیورِ مظلوم، همیشه و در همه جا برای سر بلندی کشورمان شعار سر می‌دهیم، که شعار ما همان راهی است که طِی می‌کنیم. ۴۵سال است که دشمن تمام تیر و ترکش های نامرئی اش را از چپ و راست به روی سرِ ما آوار می‌کند تا بلکه این مردم دست بکشند از کشور و پرچم‌شان، تا دست بکشند از ایران! اما دریغ از حتی ثانیه‌ای پشت کردن به وطن. مردمِ دردمندِ مهربانِ با غیرت. دماوند ذره ذره از غیرتِ ما ایرانیان قدرتمند شده و سر به فلک کشیده. امروز هزاران دماوند به خیابان ها آمدند و مشتِ محکمی زدند بر دهان دشمن. که ما خود هر یک، یک دماوندیم.. به امید بیست و دو یِ بهمنی که سکان دار انقلاب علمِ این کشور را به دست صاحب‌الزمان بدهند و باهم جشنِ پیروزی انقلاب را برپا کنیم. و ما جوانان هر یک ستونی محکم برای کشور و انقلاب شده باشیم. ان شاءالله. و السلام
ماهِ امیرالموئمنین که آدم نشدیم. به امید محکم پیش می‌ریم تا ماه رمضانِ پر و پیمونی داشته باشیم.
هر جور که مطلوبِ خودت هست، همان باش عزیزم.
از اشیاء قدیمی خوشم می‌آید. مثلِ آن نوار قدیمی که فقط یک موزیکش پخش می‌شود. "زمستون، تنِ عریونِ باغچه؛ چون بیابون" همان که رویش نصفه و نیمه نوشته شده، گوش بده چشم‌زیبایِ من، شاید مرا بفهمی. مثل نامه‌هایی که حداقال ده سالی از نوشتنشان می‌گذرد و گوشه هایشان را موریانه نوش‌جان کردند و تمبر هایشان بویِ آدامش خرسی می‌دهد. خواندشان به من جانی دوباره می‌دهد. مثلِ جواهرات قدیمی و خانه‌های قدیمی. عکس هایی که از آن زمان باقی مانده. و حتی مدل لباس های آن موقع. من این هارا دوست دارم. میان تک تک آنها به دنبال حس هایِ گم شده‌ی صاحبانشان هستم‌. این کار برایم قشنگ و دل‌فریب است.
شوقِ دلم نه شوق شِفا مثل فُطرس است ميلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است
آخرالامر او چشم به جهان گشود. کسی که عاقبت به خیری ما در گرو عشق اوست و محور غم و شادی ماست، شازده پسرِ علی‌ابن‌ابی‌طالب آقا جان حسین‌ابن‌علی‌ع. خداوند به جبرئیل و تعدادی از فرشتگان دستور داد تا برای عرض تبریک و چشم روشنی به پیشگاهِ مهربان ترینِ انسان ها، محمد صل‌الله بروند. حقا که شادباشِ قدوم این فرزند هر فرشته و انسانی را به طمع می‌افکند. ‌فطرس با حالی نزار، بالی شکسته و چشمانی از گریه قرمز، همچو آهنِ گداخته، گوشه ای کِز کرده بود. نا امید از بخشش همه جا و همه کس. ناگه جبرئیل را با چند تن از فرشتگان الهی در حالی می‌بیند که از شادی سر ازپای نمی‌شناسند. آنقدر برای رسیدن به مقصدشان شتاب دارند که گویی علی فرزند ابوطالب دوباره شگفتی آفریده و تمامی عالم را انگشت به دهان گذاشته. با صدایی که از قعر چاه بیرون می‌آید جبرئیل را صدا می‌زند: سلام ای دوستِ مهربان من و فرشته‌ی محبوب و مقرّب پروردگارم، به کجا چنین شتابان با شوق؟ جبرئیل جوابش را این‌گونه می‌دهد: سلام بر تو ای فطرس، صدای جشن و سرور را نمی‌شنوی؟ محمد نوه دار شده است انس و جن درحال پایکوبی و شادی‌اند. به دستور خداوند برای تبریک به پیشگاه رسول خدا می‌رویم. فطرس عاجزانه درخواست می‌کند: می‌‌شود مرا هم با خود ببرید؟ شاید محمد برایم دعایی کند تا خلاص شوم از این درد و رنج و دوری. جرئیل، او را همراه کرد و باهم به پیشگاه نو رسیده رفتند. بالای خانه‌ی علی فرشتگان مشغول ذکر و تسبیح و سرور بودند. محمد با لبخندی بی‌نظیر کنار گهواره‌ نشسته بود. گاهی از شوق رسیدنِ شافع امتش غرق در شعف می‌شد و دستانِ کوچک حسین را می‌بوسید. و گاهی از درد و رنجی که آیندگان بر سرش می‌آوردند با گریه گلویِ سپید و نرمش را. نمی‌دانست چگونه به زهرایِ سراسر ذوق و لبخند سرنوشتِ فرزندش را بگوید. اصلا باید می‌گفت یا نه؟ گوشه‌ای دیگر علی بود با لبخندی دندان نما که شکر خدا می‌کرد. جبرئیل و فرستادگان، تبریک و سلام خداوند را رساندند و خواسته فطرس را بیان کردند که: اگر می‌شود برایش دعایی کنید تا هم خداوند او را ببخشد و هم بالش ترمیم پیدا کند. رسول خدا فرمود: به او بگویید بال شکسته‌اش را به گهواره حسینم بکشد. او همین کار را کرد و در همان هنگام خداوند اورا بخشید و تندرست کرد. هنگام برگشت فرشتگان، فطرس به رسول خدا گفت: نوه شما به من زندگی دوباره‌ای داد و حالا من مدیون او هستم. باید لطف و احسانِ این بهترین خلق خدا را جبران کنم. هرکس که حسین‌ابن‌علی را زیارت کند، زیارتش را به او ابلاغ می‌کنم.و هر غریب و دل خسته‌ای در هر کجای این کهکشان به حسین بهترین خلق خدا سلام یا درودی فرستد و به یاد او باشد، سلام و درودش را به حسین خواهم رساند.
مُرتاح
آخرالامر او چشم به جهان گشود. کسی که عاقبت به خیری ما در گرو عشق اوست و محور غم و شادی ماست، شازده پ
تبریک به طوفان زدگان غم و درد کشتیِ نجات را به آب افکندند کشتیِ نجات یا اباعبدلله جانم به فدات یا اباعبدلله :)
تو یکی از کانالا که الان پیداش نمی‌کنم نوشته بود: نمیره احوال پرس‌ تون. و به نظرم خیلی قشنگه.
میگن عربا یه رسمی دارن که رو فرش صاحب‌خونه، اونو قسم می‌دن. آقای امام حسین ما که جاموندیم از قافله، نشد بیایم سر فرشِ حرمتون قسمتون بدیم، پس از همینجا ضمانتمون کنین.
از روی چهره‌ی تو قمر آفریده شد پس ماه نامِ درستش یل علی ست
اما قلب‌هایِ شکسته‌ِ! عباس علیه السلام ضامن و سرپرست آن‌هاست . .
روایته آقا علیِ‌اکبر اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به رسول خدا بودن. احتمالا اینو زیاد شنیدین. ولی فکر کنم کمتر اینو شنیده باشین که می‌فرمان: امام‌سجاد‌ع اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به امیرالموئمنین‌ع بودند. اِ‌ی جان آخه :)
الهی پیر نشده استغفار کنیم، که استغفار پیر جز استهزا نیست.
خنک آن کس که وقف تو شد نجف عزیزم.
🎉شما هم دعوتید به "مینی دوره هفت روزه"🎉 و خب بله دیگه، رایگانِ رایگانه پوستر این مینی دوره (چالش) رو فردا بارگذاری می‌کنیم، می‌تونید بین دوستان به اشتراک بگذارین تا استفاده کنند☺️🌱 ╰@darol_fonon
یه جمله‌ی عاشقانه‌ای هست، از وقتی که شنیدمش تا به همین الان دیگه هیچ حرف، متن، شعر عاشقانه ای به چشمم نمیاد. هنوز هم که هنوزه هیچ عاشقی رو ندیدم که انقدر عاشقانه معشوقش رو دوست داشته‌ باشه. تو دعای کمیل یک جایی امیرالموئمنین از فرط عشق به خدا می‌گن، فرض کنیم من آتش جهنم و عذاب رو تحمل کردم خب؟ بهم بگو من فراق و دوریِ تو رو چطوری تحمل کنم؟ من این تحمل رو ندارم، در توان من نیست! من اسم این تیکه رو گذاشتم "سر حدِّ عشق" مگه چیزی جز اینه؟ اون عذاب و درد رو کاری ندارن اصلا، دوری و فراق رو نمی‌تونن تحمل کن . . ما هیچ ما نگاه.
