eitaa logo
ویرافیک
88 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
🇮🇷 Islamic Republic of Iran 🇮🇷 Send your short comments to: @VIRAFICIRI
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🚨 فوری | مردی مجهز به کمربند انتحاری وارد ساختمان سفارت ایران در پاریس شده است. 🔺لحظاتی پیش پلیس و نیروهای امنیتی فرانسه با ورود به ساختمان عامل مهاجم را بازداشت کردند. تلاش برای شناسایی همراهان احتمالی وی ادامه دارد. ✍🏻 قابل درک است؛ وقتی پوزه ارباب صهیونیست‌شان در وعده صادق به خاک مالیده شد و امروز کوه تهدیدات نتانیاهو، موش زایید، از سر ناامیدی جز دست زدن به انتحار، چه راه دیگری می‌ماند؟! @virafic
. ✍🏻 میرزا ادیب، شاعر و نویسنده اردوزبان پاکستانی (۱۹۱۴ ــ ۱۹۹۹) نوشته است: در دههٔ ۶۰ میلادی برای یافتن شغلی مناسب، راهی دهلی شدم. روزی در خیابان از اتوبوس پیاده شدم، دستم را که در جیب فرو بردم، آه از نهادم برخواست. دزد همه نُه روپیه‌ای را که در جیب داشتم، همراه با نامه‌ای که برای مادرم نوشته بودم، به سرقت برده بود. در نامه نوشته بودم: مادر مهربانم، من  کارم را از دست داده‌ام و این ماه نمی‌توانم مبلغ ۵۰ روپیه‌ای را که هر ماه برای گذران زندگی برایت می‌فرستام، ارسال کنم. چند روز بود نامه را در جیب داشتم، اما حتی هزینهٔ پست آن را نداشتم و اکنون دزد آن را هم با خود برده بود. نُه روپیه پول زیادی نبود، ولی برای کسی که شغل و درآمدی نداشت، ارزش نه‌هزار را داشت. روزها گذشتند و همچنان بیکار بودم . . . روزی نامه‌ای از مادرم دریافت کردم. از باز کردن پاکت نامه هراس داشتم. می‌ترسیدم مرا به خاطر بی‌کفایتی در تأمین هزینهٔ زندگی توبیخ کرده باشد. به هر روی، نامه را گشودم و شگفت‌زده شدم. مادرم نوشته بود: حوالهٔ ۵۰ روپیه‌ای تو را دریافت کردم، چقدر انسان بزرگی هستی. با اینکه کارت را از دست داده‌ای، ولی باز هم برایم پول فرستادی. ازخودگذشتگی تو شگفت‌انگیز است . . . و بسیار برایم دعای خیر کرده بود. هاج و واج مانده بودم. چه کسی این پول را برای مادرم حواله کرده بود؟ چند روزی گذشت و پاسخی نیافتم، تا اینکه باز هم نامه‌ای به دستم رسید. در نامه چنین نوشته بود: نشانی خانه‌ات را از پشت پاکت نامهٔ مادرت گرفتم. ۴۱ روپیه را بر ۹ روپیه‌ات نهادم و به آدرسی که بر پشت نامه بود، حواله زدم. بعد از اینکه پول‌هایت را به سرقت بردم، نامه‌ات را باز کردم. مادرت را با مادر خودم مقایسه کردم، دیدم فرقی بین مادر تو و من نیست؛ با خود گفتم چرا باید گناه گرسنگی مادر تو را بر دوش بکشم. به همین خاطر مبلغ مورد نیاز مادرت را کامل کردم و برایش فرستادم. من جیبت را زدم. مرا ببخش. @virafic
. 🌐 سیاست بده بره | دولت غرب‌گرای ارمنستان چهار روستا را به جمهوری آذربایجان تحویل داد! @virafic
☰ 🗓 اول اردی‌بهشت‌ماه جلالی روز بزرگــداشت ســـــــــعدی
