eitaa logo
یادداشت های طلبگی
1.1هزار دنبال‌کننده
31 عکس
1 ویدیو
115 فایل
کانالی برای اشتراک گذاری یادداشتها و فیشهای تبلیغی، فقهی، اصولی، رجالی و ... . سید محمد رضا واعظی راه ارتباطی @smr_vaezi http://yaddashthayetalabegi.blog.ir @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">rezaqqaa@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
مراحل سه گانه طهارت : 1. طهارت قوای ظاهریه نفس از پلیدی گناه و نافرمانی خداوند -تبارک و تعالی- با توبه و دوری از دست تصرف شیطان و نفس اماره. البته تطهیر کامل قوای ظاهریه متوقف بر تطهیر مرحله دوم است. 2. طهارت قوای باطنی نفس از پلیدی اخلاق فاسده به وسیلة علم و ریاضت شرعی. اخلاق رذیله منشا پلیدیهای معاصی است و تا اخلاق رذیله از بین نرود، انسان از شکستن توبه در امان نیست. 3. طهارت قلب به معنای توجه فقط به حضرت حق. باید دانست که هر تعلق و توجهی به ما سوی الله پلیدی قلب است و منشا آن حب ما سوی الله است و این پلیدی منشا همه پلیدی هاست. تطهیر قلب اولین مرتبة سیر الی الله است که با تفکر در حال انبیاء و اولیاء و تذکر مقامات آنها و تسلیم نمودن قلب به حق حاصل می شود. انسان لازم است که در هر حدی که هست، به آن حد قانع نشود که این وقوف در حدود و قناعت از معارف از تلبیسات بزرگ ابلیس و نفس اماره است -نعوذ بالله منهما-. برگرفته از کتاب آداب نماز امام خمینی / ص70 تا 72.
علامه ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم / ص55 : مراحل و عوالم نفس آنها عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى. (1) طبع: عبارت است از قواى طبيعى كه مرحله نازله حقيقت انسانى است يعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اكل و شرب و امثال آنها كه خلاصه در اين مرتبه طبيعت، بدن در مقام حيات نباتى است. (2) نفس: بالاتر از مرتبه طبع است كه عبارت است از قواى حيوانى و إدراكات حس و خيال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حيات حيوانى. (3) قلب: كه توجه به عالم غيب است و ليكن آميخته است با نظر به عالم شهادت و اين مقام به مراتب از مقام نفس عالىتر و برتر است. (4) روح: كه آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است كه از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به كلّى مستخلص شده و به روحانيون عالم قدس پيوسته است. (5) سرّ: در اين مقام است كه عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بينا مىشود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده مىكند و به زبان ذات مىگويد: «ما رأيت شيئا الّا و رأيت اللّه فيه» و به قول عارف عريان: به صحرا بنگرم صحرا تُ وينم به دريا بنگرم دريا تُ وينم به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تُ وينم كه در اين مقام سرّ، اين و آن، دريا و صحرا هنوز مشاهدند و گفتار حلاج از شعر فوق مربوط به اين مقام است. (6) خفيّ: كه در اين مرتبه تنها خدا را مشاهده مىكند نه چون مقام سرّ كه خدا را در دريا و صحرا مشاهده مىكرد. (7) اخفى: كه در اين مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در اين مقام نيست چنانكه در مقام خفى بود. عارف رومى در اين دو مقام خفى و اخفى بسيار بلند فرمود كه: در خدا گم شو كمال اين است و بس (يعني مقام خفي و فناء في اللّه) گم شدن گم كن وصال اين است و بس (يعني فناء از فنا) در مصراع اول كه مقام خفى است اگر چه در مرتبه فناست ولى هنوز عارف به وصال نرسيد اگر چه كمالى تحصيل كرد و وصال در مقام اخفى است و هر يك از اين مراتب سبعه به ترتيب از مرتبه دانى به مقام عالى مىرسد و از شهر كوچكى به شهر بزرگى، تا در مقام اخفى به كشور پهناور هستى مطلق قدم مىگذارد.
داستان اخلاقی / ص3446 : گفته اند که مدت هفت سال بنی اسرائیل در خشکسالی عجیبی به سر بردند به حدی که به خوردن مردا و زبالها و حتی خوردن بچه ها روی آوردند و هر چه به کوه و صحرا رفته و دعا می کردند، باران نمی بارید. پس خداوند به پیامبر آنها وحی فرستاد که به آنان بگو هر چه به سوی من راه بروید و دست به دعا بردارید و زاری کنید من دعای شما را مستجاب نمی کنم تا این که حقوق به ظلم گرفته شده مردم را به آنها بازگردانید. آنها چنان کردند و در همان روز باران نازل شد.
