eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
763 عکس
170 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
مجذوب تبریزی به‌جای اینکه بگه بیا این دعوا و قهر و دیگه تموم کنیم می‌گفت: تغافل تا به کی؟ لطفی، نگاهی، گردش چشمی جفا قدری، ستم حدی و جور اندازه‌ای دارد
آسمون خوش‌رنگ غروب.
رشد می‌کند. شروع می‌کند. سبز می‌شود. نو می‌شود. دوباره متولد می‌شود. آدمی‌زاد اگر بخواهد، می‌تواند هر روز، بهار شود.
به نظرم حسین زحمت‌کش خیلی ریز و تمیز عشق و تعریف کرده: کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی بگویم شیرم و در چنگِ آهویی گرفتارم
شما این تک بیت و که بخونی متوجه میشی که چرا می گم سلطان کلمات مولاناست. [ گر دگری نداندت، چون تو منی بدانمت ] با یه تک مصرع یه متن چند صد کلمه‌ای رو فیتیله‌پیچ کرد . آدم کیف می‌کنه اصلا.
این خاطره رو خیلی دوست دارم. تو کتاب سیره امام خمینی اومده. آدم می‌مونه چی بگه. آدمی به این ابهت و بزرگی اینجوری با یه بچه گرم میگیره و یکی می‌شه. به این می‌گن بزرگ بودن. علی عشقش آقا بود. هرروز به اتاق ایشان می‌رفت. دوست داشت با عینک و ساعت آقا بازی کند. یک روز که ساعت و عینک آقا را برداشته بود، به علی گفتند: «على جان! عینک چشم‌هایت را اذیت می‌کند. زنجیر ساعت هم خدای ناکرده ممکن است به صورتت بخورد. صورتت مثل گل است. ممکن است اتفاقی برایت بیفتد». علی عینک و ساعت را به امام داد و گفت: خوب، بیایید یک بازی دیگر بکنیم. من می‌شوم آقا، شما بشوید علی کوچولو. فرمودند: «باشد». علی گفت: خوب، بچه که جای آقا نمی‌نشیند. امام کمی خودشان را کنار کشیدند. علی کنار امام نشست و گفت: بچه که نباید دست به عینک و ساعت بزند. آقا خندیدند و عینک و ساعت را به علی دادند و گفتند:«بگیر، تو بردی».
4_5958694054303630781.mp3
2.96M
اگر تو را جویم؛ حدیث دل گویم؛ بگو کجایی . .
کسایی که درد و رنج رو توی خودشون میریزن، کسایی که همه چیز رو پشت سر میزارن، اونارو نمیشه شکست داد! اونارو هیچکس نمیتونه شکست بده! چون از یه طوفان جون سالم به در میبری و بعد از اون خودت تبدیل به طوفان میشی. -دیالوگ
انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست.
آقای قاسمی خیلی جذاب به رقص شعر کشیدن جمله‌ی "ما زحمتش و کشیدیم یکی دیگه صاحبش شد" رو: تو غوره بودی و با صبر من شدی انگور ولی به خمره‌ی همسایه‌ام شراب شدی!
وحشی بافقی‌ام که اصلا خدایگان تهدیده. مخصوصا اونجا که میگه: مکن چنان‌ که شوم ز تو بی‌نیاز، مکن..! (که بعد از اون اگه خودتو شرحه‌شرحه‌ام کنی دیگه من اون منِ سابق نمی‌شم.)
Narme Varesh - Milad Ghahari(1).mp3
8.23M
شاعر می‌فرماید: غم است تلخیِ کامم، غم است شوریِ آشم. زیبا، دوست‌داشتنی، آرام.
وقتی طوفان تمام شد يادت نمی‌آيد چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقيقت مطمئن نيستی طوفان واقعا تمام شده باشد. اما يک چيز مسلم است؛ وقتی از طوفان بيرون آمدی ديگر آنی نيستی كه قدم به درون طوفان گذاشت.
شکار امروز.
ولی به نظرم هیچ‌کی مثل محمود درویش دلتنگی رو انقدر قشنگ توصیف نمی کنه: قطعه‌ ای از من كنار توست؛ و قطعه‌‌ ای كنار خودم. و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند، می‌شود بیایی؟
سنگین‌ترین نفرین رو مولانا اونجا میگه که: تا بداند که شب ما به‌ چه سان می‌گذرد غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
بعد از گذراندن یک روز شلوغ. با سری که از درد درونش قابلمه مسی می‌کوبند پشت سیستم می‌نشینم و آخرین تلاشم را برای اتمام پروژه انجام می‌دهم. خودم را به چپ و راست می‌کشم تا گره های ستون فقراتم را باز کنم. تق تق صدا می‌دهد. توی مغزم شجریان شعر مولانا را می‌خواند: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ترک من خراب شبگرد مبتلا کن. دوباره به یاد میاورم این شعر را مولانا زمان مرگش سروده، غم‌گین می‌شوم برای مولانا که این‌گونه بی‌حوصله است در فراق شمس. به راستی کسی در این دنیا هست که دلتنگ نباشد؟
farhad_mehrad_ayeneh.mp3
11.53M
این موزیک دارای غمی بسیار زیاد است بنابراین؛ اگر چهارشنبه‌ی بسیار جمعه‌ای داشتید فقط گوش کنید.
مُرتاح
پیامی به تمام هَلی‌های دنیا: مثل دیروز تو را دوست ندارم دیگر متحول شده‌ام دوست‌‌ترت می‌دارم!
هلی عزیزم تو برای من دلچسب‌ترین ترشِ دنیایی؛ پس ازت خواهش می‌کنم رحم نکن و ترش باش! تو با ابهتی، بهت نمیاد ملس باشی تصدقت!
میگه: آدمهايى كه به اندازه كافى ديوونه هستن كه، فكر كنن ميتونن دنيا رو تغيير بدن، همون هايى هستن كه دنيا رو تغيير ميدن. و چقدرم درست می‌گه.