eitaa logo
weblight
167 دنبال‌کننده
132 عکس
59 ویدیو
0 فایل
.::| مجله وبلایت |::. .::| فرهنگ، زندگی و آیین های ایرانی |::. ✳️ مطالب ما اینجاست: weblight.ir🌐 🔸ادمین: @hoor_studio 🔸 تلگرام: t.me/weblighting 🔸 یوتیوب: @weblight" rel="nofollow" target="_blank">youtub.com/@weblight 🔸 آپارات: aparat.com/weblight 🔸اینستاگرام: instagram.com/weblight.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
آیین های ایرانی 🇮🇷 شاید اولین کسانی که با گندم آشنا شدند 🌾 از چشیدن مزه غلاف های نقره ای سرزده از دانه گندم به شیرینی آن پی بردند 😋بعدها که پختن را یاد گرفتند و گندم جوانه زده را پختند، به سمنو رسیدند. در هرصورت این خوراکی شیرین در منطقه ای ابداع شد که قوت غالب مردم اش نان گندم بود 🥖 سمنو برای مردم ایران زمین همواره مقدس بوده 🇮🇷 و در سایر کشورهایی که نوروز را جشن می گیرندد هم جزو خوراکی های سر سفره عید است. به نام های مختلف: سمنو، سمنی، سومولوک، سمنک، سِن و ... پخت اش هم در بیشتر مناطق به عهده زنان است🧕 سمنو نمادی از برکت برای جسم و جان و فراوانی نعمت های زندگی است، مثل آب که آن هم نشانی از فراوانی و سرسبزی است؛ که دانه های گندم 🌾 با قطره های آب 💧 است که رشد می کند و جان می گیرد. به خاطر همین سمنو را با چهره های مقدسی که با آب پیوند دارد مرتبط کرده اند. آناهیتا، ایزدبانوی آب با مسلمان شدن ایرانیان جای خود را به چهره مقدس حضرت زهرا (س) داد به همین خاطر رسم در سمنو پزان به ایشان متوسل شویم ✨ @weblight
::: روز سوم ::: حافظ علیه الرحمه می فرماید:📖 عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ ای خواجه، درد نیست! وگرنه طبیب هست... خدایا، ما عمریست ادای خداپرستان را در می آوریم و شبیه آن ها سخن می گوییم؛ نصیحت می‌کنیم و شماتت و ملامت. اما خودمان هم می دانیم که چیزی در چنته نداریم!📿 نه تنها دریاچه ذهن مان عمقی ندارد و جایی برای شنا کردن و غوطه ور شدن سوالات و چالش هایمان ندارد، که دریچه ذهن مان هم این روز زیر این باران گل و لای توهمات، هم آمده.😏 خدایا، خودت آگاه مان کن، از آنچه که باید در آن اندیشه کرد و خودت بینایی بده تا بشود به آنچه باید، نگریست،🙄 و خودت هشیار مان کن از حال خرابی که باید بحال آن گریست!😢 خدایا، وقتی تو هستی، چرا باید زیر پر و بال مان را نفهمیدن های ما بگیرد. از این مسیر که پروازی در نمی آید! تو از کوتاهی ما درگذر😞🤲 اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ و التّنَبیهَ و باعِدْنی فیهِ من السّفاهة و التّمْویهِ @weblight
آیین های ایرانی 🇮🇷 درست است که نوروز جشن خانواده و قوم و خویش است 👨‍👩‍👧 اما مراسمی هم مخصوص زنان داشته که حالا به جز در چند منطقه معدود ایران، تقریبا اثری از آن نیست 🧕 آیین های زنانه ای که حضور و ورود آقایان به آن ممنوع است 🙅‍♀💁‍♂ مثلا در روستای بیمرغ گناباد در خراسان جنوبی، مراسمی داشتند که مردان را به آن راه نمی دادند ⛔️اگر هم مردی قصد داشت با لباس مبدّل زنانه، سَرَک بکشد 👀 مورد بازخواست قرار می گرفت و به نوعی ادب می شد 🤕 این دورهمی زنانه جایی برای گپ وگفت و شادی و پایکوبی بود 💃 یا مراسمی که در ایزدخواست فارس در روز ششم عید برگزار می شد و دختران لباس نو می پوشیدند و دسته های 20-30 نفری تشکیل می دادند. اسم این مراسم شِشِه به در بود. این مراسم در دل دشت برگزار می شد و از درست کردن آتش، آوردن آب، درست کردن چای و تهیه غذا همگی با خودِ زنان بود. در همه این مراسم آقایان مجاز به شرکت نبودند و به نوعی تفریح و دورهمی زنانه بود ☕️🍛🍚 زنان ایل قشقایی فارس، روستاهای تفرش اراک، خلخال اردبیل، جندق اصفهان و قسمت هایی از کویر هم برنامه هایی مشابه این داشتند. @weblight
