eitaa logo
یاران صبح‌‌ظهور
689 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
153 فایل
(نشر با آدرس و‌ با صلوات) لینک‌‌خصوصی‌کانال: https://eitaa.com/joinchat/2322006016C2eac216bd6 #نشر‌مطالب‌‌کانال‌با‌درج‌آدرس‌‌منعی‌ندارد‌. ارتباط با مدیران: https://eitaa.com/Reza_keshavarz @Taghdir_68
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران صبح‌‌ظهور
#راویان قصه‌های ناگفته زندگی عکسهای قدیمی بهترین دفترچه خاطرات زندگی عمر ما #آدمها هستند؛ یه تصویر
عکس روی میز جلویَم بود. یک عکس قدیمی و سیاه و سفید که از روزهای جوانی او گرفته شده بود. او با لبخندی ملیح و نگاهی دوردست به خیره شده بود. انگار که دنیایی را در پشت چشمانش می‌بیند. من همیشه از او سؤال می‌کردم که چه چیزی را می‌بیند. اما او هرگز . فقط می‌گفت که یک روز خودت متوجه می‌شوی. اما اتفاق عجیبی افتاد. امروز روز تولدم بود. بیست و یک ساله شده بودم. وقتی که من به خانه رسیدم، جد پدریم منتظرم بود. اما نه خودش همان تنها عکس سیاه سفید شکسته ای که از او داشتم و همیسه بر روی میز مفابل چشمانم بود. من با تعجب به او نگاه کردم. او با لبخندی گفت: "این یک عکس ساده نیست. اگر به آن نگاه کنی، با من صحبت کنی. با منی که در آن زمان نبودم. با منی که هنوز نمی‌دانستم چه چیزهایی در منتظرم است. با منی که شاید خیلی با منی که الان هستم متفاوت بودم." من با شگفتی به او گفتم: "چطور ممکن است؟ این یک عکس است. چگونه می‌تواند حرف بزند؟" من با کنجکاوی به عکس نگاه کردم. انگار که چشمان جد پدریم به من خیره شده بودند. انگار که می‌خواستند با من حرف بزنند. من گفتم: "سلام، من هستم. تو می‌شناسی من؟" عکس جواب داد: "سلام، من جد پدریت هستم. بله، من تو را می‌شناسم. تو همان هستی که همیشه از من سوال می‌کنی که چه چیزی را می‌بینم. تو همان بچه‌ای هستی که همیشه به داستان‌های من . تو همان بچه‌ای هستی که همیشه به من می‌کنی. تو همان بچه‌ای هستی که من دوستت دارم." 📝 ارائه: حجةالإسلام @y_sobhezohoor ↪️ https://eitaa.com/y_sobhezohoor 💥کانالی متفاوت با مطالبی متفاوت خوش آمدید به جمع 👉