صحبت شهید با ما :
شکست ما آن جاست که #اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر چنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همه تلاش خود را در این جهت تمرکز نمیبخشید. جنگ نفت و حملات سازمانیافته دشمن به مراکز صنعتی ما نشاندهنده همین واقعیت است که استکبار جهانی میخواهد با تحمیل #فشارهای تحملناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از #اعتقاداتمان صرف نظر کنیم. آنها میخواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، #همین است و لا غیر.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» صفحه ۹۵.
کاش میشد ...
تا خدا پـــرواز کرد
پای دل از بند دنیا باز کرد
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون ڪبوتـــر در هوا ...
درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرفهایش، میزد بیرون؛ هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن، حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند.
آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ...
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که میرفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثرم بریدم »
به نقل از : احمدرضا بیضایی
( برادر بزرگوار شهید )
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
به مردم بگویید امام زمان (عجلاللهفرجه) پشتوانهی این انقلاب است.
🌹بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌹در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
پدر و مادر عزیزم!
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عجلاللهفرجه) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم .
بگویید که ما را فراموش نکنند.
🌹بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍️راوی: سردار حسین کاجی
📚برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار؛ ص١٩٢ تا ١٩۵
#شهید_سید_حسن
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🚩آیت الله بهجت رحمةاللهعلیه:
🔻 استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد.
ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه #زيارت_عاشورا ميخواندم.
وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.
امام صادق فرمود:
مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
... اگر خواستيد قرائت زيارت عاشورا را ترويج كنيد براى ديگران ارسال نماييد...
آذربایجان و گرجستان رو در سال ۱۸۱۳، نخجوان و ارمنستان رو در سال ۱۸۲۸، افغانستان و هرات رو در سال ۱۸۵۷ و بحرین رو هم در سال ۱۹۷۱ از دست دادیم ؛ سلام بر اون جوانان عزیزی که در ۸سال جنگ تحمیلی نذاشتن یک وجب از خاک مون دست بیگانگان بیفته.
🗣 محمدمسعودصادقی
#دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم را هر روز باید ببینیم تا بدانیم امنیت امروزمان را مدیون چه کسانی هستیم!
🗣 آزاده 🇮🇷
#دفاع_مقدس
ماجرای این عکس چیست؟
سمت راست: شهید حجت مقدم
نفر وسط: آقا عطا
سمت چپ: شهید مالک اوزمچلویی
شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱؛ عملیات بیت المقدس ۲
اما ماجرای عکس:
زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام بیت المقدس دو در منطقه غرب کشور در کردستان صورت می گیرد در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی #ماووت عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی شب این دو شهید بزرگوار به شهادت میرسند همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه می مانند تا حتما دوستانشون رو برگردونن...
روزها به خاطر داشتن دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی شب و در اون برف و سرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن...
سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه...
دعای مادران شهدا همیشه پشت سر عزیزانی ست که نگذاشتند مادرها چشم انتظار بمانند...
سرلشکر سلیمانی:
من در آن لحظهی آخر که #شهید_همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است... آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد. خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلا عکسی بگیرد؛ چه از خودش، چه با کس دیگری.
من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید- از همانجایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم.- ولی یک حسی به من گفت خب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
این حالت خیلی حالت زیبایی است. قطرهای که به دریا متصل میشود، دیگر قطره نیست؛ دیگر دریاست
۹۵/۷/۱۴
#ایهاالعـزیز°💚
هر روز...
روز ِتوست
هر ثانیه وُ دقیقه ...
بهِ بهانهی نام وُ یادت
نان بر سفرهمان است و
دلِمان ...
قُرصِ قرص است
از اینکه امام زمان داریم!
از پدر مهربانتَر...
از مادر دلسوزتَر...
و رفیقی شَفیق ؛
خوش بحال ما
که |تو| را داریم.
#اللهم_عجللولیکالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐دستیابی ناسا به صدای ستاره تپنده
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ
قرآن ۱۴۰۰ سال پیش کلام خدا از ستاره ای که صدای تپنده دارد خبر داده است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید
🔶خاطره ای شنیدنی از نوجوان چهارده ساله دفاع مقدس
🔷وقتی جعبه مهمات باز کردم فقط گریه کردم...