::: روز چهارم ::: خدایا؛ ما فراموشکاریم و پر توقع!😔 گاهی تصور می کنیم که این عظمت را خلق کرده ای، این عالم و کائنات را آفریده ای، تا ما در صبح دل انگیزی بهاری، در آرامش و امنیت، به تفرج گاهی برویم و از آنچه با حواسمان درک می کنیم لذت بریم و کیفور شویم!😕 حالا در این میان اگر ناملایماتی سر زد و رودی خشک بود و نسیمی نوزید و جاده ای بسته بود، بایستی به یاد آن دو قورت و نیم باقیمانده بیفتیم!😖 گویی یادمان رفته که ما آفریده شدیم تا نشانه وجود بی مرز و کرانه تو باشیم روی زمین؛ یادمان رفته ما آمده ایم تا امر تو را یاری کنیم؛ یادمان رفته که ما رانده شدگانیم از درگاهت و این شکل از بودن، فرصتی است تا از عدم، فاصله بگیریم!😢 خدایا، به ما فراموشکاران پر توقع توان بده تا برای اجرای فرمان تو اقدام کنیم🤲 اقدام نه به معنای عزمی و تصمیمی فقط، اقدام به معنای قدم نهادن پی در پی در مسیری که انتهایش رضایت توست...😌 @weblight
آیین های ایرانی 🇮🇷 قدیما روزه خواری با واکنش های اجتماعی به سبک خودش مواجه بود و مردم به این سادگی ها از آدم روزه خوار نمی گذشتند😡 روش برخورد هم متلک بود و تحویل نگرفتن طرف🤨 اما متلک های رایج چی بود؟ مثلا: در جهرم و اصطهبانات استان فارس روز اول ماه مبارک که می رسید، بچه ها👦👦👦دسته دسته توی کوچه راه می افتادند و می خوندند: روزه گیرا! روتون سفید ماه رمضون بازم رسید آخرین روز که می رسید می خوندند: روزه خورا ! روتون سیاه ماه رمضون دیگم میاد از شعرهای دیگری که می گفتند: روزه خور بی ایمونه شوم که میشه حیرونه روزه خور دسش کوتان شوم که میشه روش سیان در اراک بچه ها دنبال روزه خورها راه می افتند و با صدای بلند این متلک رو نثارش می کردند: روزه خور دو دوشه چقلی مرغ پلوشه چغلی به معنی فضولات پرندگان در دماوند: روزه خور دمبکی اندی بخور، بترکی دنبکی یعنی ورم کرده و چاق اندی هم یعنی آن قدر در روستاهای بجنورد: ریزه خوار دمدمی سگ سیای جهندمی تربت حیدریه ای ها هم با این شعر حال روزه خور را جا می آوردند: هو روزه خور پت پتی روزه بخور تا وُرپتی ورپتی یعنی بمیری اینها نمونه هایی از واکنش مردم ایران🇮🇷نسبت به زیر پا گذاشتن شعائر دینی بود. شاید بشود گفت به نوعی فرهنگ نهی از منکر ابا و اجدادی مان بوده، آن هم از زبان بچه ها👦که کسی نمیتواند به اونها خورده بگیرد😄و بزرگ تر ها را در رودروایسی مقابل هم قرار بدهد. @weblight
::: روز پنجم ::: در زبان فارسی، پسوند "بان" نشانگر حمایت و مراقبت است. مثل پاسبان و نگهبان... خدایا، هر کسی را مراقبتی باید و هر چیزی را نگهبانی، تا آسیب نبیند و در آرامش رشد کند. این شیوه نامه را خودت برای این هستی نوشته ای. پس قطعا بهترین مراقب و نگهبان خود تویی... اما نگهبانی از چه چیزی واقعا برازنده توست جز مهر و محبت؟! خدایا، تو پاسدار محبتی و نگهبان مهر، تو مهربانی، تو مهربان ترین مهربانانی؛ و من بنده گناهکار و بی معرفت تو. خدایا نمی شود که بی مرامی و بی معرفتی من و امثال من، قلمرو مهر تو را محدود کند! می شود؟! خدایا، مارا ببخش و بیامرز و از کوتاهی ما درگذر، که تو مهربانی و مراقب، از قلمرو "بی قبل و بعد" مهر و محبت و رحم و رافتت... بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین @weblight
::: روز ششم ::: خدایا؛ ماییم و یک ظرف تهی، که نه فقط خالی بودنش از محتوا، مایه بدنامی است، پر سر و صدا بودنش هم مصیبت است برای دیگران!😞 خدایا، گاهی تو چنان پرده می پوشی که ما به طغیان و سرکشی خودمان حقانیت می بخشیم. ما حتی به همان ظرف تهی و پوک وجود خودمان هم اشراف نداریم، اما در فکر کردن بجای عالم و آدم حق بجانبیم و در تشخیص درست و غلط بهتر از هر کسی، مدعی! خدایا، پر شده از طعام فاسد، این بساط سرکشی ما و اگر این چنین سفره داری را بحال خودش رها کنی، دور نیست که رودل کند خودش و هم سفره هایش هم!😒 از منظر غضب که نه، از منظر بزرگی که جز نعمت از دامانش نمیریزد، بر ما ببخش و از ما درگذر🤲 اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ @weblight