تاثیر حاکم بر جامعه / مقام معظم رهبری : 4. 🔶 «النّاس على دين ملوكهم» 📌زمانى كه وليدبن عبدالملك خليفه شد، چون خيلى اهل جمع كردن ثروت و جواهرات و اشياء قيمتى بود، 👑💍 مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر می رسيدند، مكالماتشان از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همه اش راجع به خريد و فروش وسايل و اشياء زينتى و امثال اينها حرف می زدند! 📌بعد از وليد، سليمان بن عبدالملك خليفه شد. او اهل ساختمان سازى بود 🏨🏠 🏡 و به كاخ سازى و ساختمان سازى خيلى عشق می ورزيد. مورخ می گويد مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد می آمدند، يكى می گفت: آقا! شما كار ساختمانىِ منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى می گفت: آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى می گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود! 📌بعد از اين دو نفر، عمربن عبدالعزيز آمد. او اهل عبادت بود. 🙏 مورخ می گويد مردمِ كوچه و بازار وقتى به هم می رسيدند، يكى می گفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟ ديگرى می گفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟! ☺️ ✍بخشی از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسؤولان نظام 84/6/8
اهمیت تزکیه نفس در سوره مبارکه شمس 11 قسم پشت سر هم است که فقط یکبار در قرآن اینگونه آمده است و بعد از 11 قسم می فرماید «قد افلح من زکاها». (کسی که نفسش را تزکیه کند، رستگار شده است). مولای ما دیگر باید چه کار کند و از چه بیانی استفاده کند تا اهمیت تزکیه نفس را به ما گوشزد کند؟ چرا ما به تزکیه نفس آنگونه که باید و شاید توجه کافی را نداشته ایم؟ اگر توجه کافی را می داشتیم از خیلی از آلودگی ها پاک بودیم و به خیلی از محاسن آراسته شده بودیم. قدم اول برای تزکیة نفس، تخلیة روح و قلب و آفت زدایی از گناه و اخلاق ناپسند است. مثل رشد گیاه که متوقف بر حرس کردن مناسب آن است. گناه و اخلاق ناپسند، مثل زنجیری بر پای انسان جلوی عروج و کمال او را می گیرد، به عنوان مثال بخل جلوی صدقه دادن را می گیرد یا طبق روایت گناه، مانع بیدار شدن برای نماز شب می شود یا خودپسندی جلوی خضوع و خشوع در عبادت و لذت بردن از نماز و سجده را می گیرد. برای پاک شدن از پلیدی های اخلاقی و ملکات ناشایست، ابتدا باید آنها را شناخت و سپس باید به مبارزه با آنها پرداخت. مانع شناخت پلیدی های نفس، حب ذات و علاقه به خود است. «الحبّ یعمی و یصم» (محبت سبب کوری و کری است). حبّ ذاتی که سبب می شود تا گناهان خود را نبینم و به عیبهایم مطلع نشوم یا آنها را کوچک تلقی کرده یا توجیه کنم. اگر وجدانم را به عنوان قاضی و نفس را به عنوان متهم در نظر بگیرم و محاسبه نفس کنم، خیلی معایب خودش را نشان خواهد داد و قدم اول تزکیه نفس طیّ خواهد شد. قدم دوم که همان مبارزه با رذائل اخلاقی و گرایش به اعمال قبیح است، نیازمند مطالعه، برنامه ریزی و تلاش فراوان است. از عالمی نقل شده است که 40 سال برای از بین بردن «حسد» در نفسش زحمت کشیده است. هر ورزشکاری هر قدر بیشتر تلاش کند و زحمت بکشد و بر اساس اصول علمی و صحیح به تمرین بپردازد، نتیجة بهتری خواهد گرفت. ما هم برای قرب بیشتر به خدای تبارک و تعالی و وجودات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- باید تا می توانیم تلاش کنیم.
راه تهذیب نفس و قرب به خداوند تزکیه، تهذیب نفس و کمال انسان به قرب به خداوند -تبارک و تعالی- است. مراد از قرب، قرب معنوی و وجودی است در مقابل قرب مادی. قرب مادی شامل قرب زمانی و قرب مکانی است. وقتی گفته می شود دو نفر دارای قرب معنوی و وجودی هستند که کمالات و صفات اخلاقی و رفتاری آنها به یکدیگر شبیه باشد. قرب به خداوند -تبارک و تعالی- نیز به معنای شبیه تر بودن کمالی و صفاتی به ذات باری تعالی است. خداوندی که کمال مطلق، هیچ نقص و عیبی در او راه ندارد، بلکه هر چه خوبی و کمال است، از او و برای اوست. انسان نیز هر چه کاملتر، هر چه دارای صفات کمالی بیشتر و معایب کمتر، به خداوند نزدیکتر خواهد بود. به همین دلیل وجودات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- نزدیکترین افراد به ذات باری تعالی هستند و ما برای قرب بیشتر به خداوند -تبارک و تعالی- باید خود را متصف به کمالات اخلاقی و رفتاری کنیم و از رذائل اخلاقی و رفتاری به دور باشیم. علم، حکمت، حلم، صبر، گذشت و ... را در خود تقویت کنیم و از گناه، خشم بی جا، عجب، حسد، غرور و ... فرار کنیم. وجود مقدس امام صادق -علیه الصلاه و السلام- از عزیزترین مخلوق هستی حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین -صلی الله علیه و آله و سلم- از خداوند -عز و جل- نقل کرده است که : مَا تَقَرَّبَ‏ إِلَيَ‏ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ. (ترجمه : بنده ای به چیزی به من تقرب نجست که برای من از آنچه بر او واجب کردم، محبوبتر باشد و او با مستحبی ها به من تقرب می جوید تا او را دوست بدارم، پس اگر او را دوست بدارم، گوش او خواهم بود که با آن می شنود و چشم او خواهم بود که با آن می بیند و زبان او خواهم بود که با آن سخن می گوید و دست او خواهم بود که با آن غلبه می کند. اگر من را بخواند، اجابت می کنم و اگر درخواستی از من داشته باشد، به او عطا خواهم کرد. / اصول کافی / ج2 / ص352 / ح7). خداوند -تبارک و تعالی- راه قرب کمالی و وجودی به ذات اقدس خود را در التزام به احکام شریعت بیان می کند که این ارزش و فلسفه احکام شریعت را افاده می کند و تأثیر عمیق این التزام به آنها برای رشد کمالی و صفاتی انسان را به خوبی نشان می دهد.