☰ ۰۳/۰۲/۰۱ 🍂 . . . به حکم ضرورت، سخن گفتم و تفرج‌کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع که صولت بَرْد آرمیده بود و ایام دولت وَرْد رسیده. پیراهنِ برگ، بر درختان چون جامۀ عیدِ نیک‌بختان اول اردی‌بهشتِ ماهِ جلالی بلبل گوینده بر منابرِ قُضبان بر گل سرخ از نم اوفتاده لَآلی همچو عرق بر عِذار شاهد غَضبان 🍂 شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مَبیت افتاد، موضعی خوش و خرّم و درختانِ در هم. گفتی که خردۀ مینا بر خاکش ریخته و عِقد ثریا از تارکش آویخته . . . 🍂 بامدادان که خاطر باز آمدن بر رأی نشستن غالب آمد، دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضَیْمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده. گفتم: گل بستان را چنان که دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته‌اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید. گفتا: طریق چیست؟ گفتم: برای نُزْهت ناظران و فُسْحت حاضران، کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تَطاوُل نباشد و گردش زمان عَیش ربیعش را به طَیش خَریف مبدل نکند. به چه کار آیدت ز گل طَبَقی از گلستان من ببر ورقی گل همین پنج روز و شَش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد 🍂 حالی که من این بگفتم دامنِ گل بریخت و در دامنم آویخت که اَلْکریمُ إِذا وَعَدَ وَفا. فصلی در همان روز اتفاق بَیاض افتاد در حُسن معاشرت و آداب محاورت در لباسی که متکلمان را به کار آید و مُتَرسّلان را بلاغت بیفزاید. فی الجمله هنوز از گل بستان بقیّتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد. ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ 🍂 یکم اردی‌بهشت ماه، روز آغاز نگارش کتاب سترگ گلستان، به همت مرکز سعدی‌شناسی ایران، روز حضرت سعدی نام گرفته است. ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (درگذشت ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری) متخلص به سعدی، شاعر بی‌بدیل و نویسندۀ بلندآوازۀ ایرانی است که او را شیخ اجل، استاد سخن، و بی‌هیچ گزافه‌ای، افصح المتکلمین خوانده‌اند. کمتر زبانی را در جهان می‌توان یافت که سخن‌سرای چیره‌دستی چون او به خود دیده باشد و برترین سروده‌های شاعرانی که در تاریخ ادبیات جهان نامی به هم رسانده‌اند ــ از ویلیام شکسپیر و یوهان گوته گرفته تا الکساندر پوشکین و تی‌اس الیوت ــ به آنچه بر زبان و قلم شیخ اجل جاری شده، تقرب هم نمی‌کند. یکم اردی‌بهشت ماه، «روز سعدی» گرامی. ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ طبع تو را تا هوس نحو کرد صورت صبر از دل ما محو کرد ای دل عشاق به دام تو صید ما به تو مشغول و تو با عمرو و زید @virafic
☰ ✨ گلستان: باب هشتم، در آداب صحبت ✨ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ــ دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم. ــ دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد. ــ دو کس مردند و حسرت بردند: یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد. ــ دو کس را حسرت از دل نرود و پای تغابن از گل برنیاید: تاجر کشتی‌شکسته و وارث با قلندران‌نشسته. ــ دو کس دشمن ملک و دین‌اند: پادشاه بی‌حلم و زاهد بی‌علم. ــ سه چیز پایدار نماند: مال بی‌تجارت و علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست @virafic
. 🔺خیر؛ هیچ ارتباطی ندارد؛ رژیم صهیونیستی از اول هم عددی نبود که تأثیری بر معادلات بگذارد. کشور سال‌هاست که به ثبات رسیده و بیش از دو دهه است که سایهٔ جنگ از سر آن دور شده است. این نشانی‌های غلط‌، یعنی اینکه تعریف مسئله را هنوز نفهمیده‌ایم، چه برسد به اینکه بخواهیم حلش کنیم . . . @virafic
