🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_پنجاه_و_هشتم
#کدام یک؛ ٫دنیا یا #آخرت 🌼🌼🍃
محمد بن ولید میگوید به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم:
آقا! غلامان شما در محبت و ارادت نسبت به شما چگونه هستند؟
حضرت فرمود:
امام صادق (علیه السلام) غلامی داشت، هنگامی که آن حضرت وارد مسجد میشد، افسار قاطرش را میگرفت و نگه میداشت تا آن بزرگوار برگردد.
یک روز نشسته بود و افسار قاطر را به دست داشت، کاروانی از خراسان آمد و مردی در میان کاروانیان به غلام گفت:
ممکن است بروی از امام تقاضا کنی من به جای تو خدمتگذار آن حضرت باشم؟ در مقابل تمام ثروتم را به تو میبخشم. (من ثروت زیادی دارم، مالک همه آنها باش).
گفت: الان میروم و اجازه میگیرم.
غلام خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید، عرض کرد:
فدایت شوم شما سابقه خدمت و ارادت مرا میدانید، اگر خداوند ثروتی به من قسمت کند شما مانع آن میشوی؟
فرمود: من از مال خود به تو میبخشم، چگونه از بخشش دیگری مانع شوم؟! غلام قضیه مرد خراسانی را نقل کرد.
امام (علیه السلام) فرمود: اگر تو نسبت به خدمتگذاری بی علاقه شده ای و آن مرد علاقه مند است پیشنهاد او را میپذیرم، و تو میتوانی بروی. همین که غلام رو برگردانید که خارج شود، امام (علیه السلام) او را صدا زد و فرمود: اکنون که میخواهی بروی تو را نصیحت میکنم به خاطر سابقه خدمتگذاری که به ما داشته ای، آن وقت اختیار با تو است میخواهی برو، میخواهی بمان.
روز قیامت پیامبر به چنگ به نور خدا میزند و امیر مؤمنان چنگ به دامن پیامبر دارد و امامان نیز چنگ به دامن امیر مؤمنان میزنند. شیعیان ما هم چنگ به دامن ما دارند، به هر جا وارد شویم آنها نیز وارد میشوند و با ما خواهند بود.
غلام عرض کرد:
نه آقا! من هرگز از خدمت شما نمی روم و آخرت را بر دنیا مقدم میدارم.
از محضر امام خارج شد و مرد خراسانی آمد، خراسانی گفت:
غلام! با قیافه دیگری برگشتی هنگام رفتن طور دیگری رفتی، اکنون چنان نیستی؟
غلام سخنان حضرت را برای خراسانی نقل کرد.
سپس او را محضر امام علی (علیه السلام) برد و امام با محبت و ارادت او را
پذیرفت و به غلام نیز هزار دینار داد. مرد خراسانی تقاضا کرد امام او را دعا نماید. حضرت دعایش کرد آنگاه از جا برخاست و خداحافظی کرد و رفت.
محمد بن ولید میگوید عرض کردم:
آقا اگر زن و بچهام در مکه نبودند علاقه داشتم در خدمت شما بیشتر بمانم اما افسوس که معذورم تقاضا دارم، اجازه بفرمایید مرخص شوم.
فرمود: میروی اما پشیمان خواهی شد.
آنگاه حق امام را که در نزد من بود تقدیم کردم، حضرت فرمود:
آن مبلغ را بردار! ولی من قبول نکردم و فکر کردم که حضرت از روی ناراحتی نمی پذیرد، این فکر که به ذهنم آمد امام جواد (علیه السلام) به رویم خندید و فرمود:
این پول را بردار، احتیاج پیدا خواهی کرد.
پول را برداشتم و از محضر امام بیرون آمده به سوی مکه حرکت نمودم، در بین راه احساس کردم پول و خرجیام نزدیک است به اتمام برسد، وقتی که وارد مکه شدم، احتیاج به آن پول پیدا کردم و آن را در نیازهای ضروری به مصرف رساندم. [۱]
----------
[۱]: 📚ب: ج ۵۰، ص ۸۸.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