❇️ خجالت میکشم
🔰 خدا میداند که من هر وقت نظرم به این جوانهایی که عازم جبهه هستند و با شور و شعف دارند به جبههها میروند، وقتی من آنها را نگاه میکنم، از خودم خجالت میکشم. ما کی هستیم، ما چی هستیم؟ ما قریب هشتاد و چند سال در این دنیا -خودم را میگویم- بودم و به قدر این چند روزی که اینها مشغول خدمت هستند، ما خدمت نکردیم، ما خودمان را نساختیم.
امام خمینی (ره)، ۱۹ خرداد ۱۳۶۵
#هفته_دفاعمقدس
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
نوک کوه یخ!
⭕️ از دیروز کلیپی از رقاصی در روز افتتاحیه مدرسه ای در کرمان منتشر شده و خیلی از مذهبی ها این کار رو محکوم کردن.
ظاهرا هم دیشب مدیر اون مدرسه اخراج شده.
اما چند تا نکته هست که باید دقت کرد.
🔺 ببینید این شرایط نابهنجار یه دفعه ای درست نشده. بلکه این یک فرهنگ منحط غربی بوده که طی ده ها سال یواش یواش به وجود اومده.
وقتی که پخش آهنگ که نابود کننده کنترل ذهن هست در همه عروسی ها و رستوران ها و مراکز خرید و سراسر تلویزیون مرسوم بشه نتیجه طبیعیش اینه که توی مدارس، رقاصی کاملا مرسوم خواهد شد.
آدم باید عمیق نگاه کنه و ریشه های چنین حرکت هایی رو بررسی کنه و حل کنه.
⭕️ و اینکه الان تقریبا تمام کشور داره با رقص و آهنگ اداره میشه و فقط مختص مدرسه کرمان نیست.
و نکته آخر اینکه مسئولین آموزشی کشور باید فرهنگ سازی کنند که در هیچ مدرسه ای هیچ گونه آهنگی منتشر نشه.
خصوصا در محیط علمی وقتی موسیقی وارد بشه دیگه آموزش به درستی انجام نخواهد شد.
⭕️ هر مدرسه ای رو دیدید آهنگ گذاشته اول با مدیرش صحبت منطقی و عالمانه کنید ولی اگه گوش نکرد حتما با مسئولین مربوطه صحبت کنید تا باهاشون برخورد قانونی بشه
41.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به همرزمان شهید هدیه میکنیم ذکر صلوات
سلام سردار
غیبت
مجالس مهمونی یکی از جاهائیه که بستر برای حرف زدن از دیگران آمادهی آمادهس. توی یکی از همین مهمونیها، منم مثل بقیه شروع کردم به حرف زدن در مورد یکی از آشناها.
وقتی از مجلس برمیگشتیم، محمد گفت: «میدونی غیبت کردی! حالا باید بریم درِ خونهشون تا بگی پشتِ سرش چی گفتی».
گفتم: « اینطوری که پاک آبروم میره».
با خنده گفت: «تو که از بندهی خدا اینقدر میترسی، چرا از خودِ خدا نمیترسی؟!» همین یه جمله برام کافی بود تا دیگه نه غیبت کننده باشم و نه شنوندهی غیبت.
شهید محمد گرامی
کتــاب دل دریایی، ص71-70
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
هر كس امر به معروف و نهى از منكر نمايد، جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
مســـتدرك الوســــــــــايـل، ج12، ص179
#باران شدیدی در تهران #باریده بود به طوری که خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود !
چند پیرمرد می خواستند به آن سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند؟!
همان موقع #ابراهیم_هادی از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول کردن پیرمرد ها آن ها را به طرف دیگر خیابان برد!...
👈جایی در #سوریه هم #رزمنده ها زیر باران در پیاده رو نماز می خواندند می دونی چرا؟؟؟؟؟؟
چون نمی دانستن صاحب منزل از نماز آنان در منزلش راضی هستند یانه !!!!
✍آره دوست عزیزم
چنانچه بخواهیم از سیم خاردار رد بشیم
باید اول از سیم خاردار نفسمون رد بشیم
#شهدا هم قبل هر چیز
#نفس خود را شکستن تا #شهید شدن !!!!
و این رزمندگان دلاور هم قبل از شکست #دشمن نفس خود را #شکست داده اند!