. 🔺وزیر خارجهٔ رژیم صهیونیستی خطاب به اتحادیهٔ اروپا، موشک‌های ایران را خطر بزرگی دانسته و خواستار تحریم پروژهٔ موشکی ایران شده است. وی در نقشه‌ای که شامل بخش‌هایی از اروپا هم می‌شود، بُرد این موشک‌ها را تا ۳۰۰۰ کیلومتر اعلام کرده و در ذیل آن پرسیده: نفر بعدی کیست؟ 🔺موشک‌ها را که ساختیم و بُردشان را هم که چشیدید! بنابراین، از تحریم صنعتی موشکی ایران که تا همین امروز تحت شدیدترین محدودیت‌های متحدان‌تان بوده، چیزی دست‌تان را نمی‌گیرد. راه دیگر این است که جل‌وپلاس‌تان را جمع کنید و عقب‌تر بروید تا موشک به‌تان نخورد . . . عقب‌تر، باز هم عقب‌تر، تا خود قارهٔ امریکا. @virafic
. 🔺رئیس سازمان هواپیمایی کشوری با بیان اینکه خرید و فروش هواپیماهای جت هفت‌نفره برای عموم آزاد است، گفت: در حال حاضر هم «بسیاری» از مردم از این فضا استفاده می‌کنند. 🔺رئیس سازمان هواپیمایی کشوری درباره امکان خریدوفروش بالگرد توسط عموم چیزی نفرمودند چون با توجه به تخصصی شدن امور، استفاده مردم از این فضا مربوط به «رئیس سازمان بالگردی کشوری» است! 🔺واقعاً برخی از منصوبان و حتی منسوبان در فضا سیر می‌کنند. @virafic
. 🔺هوش مصنوعی اومده، خیلی کارها راحت شده!!! ✍🏻 محمدرضا مهاجر @virafic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ❇️ پاسخی به کسانی که توصیه می‌کنند با آمریکا کنار بیایید @virafic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🆘 نجات نوزاد سه‌روزه توسط اپراتور هلال احمر قم/ مهارت اپراتور در راهنمایی خانواده و سرعت‌ عمل اورژانس در رسیدن به محل حادثه چشمگیر است! @virafic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴 بازداشت نوئل مک‌آفی، رئیس گروه فلسفه دانشگاه ایموری 🔻نوئل مک‌آفی، استاد سرشناس فلسفه که در اعتراضات برضد اسرائیل شرکت کرده بود، در حالی که دستبند به دست داشت، توسط پلیس آمریکا بازداشت شد. 🔻مک‌آفی، استاد فلسفه در دانشگاه اموری امریکاست که از سال ۲۰۱۰ در آنجا تدریس می‌کند. او به واسطهٔ تألیفات فراوانی که دارد، چهرهٔ علمی سرشناسی در جامعهٔ فیلسوفان امریکایی است. 🔻وی دربارهٔ نظریه‌های دموکراتیک، رسانه‌های جدید، و نظریه‌های روان‌کاوی حوزهٔ عمومی پژوهش‌های بسیاری کرده است. مک‌آفی در حال حاضر رئیس مشترک شبکهٔ فلسفهٔ عمومی، ویراستار کترینگ ریویو است و سال‌ها فعال سیاسی بوده است. @virafic
. 🪙 کشف سکه‌های دوره اشکانی از مسافر قطار ▫️طبق اعلام کارشناس میراث فرهنگی شهرستان اندیمشک، سکه‌های کشف‌شده مربوط به دورهٔ اشکانیان است و ارزش ریالی آن در حدود دو میلیارد ریال برآورد شده است. ▫️در حالی که بر روی این سکه‌ها هیچ قیمتی نمی‌توان گذاشت، قاعدتاً ارزش دویست میلیون تومانی که کارشناس میراث فرهنگی محاسبه کرده، مربوط به تورم پول خُرد، از زمان اشک پانزدهم تا به امروز است! ▫️تعیین ارزش ریالی یک کالای قاچاق به میزان کمتر از ارزش واقعی آن، یک جرم مشهود است که انگیزه‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد. ورود متخصصان یگان حفاظت وزارت میراث‌ فرهنگی به موضوع می‌تواند ابعاد آن را روشن کند. @virafic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🚨 ضربهٔ فنی استاد دانشکده اقتصاد! کرولاین فوهلین، استاد اقتصاد دانشگاه اموری امریکا، که از معترضان جنایات رژیم صهیونیستی در غزه است، این‌گونه بازداشت شده است؛ و در حالی که پلیس از "هم‌رزمش" درخواست دستبند می‌کند، فوهلین فریاد می‌زند: من استاد دانشگاهم! @virafic