-علیهم الصلاة و السلام- 1 اصل شناخت اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- از ارکان دین است (وسائل الشیعه / ج1 / ص13 : «أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَة»).و این شناخت، گاهی به امور ظاهری -مثل تاریخ تولد، زمان شهادت و ...- است و گاهی شناخت حقیقت و کمالات روحی این ذوات مقدس- مثل علم، حکمت، صبر، مهربانی، رافت و ... - است. شناخت حقیقت اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- پاکی روح، ارتقای کمال و قرب به ذات باری تعالی را به همراه دارد. البته شناخت کنه ذات این وجودات مقدس ممکن نیست (مختصر البصائر، ص336 : وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص‏ «يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِي إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا». همچنین در مناقب ابن شهرآشوب، ج3، ص267 آمده است : قالَ النَّبِيُّ ص‏ يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ وَ مَا عَرَفَكَ حَقَ‏ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ‏ وَ غَيْرِي‏). -به همان دلیلی که شناخت کنه ذات باری تعالی ممکن نیست ( علم کامل متوقف بر احاطه کامل بر معلوم است و به همین خاطر علم کامل به خداوند -تبارک و تعالی- برای ما محال است).-. «لیس کمثله شیء» (سورة مبارکة شوری،آیة شریفة11) در مورد خداوند -تبارک و تعالی- و «لایقاس بنا احد» (عیون اخبار الرضا ع،ج2،ص66) در مورد وجودات مقدس اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- عظمتهایی است که از قدرت فهم امثال ما خارج است. اما دستیابی به معرفتِ جایگاه رفیع این ذوات مقدس در حدّ امکان با تحصیل علم و ریاضت نفسانی مقدور است. مهمترین خصوصیّت این ذوات مقدّس، قرار گرفتن بر قلّة توحید است. «موحّد» به معنی واقعی کلمه بودند و به همین دلیل عبدِ عارفِ عاشقِ خدا بودند. عبدِ محض و کمالِ انقطاعی که به اوج مقدور شناخت ذات باری تعالی نائل شده اند، معرفت به خدا و ایمانی که با گوش و پوستشان عجین گشته «و الایمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمی و دمی» (فرازی از دعای مبارک ندبه) و چنان عاشقانه زیسته اند که هرگز و حتی لحظه ای خدا را فراموش نکرده اند که «لایشغلهم عن الله شیء طرفة عین ابدا» (حدیث معراج در وصف اولیاء الله، بحارالانوار، ج74، ص24) و «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله» (مفتاح الفلاح، ص368). تمام افعال و سکنات و گفتارشان الهی بوده است، بلکه تمام صفات و ملکاتشان نیز الهی بوده است؛ صبرشان الهی و برای خداست -نه برای منافع دنیوی-، شجاعتشان الهی و برای خداست -نه برای خودنمایی- و ... . این کمال و فضل برای این ذوات مقدّس همراه با مظهریت تمام و کمال اسماء و صفات حسنای الهی بودن است (امام صادق -علیه الصلاه و السلام- : «نَحْنُ‏ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏». الکافی، ج1، ص144). علم الهی، حکمت الهی، قدرت الهی، عزت الهی و ... در وجودات پاک و مطهر معصومین -علیهم الصلاه و السلام- جلوه گری می کند و شناخت اسماء حسنای الهی، ملازم شناخت ذوات مطهّر اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- است. روشن است که همه کمالات -اصل وجود، علم، قدرت و ... - ملک حقیقی خداوند است («له ما فی السماوات و الارض». سورة مبارکة بقره،آیة شریفة116) و هیچ کس غیر او مالک نیست. ملک حقیقی فقط برای وجود غیر محتاج و بی نیاز مطلق معقول است. حتی وجودات مقدّس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- نیز با تمام کمالاتشان مملوک حقیقی خداوند -عزّ و جلّ-هستند و کمالات ایشان افاضه و عنایت ذات باری تعالی است و به همین جهت گفته می شود «الحمد لله»، ستایش ناشی از کمال و خوبی و زیبایی مخصوص اوست. کمالِ خداوند -تبارک و تعالی- به نحو بی نهایتِ خالقی مخصوص او و به مقدار انتهایِ ممکنِ مخلوقی برای ذوات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- است و به همین جهت الگو و حجت الهی بر بندگان هستند («نحن حجه الله»، الکافی،ج1،ص145). نتیجه آن که باید حقیقت توحید را - با تمام شقوق و مظاهرش، مثل توحید عبادی، توحید حبی، توحید افعالی و ... - شناخت. با شناخت عمیق تر حقیقت توحید، موحّد واقعی بهتر شناخته خواهد شد. با شناخت بهتر موحّد واقعی، عبودیّتِ عارفانة عاشقانه و مظهریّتِ تمام و کمالِ اسماء و صفاتِ الهی کاملتر درک خواهد شد و معرفت به اهل بیت عصمت و طهارت -علیهم الصلاه و السلام- افزایش خواهد یافت.
