مردی به مزرعه ای رفت که خیار کاشته بودند، وقصد دزدیدن خیار داشت.
با خود گفت: این گونی خیار را میبرم، و میفروشم و با پول آن ، یک مرغ میخرم.
مرغ تخم میگذارد، روی آنها مینشیند و جوجه در میآید، به جوجهها را بزرگ میکنم ،
بعد آنها را میفروشم و یک گوسفند میخرم، گوسفند را میپرورم تا بزرگ شود، و تعدادی بره بزاید. بعد آنها را میفروشم.
وبا پول آنها، یک اسب میخرم، اسب کره میزاید، کرهها را بزرگ میکنم، بعد میفروشم و با پول آنها، یک خانه با یک باغ میخرم.
در باغ خیار میکارم و نمیگذارم احدی آنها را بدزدد.
همیشه از آنجا نگهبانی می کنم.
و هر از گاهی از باغ بیرون میآیم و داد میزنم: آهای تو، مواظب باش.
او چنان در آرزو و خیال خود غرق شد، فراموش کرد در باغ دیگری است و با صدای بلند فریاد میزد.
نگهبان صدایش را شنید و آمد، او را گرفت و کتک مفصلی زد. تازه فهميد كه همش خیال بوده.
♦️انسانی که آرزو و هدف دارد در زندگی نا امید نمیشود. به بن بست و پوچی نمیرسد.
♦️بسیاری از ثروتمندان، زودتر از فقرا به پوچی میرسند. زیرا؛ فقیر چیز هایی در نظر دارد که اگر داشته باشد احساس خوشبختی میکند و تلاش میکند به آن برسد.
ولی ثروتمند چون همه چیز دارد، و همه را امتحان میکند و میبیند بیهوده است زودتر به پوچی میرسد.
بعضی از کشورها در بانک مشاور گذاشتند به ثروتمندان افسرده امید دهند.
♦️لذا حضرت فرمودند:اگر آرزو نباشد نه مادری کودکش را شیر می دهد و نه باغبانی درختی می کارد.
#حدیث_تصویری.
#آرزو #خیال #پوچی #ناامیدی
#دزدی
https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880
✅بین الصلات شماره35☝️☝️