::: روز هفتم ::: گاهی سخت می رنجیم، فریاد بلندی در حنجره داریم اما فایده ای ندارد.😖 روزگار است دیگر، روزگار نامرد و نامراد! هر آنچه در چنته داریم رو می کنیم اما روزگار به ما رو نمی کند!😒 ولیکن، همین؟! این همه بیا و برو و بگیر و ببند و پیغمبر و شیطان و شهید و جاهل و ... ته دنیا همین بود که دستمان هم بهش نمی رسد و در عین حال دستمان بیاندازد؟😤 این روزگار که نهایتش یک در ورود دارد و یک در خروج! پس چه شد آن عالم تو در توی در هم تنیده ای که برای تعقل کنندگان آفریده شده؟🤔 و اینجاست که باید بزرگتری در گوشمان بگوید: آقایان، چه نشسته اید؟! ما ابدیت در پیش داریم... خدایا، در این سیال تو در تو، در این پیچیدمان دست ساز تو، جای من کجاست؟! من که یعنی ما! از این همه سهم ما چیست؟ خدایا، این روزها که وعده های غذا خوردنم کم شده، بگذار تا وعده های فکر کردنم بیشتر شود!🤲 بگذار تا به وعده هایی که داده ای فکر کنم!🤲 به من فرصت بده تا در فهرست عُباد تعقل کننده ات باشم!🤲 به من امان تا با خسران در خسران، روزگار را بیهوده طی نکنم!🤲 اللهمّ جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ... @weblight
::: روز هشتم ::: خدایا؛ خودت که بهتر می دانی، غربت به متر و محیط و مساحت و مسافت نیست و تنها ماندن هم، به شمار و تعدد اطرافیان! غریبگی آیین شبانه روزی آن هاست که دیگران دوست ندارند صدایشان را بشنوند.😞 خدایا، تو که شنوا و بینایی، برای اهالی جزایر تک نفره غریبگی، حریف بفرست!🤲 حریف نه برای جنگیدن، که برای حرف زدن، برای صحبت کردن؛🙂 از خزانه غیبت، کریمان با صفایت را بفرست که حوصله شنیدن حرف های جماعت غریبه غریب مانده را داشته باشند و حرفی برای گفتن نیز با ایشان.😇 خدایا، کلام خودت را در دهان و زبان و بیان اهل کرامتت بگذار و آن ها را در مسیر زندگیمان قرار بده تا مثل همیشه از تفضلات آسمانی تو بهرمند شویم.🤲 تا بلکه از نور حضور خوبانت، کلام ما هم ارزش شنیدن پیدا کند.🌞 اللهمّ ارْزُقنی صُحْبَهِ الکِرامِ @weblight
سیزده به در از نگاه یک نویسنده عصر قجر
قسمت اول
«سیزدهم نوروز عید ورزش و تفرج بود.🏃‍♂️ روز یا شب پیش، هر کس به قدر وسع و لزوم تدارکی برای این روز می دید. از صبح این روز خانواده های شهری با سماورهای کوچک و بقچه بسته هایی که در آن خوراکی روزانه را بسته بودند، خیابان هایی را که به بیرون شهر می رفت، پر می کردند. دسته دیگر که سیزده به در را فقط برای عصر گذاشته بودند، از دو سه ساعت بعد از ظهر به این خیابان ها روی می آوردند. از شهر که بیرون می رفتند، هر دسته ای کنار نهر آب💧 و سبزه زاری🌿 می نشستند. نهار را زیر طاق آسمان🌤 و اگر چند درختی🌴 گیر آورده بودند، در زیر سایه کم آن صرف می کردند. آجیل و شیرینی🍪🍬 هم چه قبل از نهار و چه بعد از نهار داشتند، عصر کاهو با سرکه یا سکنجبین و یا سرکه شیره😋 حکما باید بخورند. بعضی از خانواده های نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خرد شده شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند آش رشته ای را هم ضمیمه خوراکی ها می کردند، دسته های مطربی🎻 که تارزن و آوازه خوان🎶 داشتند زیاد بودند». 📚شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی @weblight
خبر رسید که مادر شده است کوثر عشق نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق حسن، امید دو عالم، حسن برادر عشق بیا و مژده بگیر از پدر وَ مادر عشق بیا که شامل لطف خدا شویم امشب به زیر پای کریمی فدا شویم امشب نوشته روزی ما را به پای چشم حسن تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن @weblight