📌#زندگی اینهارا ببینیم و کمی فکر کنیم🤔
دقیقا ما کجاییم و چه می کنیم؟!
🌺
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
✅ این متن برای گسترش حجاب بسیااااار عالی و هوشمندانه هست
ما این مسیر رو باید طی کنیم
متن_خاطره
🌷 زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر میگشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید: کجا میرین؟ مرد گفت: کرمانشاه. علی گفت: رانندگی بلدی گفت بله بلدم. علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب. مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ اون هم مثل من میلرزید، لبخندی زد و گفت: آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس...
📚 شهید علی_چیت_سازیان
#یابنالحســـــن❤️
چشــــم هامان
سبد نور خدا میخواهنــد
بهر دیدار خـــدا
مهر و صفا میخواهنــد
یڪ ڪلام یابنالحســـن
در دو جهـــان..
دیدن روی تــو را
#رویتــورامیخواهنـــد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیر گوهر نایابم✨
🌷شهید مصطفی ردانی پور🌷
معلم جدید بی حجاب بود.
مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش.
دستش را انداخت زیر چانه اش که
"سرت را بالا بگیر ببینم."
چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد.
از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.
خونه که رسید گفت:دیگه نمیخوام برم هنرستان.
_آخه برای چی؟؟؟
_معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم؛ حوزه.
#زندگی_کنیم_مثل_شهدا🌹
🌛به حرمت حضرت زهرا(س) ✨ 🥀
گریه سربازعراقی:
در اسارت،اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت:
"چیه؟ اذان میگویی. بیاجلو"!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.آن بعثی گفت :او اذان گفت. برادرمان اصرارکرد که"نه،اشتباه میکنی من اذان گفتم".مأمور بعثی گفت:خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو"...
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.وقتی مأمور عراقی رفت،او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است.
به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان میگفت: میدیدم اگرنان را بخورم از تشنگی خفه میشوم نان را فقط مزه مزه میکردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارها این کاررا تکرار میکرد...
روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخارمیکنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی (ع) اینجا تشنهکام به شهادت برسم.سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یازهرا!؟افتخارمیکنم.این شهادت همراه با تشنه کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم...
تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین.ِ..
اواز پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند ودارد گریه میکندو میگوید: بیا که آب آوردهام. او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند. همین طور که روی زمین بودم، سرم راکج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد.یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمیکنم. گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (س) شرمنده کردی.الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور وگرنه همه ی شمارا نفرین خواهم کرد...
کتاب شهدا و اهل بیت ناصر کاوه
"خاطره ازمرحوم ابوترابی کتاب حماسههای ناگفته ص۹۰ _
اسرار حقیقی حیاتم زهراست
معنای عبادتم، صلاتم زهراست
دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا
وقتی که فرشته نجاتم زهراست
پدر پنج شهید دفاع مقدس( شهیدان افراسیابی) در زمانی که آخرین فرزندش را به خاک میسپردند، تقاضا کرد یک بار دیگر فرزندش را ببیند. وقتی کفن را باز کردند او خطاب به آخرین فرزند شهیدش گفت؛ به آقا اباعبدالله سلام برسان و بگو عذر میخواهم اگر دیگر پسری ندارم تقدیمت کنم🥺.
گفت،شما در کربلا تمام عزیزانت را در راه خدا دادی....😭
من ضرر کردمو تو معتمد بازاری
بار ما را نخریدند، تو برمیداری؟
#شب_زیارتی_ارباب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
یک عمر اسیر پیلهٔ تن افسوس
ماندن ماندن دوباره ماندن افسوس
پروانهترین مسافران ملکوت
از خویش گذشتند ولی من... افسوس
#امدادگــر
هرکس میخواست او را پیدا کند
می رفت ته خاکــــریز ...
جبهه که آمد گفتند #امدادگر بشود
هر کس می افتاد داد می زد :
"امدادگر ...! امدادگر...!"
اگر هم خودش نمیتوانست دیگرانی
که اطرافش بودند داد می زدند:
"امدادگر ...! امدادگر ...!"
خمپـاره منفجـر شد ؛
او که افتاد دیگران نمیدانستند
چه کسی را صدا بزنند ...
ولی خودش گفت:
یازهرا ...! یازهرا ...!
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#