در فضیلت وجود مقدس ص دو نظریه عمده وجود دارد : ۱/ ایشان دارای هستند و تمام کمالات _اعم از علم، حکمت، عزت، رحمت و ..._در حد بی نهایت در ایشان جمع شده است، بی نهایتی که تصورش برای ما ممکن نیست. البته روشن است که ذات باری تعالی کمال بی نهایت استقلالی و خالقی است و وجود عزیز نبی اکرم ص کمال بی نهایت ربطی و مخلوقی که کمالاتش افاضه ذات باری تعالی است. ۲/ کسانی که رسیدن مخلوق به کمال بی نهایت را ممکن نمی دانند، این ذات مقدس را دارای تمام کمالاتی که ممکن است مخلوق داشته باشد، می دانند. یعنی هر چه کمال برای یک‌مخلوق قابل تصور باشد، در این ذات جمع شده است. درک عظمت این مقدار از کمال نیز از قدرت ما خارج است. در هر صورت هر چه رحمت و مهربانی و کمال برای این ذات تصور کنیم، باز هم با درک کنه عظمت این وجود مقدس بسیار فاصله داریم. علیهم السلام
توحید عبادی توحید انواعی دارد، مانند توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید حبی، توحید افعالی، توحید عبادی و توحید تشریعی - که از مباحث عقیدتی است و بسیاری مراتب دارد. (ر.ک به علم کلام و فلسفه و عرفان). توحید ذاتی و صفاتی برای رستگاری کافی نیست، مثل شیطان که اصل این دو توحید را پذیرفته بود، اما مشکل او در توحید عبادی و تشریعی بود. او حاضر نشد مقابل فرمان خدا - به خاطر کبر و غرور- تسلیم باشد. شاید سخت ترین آزمایش ها مربوط به توحید عبادی و تشریعی باشد، یعنی پذیرفتن ولایت خداوند -تبارک و تعالی- و ولایت کسانی که خداوند -تبارک و تعالی- به آنان ولایت داده است. عبودیت، هدف خلقت و راه مستقیم رسیدن به قرب خداوند -تبارک و تعالی است و کمال عبودیت، رسیدن به توحید عبادی است، به نحوی که تمام افعال بر اساس خواست و رضایت الهی باشد. هر فعلی که بر اساس خواست نفس باشد، با توحید عبادی در حدّ اعلای آن منافات دارد. برای رسیدن به توحید عبادی -که تمام افعال و سکنات برای رضای خدا شود- سه امر ضروری است : 1) آگاهی از ضرورت رسیدن به توحید عبادی و انگیزه کافی برای نیل به آن. 2) آگاهی از ارادة تشریعی الهی -که با علوم فقه و اصول حاصل می شود-. 3) تذکّر، تکرار و تمرین -که نیازمند برنامه ریزی اخلاقی دارد-. اما مهمترین عامل برای آگاهی از ضرورت رسیدن به توحید عبادی و انگیزه کافی برای نیل به آن، معرفت به خداوند -تبارک و تعالی- و محبت به این ذات لایتناهی است. شناخت خداوند با عظمت و کمال وصف نشدنی و غیر قابل تصور و غیر قابل باور و مهربانی و رأفت بی نهایت او سبب می شود تا ذات پاک و آماده، عاشق و دلباخته شود و برای معشوق همه هستی اش را فدا کند و تمام زندگی اش را به پای رضایت او قربانی کند. اهمیت مباحث خداشناسی و توحیدی -که اصل و اساس دین هستند- و تاثیر شگرفت آنها در رسیدن به اوج عبودیت و کمال از این مطالب قابل استفاده است. هر چه معرفت به او -تبارک و تعالی- عمیق تر باشد، عبادت بهتر و کامل تر خواهد بود و به توحید عبادی نزدک تر خواهیم شد. البته گفته شده است که رابطة دوطرفه بین معرفت و عبودیّت برقرار است و همانطور که معرفت بر عبودیت اثرگذار است، عبودیّت بر معرفت اثرگذار است. «فاعبد ربک حتی یاتیک الیقین» (سورة مبارکة حجر، آیة شریفة99). پروردگارت را عبادت کن تا یقین برایت حاصل شود. سیر و سلوک باطن را باز می کند و زمینة رویت باطنی خدا را فراهم می کند.