بروجردیا خوش حال می‌شم ببینمتون. کارگاه آموزشی.
شیعیان و رفقای عزیزم می‌دونستین چرا امامان ما شب ها و در تاریکی برای فقرا و نیازمندان وسیله می‌بردن؟ یکی از دلایلش این بود که اگر اون هارو میشناختن اصلا ازشون وسایل رو قبول نمی‌کردن! [سه نقطه، اندکی تفکر] مظلومیت شیعه.
🔸به گفتن برای چهل سال دوم انقلاب قراره سخنرانی مفصل تری نسبت به سال های دیگه داشته باشین؟ ایشون کمی مکث کردن و فرمودند: سخنرانی کافی نیست باید بنویسم! یعنی چهل سال دوم انقلاب انقدر مهمه که بسنده نمی‌کنند به صحبت. 🔸یکی از افراد بسیار نزدیک به آقا می‌گن: در همه این سال های رهبری ندیدم برای نوشتن یک‌متنی آنقدر وقت بگذارند و بالا و پایینش کنند. ویراست اول متن گام دوم انقلاب صد صفحه بود. بعد از ویراست متوجه شدیم آقا دوباره شروع به کار شدند برای نوشتن. وقتی از ایشان پرسیدیم که چرا دوباره می‌نویسند؟ فرمودند: این صد صفحه را نمی‌خوانند خودم باید خلاصه کنمش! و آن خلاصه و آخرین ویراست بیانیه گام دوم انقلاب هجده صفحه است. 📌برای من این جمله بسیار گران تمام شد: "این صد صفحه را نمی‌خوانند باید خودم خلاصه کنم" و می‌خواستم بگویم اگر هنوز این هجده صفحه را نخواندیم باید دو دستی بزنیم وسط فرق سرمان! البته نه به معنای فقط خواندن! بلکه به معنای خواندن، فرا گرفتن و عمل کردن ان شاءالله🌱.
سینه‌ام آتش گرفت از داغ هجران نجف؛
تشنه‌ام من، تشنه‌ی خورشید تابانِ نجف . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 در وهله اول محتوای این فیلم برایمان کمی طنز به نظر می‌آید اما با کمی دقت متوجه می‌شویم که به نسبت حرف‌های این آقا درست است. 🔸 این روزها گاهی می‌شنویم: "شناسنامه من که سفیدِ سفیده! یه رائ هم ندادم تاحالا. اینجوری حداقال می‌فهمن که ما اعتراض داریم!" اما درواقع با رائ ندادن دشمن صحنه رو خالی می‌بینه و شروع می‌کنه به خرابکاری یا به قولی "پرو" می‌شه. 🔸 وقتی دو نفر باهم به مشکل بر می‌خورن عقلانی ترین راه اینه که باهم صحبت کنن و سوء تفاهم رو حل کنن. متاسفانه گاهی اوقات ما باهم حرف نمی‌زنیم و مشکل رو حل نمی‌کنیم. سعی می‌کنیم بهم بی‌محلی کنیم. و فقط روز به روز از هم دور تر می‌شیم. درحالی که اگر باهم صحبت کنیم به راحتی مشکلات بر طرف می‌شوند. اعتراض هم همینه. شما باید بیانش کنید، اون هم از راه درست. نه اینکه به جای حل کردن مشکل رائ ندید، تا مثلا اعتراض رو بیان کنید. 🔸 سعی کنید انتخاب درستی داشته باشید تا صدای رسایی برای نقد داشته باشید، این حق شماست.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
هدایت شده از مکروبه !
رفقا برای پسر کوچولو دو ساله‌ دوستم که تصادف کرده دعا کنید. خیلی به دعاتون نیاز داره الان.😭