☰ ✨ در نکوداشت یاد دکتر علی‌محمد حق‌شناس (چهاردهم اردی‌بهشت ۱۳۱۹ ــ دهم اردی‌بهشت ۱۳۸۹)/ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی ✨ شاعر، ادیب و مترجم چیره‌دست، پژوهشگر و زبان‌شناس بی‌بدیل، فرهنگ‌نویس نوآور و چهرهٔ ماندگار فرهنگ ایران‌زمین. @virafic
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☰ 🔴 تحول در علوم انسانی 🔺 خانهٔ گفتگوی تحــــــول در علوم انسانی 🔺 سیادت/ سیمای اینترنتی دانشگاه تهران @ut_internet_tv @virafic
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🛫 ایران چگونه میراژ فرانسوی را اهلی کرد؟ @virafic
خلیج همیشه فارس، نه خلیج همیشگی فارس! هموطنان ما بسیاری مواقع برای تأکید بر هویّت ایرانی خلیج فارس آن را «خلیچ همیشگی فارس» می‌نامند که تعبیری است از لحاظ زبانی ناصواب. در این تعبیر «همیشگی» به معنی «جاودانه» صفت «خلیج» است نه قید «فارس» بنابراین بر جاودان بودن خلیج دلالت دارد، نه همیشگی بودن نام «فارس» بر آن؛ درحالی‌که کسی در جاودانه‌بودن واقعیّت جغرافیایی این خلیج بحثی ندارد و تمام شیطنت‌های تبلیغاتی دشمنان بر نام این خلیج پرعظمت متمرکز شده است! لازم است برای رساندن این مفهوم از «خلیج همیشه فارس» و امثال آن استفاده کنیم. 🆔️ @faslefaaseleh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ❇️ سردار حاجی‌زاده در دیدار با قهرمان پارالمپیک کشور: 🔅فقط از ۲۰ درصد از مجموعه توان و امکانات فراهم‌شده در آن شب، برای تنبیه رژیم صهیونیستی استفاده کردیم. 🔅کشورهای امریکا و انگلیس و فرانسه، و بسیاری از کشورهای منطقه برای مقابله با ۲۰ درصد از توان یک نیرو، با حداکثر امکانات خود به کمک رژیم صهیونیستی آمدند. @virafic
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔺 افعی تهران (۱۴۰۲) 🔺 کارگردان: سامان مقدم ▪️مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی وزارت آموزش و پرورش از شکایت و اعلام جرم رسمی آموزش و پرورش علیه دست اندرکاران اصلی سریال‌ «افعی تهران» که این روزها از نمایش خانگی پخش می‌شود، خبر داد. ▪️این خبر، واکنش منفی اغلب فعالان رسانه‌ای را به دنبال داشته و شکایت از سازندگان سریال را ناموجه دانسته‌اند؛ تو گویی معلم را در این آب‌وخاک هیچ حرمتی نبوده و نیست. @virafic
🔺 افعی تهران (۱۴۰۲) 🔺 کارگردان: سامان مقدم ⚖ به بهانهٔ شکایت "به‌حق" آموزش و پرورش از افعی تهران ▪️در دورۀ راهنمایی ــ که این روزها همتراز پایهٔ ششم تا هشتم می‌شود ــ معلم قرآنی داشتیم که ناظم مدرسه هم بود و در کنار آن، عکاسی ورزشی هم می‌کرد، حالا تفننی یا حرفه‌ای، نمی‌دانم. اما هربار که از دیوار کوچه پس‌کوچه‌های پشت ورزشگاه شهید وطنی، پنهانی به داخل زمین می‌پریدم، در گوشه و کنار چمن می‌دیدمش که مسابقات نساجی را از میان لنز دوربینش نظاره می‌کند. در کلاس درس و حیاط مدرسه چند باری از سر مهر خط‌کش چوبی‌اش را به نرمی بر کف دستم نشانده بود. بی‌‌گفتگو، همیشه سزاوارش بودم؛ از جمله آن بار که با مجموعۀ کوچک تمبرم به مدرسه رفتم و دادوستد هم کردم. تمبرها را گرفت، اما دو سال بعد، پس از آخرین امتحان نهایی خردادماه، همه را بی‌کم