بیان شد که توحید دارای اقسام و مراتب است. شرک در مقابل توحید است و همان اقسام و مراتب را داراست. اگر توحید به کلّی منتفی باشد، بالاترین درجة شرک نمایان شده است. این شرک ظاهری است که مورد بخشش خداوند -تبارک و تعالی- قرار نمی گیرد. «ان الله لایغفر ان یشرک به». (سورة مبارکة النساء، آیة شریفة 48 و 116). اگر توحید در اعلی مراتب خود ظهور کرده باشد -مانند بروز توحید در ذوات مقدس معصومین علیهم الصلاه و السلام-، هیچ شرکی وجود نخواهد داشت. اما بین این دو مرتبه، توحید و شرک با یکدیگر آمیخته می شوند و هر چند توحید قویتر، شرک ضعیفتر و هر چه توحید ضعیف تر باشد، شرک قویتر خواهد بود. در توحید عبادی، اگر انسان به اعلی مراتب توحید عبادی نرسیده باشد و تمام افعال و سکناتش «لوجه الله» نباشد، اعمالش با شرک عبادی همراه خواهد بود. کوچکترین عملی که برای هوای نفس و غیر خدا باشد، شرک عبادی است و مصداق هواپرستی و مصداقی برای آیة شریفة «مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه‏» شده است. (کسی که هوای نفسش را خدایش قرار داده است / سورة مبارکة مریم، آیة شریفة87 و سورة مبارکة فرقان، آیة شریفة 43). ایمان ظاهری به تمام اقسام توحید -مخصوصا توحید عبادی- وجود دارد، اما شرک خفی باطن انسان را فرا گرفته است. ایمان به توحید وجود دارد اما ملکة ایمان در رفتار و اعمال وجود ندارد و اعمالی از او سر می زند که خالص برای ذات باری تعالی نیست. از این رو خداوند -تبارک و تعالی- می فرماید ««و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون». (اکثر مومنین، مشرک هستند / سورة مبارکة یوسف، آیة شریفة 106). باید با این شرک های به ظاهر کوچک مقابله کرد، چرا که اولا مانع کمال و رشد انسان و دور کننده از خدا و اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- است و ثانیا کم کم حساسیت ما نسبت به شرک کم شده و شرک بزرگ می شود. مثلا زبیر از مسائل کوچک مالی شروع کرد تا جایی که مقابل حضرت امیر ع شمشیر کشید. اگر امروز برای رسیدن به مقام کوچک -مثل استادی یا مدیر فلان جا یا پول- اخلاص ندارم، فردا برای رسیدن به مناصب بزرگ اخلاص نخواهم داشت، تا جایی که ممکن است انسان ایمان خود را به دلیل هوای نفس از دست بدهد.
✅ «قَالَ النَّبِيُّ ص‏ أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ‏ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك‏» (مهمترین دشمن تو، نفس توست که در محضرت است/ مجموعة ورام، ج1، ص59). خودپرستی ریشة کفرها و شرکهاست و با خداپرستی در تضادّ است. به میزانی که خودپرستی زیاد شود، شرک زیاد می شود و خداپرستی و توحید کم رنگ می شود. انسان بسیار جاهل است که خواستة نفس پست و ذلیل خود را بر خواستة ذات کبرائی و با جلال و جبروت و جمال وصف نشدنی الهی ترجیح می دهد، در حالی که می داند خواستة الهی به نفع خود اوست. خدایی که هر چه دارد و ندارد به لطف و کرم اوست. اصل ایمان و معرفت و محبت به ذوات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- را مدیون اوست. ⭕ شخصی می گفت در سفری که به عتبات عالیات داشتم، هدیه ای که از معصومین ع گرفتم این بود که فهمیدم خودپرستی در عمق وجودم ریشه کرده است (گرفتن چنین هدایایی از اهل بیت ع خیلی ارزش دارد). مثال می زد که کنار ضریح قدسی مولی الموحدین زیر گنبد شریف مشغول دعا و انابه و گریه و حال عجیب بودم که یک دفعه یک نفر از بین این همه جمعیت از من سوال کرد که کربلا کدام طرف است؟ (در زیارت حضرت امیر ع قسمتی دارد که می گوید رو به کربلا این فرازها خوانده شود). با خودم گفتم عجب آدم نافهمی که من را به حال خودم وانگذارد و چنین سوالی از من کرد و حال خوب را از من گرفت. لحظاتی بعد به خود آمدم و از خود پرسیدم آیا این که به ذهن من رسید، الهی بود؟ براساس خودپرستی بود یا خداپرستی؟ قطعا خودپرستی و الا کمک کردن به مردم، نعمت الهی است و او را خدا فرستاد تا من را امتحان کند و خودپرستی ام را به من نشان دهد. خودپرستی، شرک عبادی را به همراه دارد و برای مبارزه با آن : 1⃣ اولا باید با کبر و غرور مبارزه کرد و ضعف و حقارت خود را در پیشگاه خداوند منان با تمام وجود احساس کرد (ذَلِّلْنِي‏ بَيْنَ يَدَيْك‏ / صحیفة سجادیه، دعای 47). انسانی که از ابتدای مایع بدبو و انتهایش مردار متعفن است، انسانی که با یک ویروس همه توانش از بین می رود و یا یک بیماری تمام علومش را فراموش می کند و هیچ چیزی برای خودش ندارد و نمی تواند هیچ شرّی را از خود دفع کند، چگونه در مقابل پیشگاه ذات اقدس اله به خود مغرور می شود؟! 2⃣ ثانیا باید مراقب اعمال و رفتار خود بود و دائما احوال خود را رصد کند که افعالش برای رضای الهی است یا هوای نفس در آن نقش دارد. معمول انسان ها عادت کرده اند که اعمالی طبق روال انجام دهند، بدون آن که نیت درونی خود را بررسی کرده و خالصانه عمل را به انجام برسانند. گاهی نفس برای توجیه خود استدلال و برهان می آورد و شرک را توحید جلوه می دهد (شرک خفی). مثلا می گوید به فلانی کمک نکن تا پر رو نشود و متکی به دیگران نباشد یا به فلانی تهمت بزن تا رای نیاورد و ... . نفس راه زینت دادن اعمال را بلد است و ما را به انحراف و اشتباه می کشاند. 🔵 هر چه در این موضوع حرف زده شود، کم است؛ چرا که ذره ذره و پله پله باید خودپرستی را کنار گذاشت. این راه تا آخر عمر ادامه دارد.
