#ویکی_فقه #کلام_اسلامی #مرگ #معاد_شناسی
📍موت واژهای است که در قرآن بکار رفته استو به معنای فقدان حیات و آثار آن است. بنابراین، همانگونه که حیات دارای مراتب و یا مصادیق گوناگون است، موت نیز مصادیق مختلف دارد:
۱. مرگ نباتی: از کار افتادن قوه نباتیه و آثار آن چون رشد و نمو.
۲. مرگ حیوانی: از کار افتادن قوای حیوانی و آثار آن، چون اراده و ادراک حسی، وهمی و خیالی.
۳. مرگ انسانی: عدم ترتب آثار قوه عقلانی.
🔸 بنابراین، هرگاه فرد یا جامعهای فاقد صفات و ارزشهای عقلانی باشد، فاقد حیات انسانی بوده و مرده است. #امام_علی_علیه_السّلام میفرماید:
«فالموت فی حیاتکم مقهورین، و الحیاة فی موتکم قاهرین».
📌 ادامه مطالب را در لینک زیر مطالعه کنید...
wikifeqh.ir/قبر_و_برزخ
@wikifeh
#کتاب_شناسی #ملا_محسن_فیض_کاشانی #ویکی_وفقه
📝 آبِ زُلال، نام منظومهای مختصر در ادب پارسی است و بیشتر جنبه عرفانی دارد و توسط ملامحسن فیض کاشانی نوشته شده است. این منظومه به دو جرعه تقسیم شده و هر جرعه دارای سه نفس است. جرعهی اول خطاب به حق تعالی و جرعهی دوم خطاب به نفس است. این مثنوی اینگونه آغاز میشود:
یا محیی قلب کل عارف فیاض زوارف المعارف
ستّار معایب البرایا غفار کبائر الخطایا
و چنین خاتمه مییابد:
از سرتاپای گوش بادت وین آب زلال نوش بادت
📌 ادامهی مطالب را در لینک زیر مطالعه کنید
wikifeqh.ir/آب_زلال_(فیض_کاشانی)
@wikifeh
#فال_حافظ #فرهنگ #تفأل #شب_یلدا #ویکی_فقه
🔸 در قلمرو زبان فارسی، غیر از قرآن که با آن استخاره میکنند، برای فال زدن بیش از هر کتاب دیگری، از دیوان حافظ استفاده میشود.
باور عامیانه ایرانیان بر آن بود که حافظ از نیت و نیاز همگان خبر دارد و از همین روست که او را لسان الغیب خواندهاند.
🔹 تفأل به دیوان حافظ، هر چند جنبه سرگرمی و تفنن برانگیزههای دیگر در این کار غلبه دارد فال زدن به دیوان حافظ، مراسم شب یلدا، چهارشنبه سوری و... انجام میشود.
🔸 فالْخوان، غالباً فرد باسواد و محترمی است که نزد حاضران در جمع، حائز ارج و اعتبار است. معمولا در خانوادهها، کار فال خواندن بر عهده بزرگ خاندان نهاده میشود.
🔹 فالخوان، #دیوان_حافظ را همچون کتابی مقدّس در دست میگیرد و رو به قبله مینشیند، ابتدا صاحب فال، نیت میکند و سپس فالخوان با سر انگشت و معمولا با چشمان بسته، صفحهای را نشان میکند و میگشاید. غزلِ فال، اولین غزل درج شده در صفحه راست است و اگر شروع غزل از صفحه قبل باشد، فالخوان یک ورق به عقب بر میگردد و غزل را از مطلع آن میخواند. غزلی را که پس از غزل فال قرار دارد، شاهد فال تلقی میکنند.
🔸 بنا بر باور عامیانه، در تفأل به دیوان حافظ، باید او را به شاخ نبات، که معشوق وی بوده، قسم داد و گرنه فال، وصف الحالِ نیت کننده در نخواهد آمد؛ همچنین قَسَمهای متنوع دیگر و نیز نذرهایی برای مزار حافظ در اینباره معمول بوده است.
📌 ادامهی مطالب را در لینک زیر مطالعه کنید
wikifeqh.ir/فال_حافظ
@wikifeh
#فرهنگ #ویکی_فقه #تفأل_تطیر #خرافات
👁🗨 فال بد زدن به چیزی را طِیَره میگویند. طیره در دوران جاهلیت مرسوم بوده است و مردم جاهل هنگام سفر و انجام کارهای مهم به رخدادها، پرندگان و حیوانات، فال بد زده و به سبب آن از انجام دادن کار یا رفتن به سفر خودداری میکردند.
📌 ادامهی مطالب را در لینک زیر مطالعه کنید
wikifeqh.ir/طیره
@wikifeh
#ویکی_فقه
#فرهنگ
📍 تفأل غیر از استخاره است؛ #تفأل از مقوله پیشبینی آینده و بیان امور پنهان است، ولی #استخاره نوعی درخواست معرفت و بصیرت و برطرف شدن شک در کاری است که فرد قصد دارد آن را انجام دهد یا ترک کند و در واقع، واگذار کردن امور به خداوند است تا او را راهنمایی کند.
📌 ادامه مطالب را در لینک زیر
🔻🔻🔻
wikifeqh.ir/تفال_و_تطیر
@wikifeh
#کتاب_شناسی #اعلام #ویکی_فقه
👤 سید محمدحسن حسینی مشهور به آقا نجفی قوچانی، از عالمان و فقیهان و ادیبان قرن چهاردهم قمری میباشد.
محمدحسن از شاگردان میرزا جهانگیر خان قشقائی و آخوند خراسانی بوده و در سن ۳۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
وی پس از بیست سال زندگی در نجف به ایران بازگشت و پس از آن تا هنگام مرگ در سال ۱۳۶۳ق در قوچان، به تدریس، ارشاد پرداخته و در گرفتاریها از مردم حمایت میکرد و با آن که در هنگام مرگ در منطقه قوچان و حتی برخی شهرستانهای اطراف نفوذ معنوی داشت، از مال دنیا چیزی نداشت.
📚 دو کتاب خواندنی سیاحت غرب و سیاحت شرق از آثار اوست.
wikifeqh.ir/سیدمحمدحسن_آقانجفی_قوچانی
@wikifeh
ویکی فقه؛ دانشنامه علوم اسلامی
#کتاب_شناسی #اعلام #ویکی_فقه 👤 سید محمدحسن حسینی مشهور به آقا نجفی قوچانی، از عالمان و فقیهان و اد
#حکایات #آقا_نجفی_قوچانی #حق_الناس #نماز_شب #ویکی_فقه
🔸 مرحوم آقا نجفی قوچانی، در گزارشی ماجرای دوران طلبگی خود در اصفهان را چنین می نویسد: در این حجره تازه که حجره هامان وصل به هم بود، از میان طاقچه سوراخ نمودیم و ریسمانی در آن کشیدیم که یک سر ریسمان در حجره رفیق بود و یک سر آن در حجره من. وقت خواب آن سر را رفیقم به پا یا دست خود می بست و این سر ریسمان را من به دست خود می بستم تا سحر هر کدام زودتر بیدار شدیم دیگری را بدون اینکه صدا بزنیم بیدار کنیم، که مبادا طلبه ای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد.
📒 سیاحت شرق، انتشارات طوس، ۱۳۵۱شمسی، ص۱۹۸-۱۹۹
@WikiFeqh