و کاست به دستم رساند. آن صبح نمناک پاییزی هم که روخوانی قرآن را بلد نبودم، خودکاری را لای دو انگشتم گذاشت که تنبیه مرسوم آن روزها بود. ولی پیش از آنکه بفشارد، پرسید «کسی در خانه بلد نیست که روخوانی یادت بدهد؟» تعلل کردم؛ می‌دانستم که «نصیری» پاسخش را می‌داند و نمی‌داند که می‌دانم. گفتم: «پدرم». خودکار را برداشت و نهیب زد که: «چون راست گفتی، برو بنشین. دفعۀ بعد یاد بگیر.» ▪️نصیری معلم قرآن بود؛ ناظم بود؛ عکاسی ورزشی هم می‌کرد. اما برای ما آموزگار اخلاق بود و "اهمیت صادق بودن" را با بیرون کشیدن یک خودکار از میان انگشتان دست یادمان داد. بر نیمکت‌های چوبی زوار دررفته، کج نشستیم و راست گفتیم و جز مهر از او ندیدیم، گو این‌که آن سال‌ها محبت شکل‌های مختلف و گاه عجیبی داشت. یک دهۀ بعد وقتی زیر پل گیشا، در دانشکدۀ زبان‌های خارجی، خبر درگذشتش را از هم‌ولایتی از راه‌رسیده‌ای شنیدم، از فرط اندوه توان ایستادن از کف بدادم . . . حالا نه پل گیشا مانده، نه دانشکدۀ زبان‌های خارجی آنجاست، و نه از نصیری جز یادی به نیکی باقی است. مدرسه اما به‌جز او، ناظم دیگری هم داشت که اگر زنده است، عمرش دراز باد، و اگر از جملۀ رفتگان است، خدایش بیامرزاد. مگر می‌شد مدرسه‌ای با چندصد پسربچهٔ شرور و چموش را به زمزمهٔ محبت نصیری آرام کرد؟! این یکی می‌زد، بد هم می‌زد؛ اما از آن تلخ‌تر که از سر کین می‌زد. یکبار به او پیغام رساندند که پسر فلانی را نزن! بزرگا مردا که در حرفهٔ خود مداومت داشت؛ چنان‌که مترصد فرصتی نشست و چون به کف آورد، سخت‌تر از همیشه زد و به کنایه افزود که «حالا برو بگو!» سرخی صورت و سوزش انگشتان را تاب آوردم و هیچ نگفتم. اما چه جای خصومت که «جباری» کار خود را می‌کرد و ما پسربچه‌های بی‌قرار کار خودمان را. اگر می‌شد در زمان سفر کنم و به گذشته بروم، آن روزهای خویشتن را می‌یافتم و کودکی‌ام را حتی از جباری هم بی‌رحمانه‌تر می‌نواختم. ▪️این را گفتم تا به آن سکانس آزاردهندۀ سریال «افعی تهران» برسم. هرچه فیلم فریم به فریم پیش می‌رفت، غلیانی که به جانم افتاده بود، شدت می‌گرفت. بیم داشتم قصه به آنجایی ختم شود که نباید. تحقیر این پیرمرد ــ اگر شاطر بدزبان محلۀ روزگار طفولیت بود، یا باغبان بدخلق همسایه که دست بزن داشت، یا آن راننده‌وانت کپسول‌های بوتان‌گاز که اگر دیر می‌جنبیدی، می‌رفت و دست خالی‌ات می‌گذاشت، یا حتی تره‌بارفروش سر سه‌راه کمربندی که سبزی‌های پوسیدۀ تابستانش را به تو قالب می‌کرد و در خانه بلوا به پا می‌شد ــ مسئلهٔ ناچیزی بود که می‌شد به سادگی از آن گذشت. اما توهین و تحقیر معلم بازنشسته آن هم به‌خاطر چند ترکۀ ایام شباب؟! این چه کینه و عداوتی است که زخم آن با گذر سال‌ها از دل کارگردان/ نویسنده شسته نشده؟ و گیریم که نشده، آیا هنر مجاز است که هر «کثافت‌کاری» را به تصویر بکشد؟ اصلاً مگر این موضوع، یعنی تنبیه بدنی دانش‌آموزان، مسئلۀ بغرنج امروز و فردای جامعهٔ ایران است که کارگردان ناگزیر باشد برای حل یک معضل اجتماعی تن به تصویر کردن آن بدهد؟ و تازه اگر هم ناگزیر باشد، این‌چنین عریان و تا این اندازه سخیف؟ . . . باید به آب نامطهر شست خاطرات شباب تولیدکننده و سازنده و بازیگر را و هم، از آنِ آنکه مجوز داده است که تولید کنند و بسازند و بازی کنند این حرمت‌شکنی مشمئزکننده را! @virafic