🔴 غفلت عامل سقوط ✅ سورة مبارکة الأنبياء / آیة شریفة 1 : «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ‏». (حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند). غفلت از خداوند، غفلت از خود و غفلت از قیامت از عوامل سقوط اخلاقی انسان است. بسیاری از اوقات ما می گذرد در حالی که از حضور ذات اقدس اله غافلیم، از فقر و نیاز خود به عمل صالح غافلیم و توجهی به عواقب سخت اعمالمان در قیامت نداریم. اعمال قبیح و عدم اخلاص در افعال ناشی از این غفلتها است. ✅ سورة مبارکة الأنبياء آیة شریفة 97 : «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمين‏». (و وعده حقّ [قيامت‏] نزديك مى‏شود؛ در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمى‏ماند؛ (مى‏گويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمكار بوديم). باید از غفلت فرار کرد و به ذکر پناه برد و بالاترین ذکر و موثرترین ذکر، ذکر قلبی خدا و یاد درونی و روحی ذات باری تعالی است. ✅ سورة مبارکة طه / آیة شریفة 14: «إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري‏». (من «اللَّه» هستم؛ معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار). در دعای کمیل دعا می کنیم که خداوند تمام اوقات ما را همراه با ذکر خودش قرار داده باشد. «يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ‏ مَعْمُورَة» (دعای کمیل). یا در مناجات شعبانیه دعا می کنیم خدایا وَلَه به ذکرت را به من الهام کن. «الهى و الهمنى ولها بذكرك إلى ذكرك» (مناجات شعبانیه). 🔵 توصیه به ذکر طبق آیات الهی به دو گونه است : 1. کمّیّت ذکر / ذکر کثیر : سورة مبارکة احزاب / آیات شریفة 41 و 42 و سورة مبارکة آل عمران / آیة شریفة 41. کسی که هر چه هست را آیة الهی و مظهر علم و قدرت بداند، همه چیز می تواند ذکر خدا را برای او به ارمغان آورد و به دائم الذکر تبدیل شود. خوشا آنان که دائم در نمازند. 2. کیفیّت ذکر / ذکر شدید : سورة مبارکة بقره / آیة شریفة 201. (توجّه عمیق تر و دقّت بیشتر و انس بیشتر). به عنوان مثال حضور قلب در نماز دارای مراتب است که از توجّه به لفظ، توجّه به معنا و توجّه به سخن گفتن با خداوند شروع می شود تا به مرتبة حضور قلب در نماز حضرت امیر -علیه الصلاه و السلام- که تیر از پای حضرت -علیه الصلاه و السلام- کشیدند و متوجّه نشدند. ذکر شدید ذات باری تعالی به یاد و توجه عمیق است -نه سطحی-. توجه عمیق یعنی توجه به خدایی که تمام هستی جلوة کمال اوست و مستجمع تمام صفات کمالی است و جلال و جبروتش قابل تصور نیست. این توجّه با کیفیت تمام وجود ما را می تواند تحت تاثیر قرار دهد.
1 🌟 سوره مبارکه مائده / آیه شریفه 105 : «علیکم انفسَکم لایضرکم من ضلّ اذا اهتدیتم». ✅ به خودتان توجه کنید، به عیبها و اشکالات خودتان بپردازید -نه این که دنبال عیوب و اشکالات دیگران باشید-. خودتان را اصلاح کنید تا هدایت شوید و گمراهی ها و ناهنجاری های دیگران (فساد جامعه و خانواده) ضرری به شما نرساند. ⭕ شخصی که ذهن و فکرش را به از دیگران و ایراد گرفتن به رفتار، گفتار و اخلاق دیگر مشغول می کند، از معایب خود غافل می شود و اشکالات خود را نمی بیند. با خود فکر نمی کند که چرا در نماز ندارد؟ چرا خوش برخورد و نیست؟ چرا آن گونه که باید با و ارتباط برقرار نمی کند؟ چرا در وجودش نهادینه نشده است؟ چرا به پول، مادیات و شهرت از وجودش پاک نشده است؟ 🔵 شخصی که ذهن و فکرش مشغول معایب خود است و به رفتار و گفتار خود توجه می کند، می شود و فساد جامعه و عیبهای دیگران در او تاثیری ندارد. (روشن است که امر به معروف و نهی از منکر و تلاش برای اصلاح جامعه و دیگران مطلوب بلکه واجب است، لکن ملکه عیب جویی، از علل غفلت و نرسیدن به هدایت اعلی است).
– 2 ✅«قَالَ النَّبِيُّ –صلی الله علیه و آله و سلم- مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» . (مصباح الشریعه، ص۱۳). 🖋 اینگونه روایت را معنا کرده اند که شناخت خود همراه با شناخت –تبارک و تعالی- است و هر چه شناخت نسبت به خود عمیق تر شود، شناخت او نیز عمیق تر خواهد شد. یکی از بیانها در شرح این حدیث شریف این است که انسان اگر خود را بشناسد، می یابد که عین و احتیاج خداوند –تبارک و تعالی- است. «أنتم الفقراء الی الله» (سورة مبارکة فاطر، آیة شریفة 15). به تعبیر فلسفی و به تعبیر عرفانی، و آیة الهی است. هیچ ارزش و کمالی را خودش به خودش اعطا نکرده و مالک هیچ ارزش و کمالی نیست. خودش به خودش وجود نداده است، علم نداده است، قدرت نداده است و نمی تواند وجود، علم و قدرت خود را حفظ کند. 🔆این خداست که هر کمالی را به انسان داده است و هر کمالی اوست. لذا گفته می شود #«الحمدلله». حمد و ثنا مخصوص اوست، چرا که حمد و ثنا برای کمال و ارزش است و همة کمالها از او و برای اوست. هیچ کس در عرض او هیچ کمال و ارزش و خوبی و زیبایی ندارد. از سویی معرفت به خود کشف می کند که هر چه نقص و پلیدی است، از ماست و ذات باری تعالی مبرا از هر نقص و پلیدی است و لذا گفته می شود #«سبحان الله». او منزّه از هر نقص و پلیدی است. انسان هیچ کمالی را از خود و برای خود ندارد و منشأ نقص و ضعف است و ذات باری تعالی عین خیر و کمال بی نهایت و غیر قابل تصور و هیچ خطا و نقصی به ذات او راه ندارد. 🔑اگر نگاه ما اینگونه اصلاح شود، دیگر عجب و غرور در نفس ما راه نخواهد یافت. خود را مملوکِ مالکی می بیند که هر چه دارد به لطف و عنایت اوست. آن موقع از اعماق وجود عرضه می داریم «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» (کافی، ج2، ص524) که نفس من زبون است و تو در نهایت عظمت، حکیمِ مهربان هستی.
شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی را به حضرت بقیه الله عج، مقام معظم رهبری و تمام محبین مکتب اهل بیت ع تبریک و تسلیت عرض می نماییم.
☀ سورة مبارکة فتح / آیة شریفة 4 : 🌷 «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيما». 🌷 ✅ : آرامش و طمأنینه و استقرار نفس بدون اضطراب و ترس و وحشت -چه در مسائل عقیدتی و چه در مسائل عملی و ثبات قدم خارجی. / هضم سنگین ترین مشکلات با آن به سادگی ممکن است. ⬅ به عنوان مثال در جنگ احد، ص سبب تزلزل خیلی ها شد. (سورة مبارکة آل‏عمران / آیة شریفة 144 : «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُم‏»). در ابتلائات بسیار سنگین حادثه ، حضرت اباعبدالله -علیه الصلاه و السلام- هرگز دچار وحشت و ترس نشدند و تاثر از شهادت عزیزان سبب از دست رفتن وقار و استقرار نفس ایشان نشده بود. نقل شده است که وقتی خبر شهادت سید مصطفی خمینی یا شهید بهشتی و یارانشان را در آن شرایط سخت اوائل انقلاب یا خبر سقوط خرمشهر را به -ره- دادند، ایشان این سکینه و آرامش در چهره شان نمایان بود. اگر بر اثر مشکلات زندگی فردی یا اجتماعی -مانند از دست دادن عزیزان، زلزله، جنگ و ...- آرامش و اطمینان در نفس ما وجود نداشته باشد، «سکینه» تحصیل نشده است. ✅ «فی قلوب المومنین»، یعنی ایمان منشأ می شود که خداوند سکینه را به انسان بدهد. کسی که ایمان دارد که هر چه هست به اختیار و قدرت اوست و همة اتفاقات امتحانات الهی است، آرامش و طمانینه خود را از دست نخواهد داد. البته همانطور که «ایمان» مراتب دارد، «سکینه» نیز مراتب خواهد داشت. هر چه ایمان قویتر باشد، سکینه بیشتر خواهد بود. ✅ «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»، این سکینه و آرامش -که در و به انسان اعطاء می شود- بر ایمان انسان می افزاید. و این سرّ ارتقاء درجه مومنین با بلاهای دنیوی است. «لله جنود السماوات و الارض»، احتمالا اشاره به علت به آرامش رسیدن مومنین دارد. مومنینی که ایمان دارند آسمانها و زمین در اختیار اوست و «لاموثر فی الوجود الا الله» و هیچ چیزی جز به اذن و اراده الهی جا به جا نمی شود، در آرامش کامل قرار دارند. همه اسباب و علل دست اوست و اوست که ✅ «علیکم حکیم» است. از آنچه برای شما و دیگران اتفاق می افتد است و همه چیز بر اساس اوست. چیزی از دست قدرت او خارج نشده، بلکه بر اساس علم و حکمت خدایی رخ داده است. 🌹 همة قدرتهای آسمانی و زمینی در اختیار خدایی است که علیم و حکیم است، هر چه ایمان به این مطلب بیشتر باشد، سکینه بیشتر خواهد بود. 🌹
🔴 علت غفلت از خدا و خود عامل سقوط انسان از انسانیت است و علت غفلت، است. به عنوان مثال کسی که توجه تام به درس خواندن دارد، از رفت و آمد پیرامون خود غافل است یا کسی که توجه تام به تلویزیون دارد، صدا دیگران را نمی شنود. توجه انسان به و مظاهر دنیوی -مانند ، خانه و - انسان را از خدا و انسانیت خود غافل می کند. ✅ سوره مبارکه منافقون، آیه شریفه 9 : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ». (ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و فرزندانتان شما را از ذکر خدا باز ندارد و هر کس چنین باشد، زیانکار است). کسی که هدف و نگاهش ، ، و امثال آنها از مظاهر دنیاپرستی باشد، از ذکر خدا باز خواهد ماند. نگاه صحیح به دنیا، است. نگاهی که همه چیز را نعمت الهی می بیند و همة ابزارها را در راستای قرب به خدا و جلب رضایت او به کار می بندد. این نگاه نه تنها علت برای غفلت نیست، بلکه خود عاملی برای ذکر است. ✅ سوره مبارکه انفال / آیه شریفه 28 : «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ». (ترجمه : بدانید که اموال و فرزندان شما وسیلة آزمایش شما هستند). مال و فرزند است. کسی که از این امتحان سربلند بیرون آید، به سعادت می رسد و کسی که رفوزه شود، به شقاوت خواهد رسید. اگر مال و فرزند هدف باشد، انسان در امتحان الهی شکست خورده است. اما کسی از مال و فرزند برای عبودیت استفاده می کند، در امتحان الهی پیروز شده است. ✅ عبارت بسیار حکیمانه ای از حضرت امیر -علیه الصلاه و السلام – در نهج البلاغه نقل شده است که ایشان می فرماید : «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا [الدنیا] بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ‌». (ترجمه : کسی که بوسیلة دنیا ببیند، دنیا به او بصیرت می دهد و کسی که به دنیا نگاه کند، دنیا او را کور می کند). کسی که به خود آینه نگاه کند، جای دیگری را نمی بیند، اما کسی که آینه را وسیله ای برای دیدن اشیاء قرار دهد، اشیاء دیگر را می بیند. دنیا را باید مانند آینه ابزاری برای دیدن دانست، نه آن که آن را هدف قرار داد که در این صورت کور می شود و حقائق هستی را -از جایگاه خود و خدا- نخواهد دید. ✅ در دعای عرفه آمده است : «عميت عين لا تراك علیها رقیبا». (ترجمه : کور است چشمی که تو را ناظر و مراقب خود نبید). وقتی دنیا هدف انسان باشد و به مادیات دنیا توجه کند، کور می شود و شخصی که کور است، خدا را نخواهد دید.
📚 ترجمه ره اما چرا انسان پيوسته به «» نياز دارد؟ اين بدان خاطر است كه بشر يا با اعضاء و جوارح خود مرتكب مى‌شود و يا به انجام معصيتى مى‌گيرد و يا خطورات قلبى و وساوس شيطانى او را از باز ميدارد و يا در و و آثار آن و قصورى از او سر مى‌زند، و همۀ اين‌ها نقص است و براى آنها اسبابى است و ترك اين‌ها و اشتغال به اضداد آنها رجوع و بازگشت از نقص بسوى كمال است و معناى توبه چيزى جز همين بازگشت نيست. ✅
فقه 1.docx
397.9K
پایه هفتم فقه 1 یادداشتهای تنظیم نشده فایل word
انسان های خوب هنگام می کنند اما اولیاء الله هنکام مصیبت می کنند چون : هر بلایی کز تو آید رحمتی است هر که را فقری دهی، آن دولتی است در سجده آخر زیارت عاشورا گفته می شود : اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی ( خدایا تو را ستایش م ی‏کنم به ستایش شکرگزاران تو بر غم و اندوهی که به من در مصیبت رسید حمد خدا را بر عزا داری و اندوه و غم بزرگ من).
💐💐💐💐 علامه حسن زاده آملی/ نهج الولایه / ص109 : در خطبه قاصعه كه خطبه پنجاه و هشتم است عليه السلام از خود خبر مى دهد كه : «أرى نورالوحى والرسالة و اشم ريح النبوة» , و نيز در همان خطبه آمده است كه حضرت نبى صلى الله عليه و آله و سلم به وصى عليه السلام فرمود : «انك تسمع ما اسمع و ترى ما أرى الا انك لست بنبى» . عليه السلام را فضل نبوت نيست ولى به نور ولايت مى شود آنچه را رسول صلى الله عليه و آله و سلم شنيده است و مى بيند آنچه را كه رسول مى بيند . مسعودى در مروج الذهب از سبط اكبر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم امام حسن مجتبى عليه السلام نقل كرده است كه آن جناب پس از شهادت وصى عليه السلام در وصف آن حضرت و رحلت او فرمود : والله لقد قبض فيكم الليلة رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوة و لا يدركه الاخرون , الخ اين كلام امام مجتبى عليه السلام است كه احدى از پيشينيان يعنى انبياء و اوصياء و اولياء بر او سبقت نگرفته اند مگر به فضل نبوت . ... . بلكه مرحوم بحرانى در تفسير برهان ضمن آيه كريمه "و لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه" از صادق آل محمد عليه السلام نقل كرده است كه : "و أدنى معرفة الامام انه عدل النبى الادرجة النبوة و وارثه و ان طاعته طاعة الله و طاعة رسوله" پس اين كلام كامل دوحه شجره خاتم صلى الله عليه و آله و سلم مفتاحى براى فتح ابواب و كافى و بحار و عوالم و غيرها باشد كه ولى را فضل نبوت نباشد ولى به حسب ولايتش اعلم و افضل از نبى باشد . 🌹🌹🌹🌹 میلاد سراسر خیر و برکت مولی الموحدین امیر المومنین علی بن ابی طالب -علیه آلاف التحیه و الثناء- بر همه محبین حضرتش مبارک باشد. علیهم السلام
◾شاید دلیل مصائب حضرت موسی بن جعفر -علیه الصلاه و السلام- را از این روایت سوزناک بتوان دریافت : ☀ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي. ✅ موسى بن جعفر -عليه السلام- فرمود: خداى عز و جل بر شيعه غضب كرد، پس مرا مخير بین نفسم و آنها قرار داد ساخت. پس به خدا قسم با نفسم ايشان را حفظ كردم. 📗 (اصول کافی / کتاب الحجه / ج1 / ص260) علیهم السلام