🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_اول
#بخش_چهل
#سخنرانی عبدالملک #مروان در #مکه!▪️◾️◾️
عبدالملک مروان، خلیفه ی اموی در مکه سخنرانی میکرد. همین که سخنانش به پند و موعظه رسید، مردی از میان جمعیت برخاست و گفت:
- بس است، بس است! شما امر میکنید ولی خود عمل نمی کنید و نهی میکنید، اما از کارهای زشت نمی پرهیزید، پند میدهید ولی پند نمی گیرید. آیا ما از کردار شما پیروی کنیم، یا مطیع گفتار شما باشیم؟!
اگر بگویید پیرو روش ما باشید، چگونه میتوان از ستمگران پیروی کرد یا به چه دلیل ما از گناهکارانی اطاعت کنیم که اموال خدا را ثروت خود میدانند و بندگان او را بنده ی خویش حساب میکنند؟ و اگر بگویید از دستورات ما اطاعت نمایید و نصیحت ما را بپذیرید، آیا ممکن است آن کس که خود را پند نمی دهد، دیگری را نصیحت کند؟ مگر اطاعت از کسی که عادل نیست جایز است؟
اگر بگویید، علم را در هر کجا یافتید بگیرید و نصیحت را از هر که باشد بپذیرید، شاید در میان ما کسانی باشند که بهتر از شما سخن بگویند و زیباتر حرف بزنند؟
از خلافت دست بردارید و نظام قفل و بند را کنار گذارید تا آنان که در شهرها در به در گردیده و در بیابانها آواره شده اند پیش بیایند و این خلافت را به طور شایسته اداره کنند.
به خدا سوگند! ما هرگز از شما پیروی نکرده ایم و شما را مسلط بر مال و جان و دین خود نساخته ایم تا مانند ستمگران با ما رفتار کنید. ما به وضع زمان خود آگاهیم و منتظر پایان مدت حکومت شما، و تمام شدن همه ی رنجها و محنتهای خود هستیم.
هر کدام از شما که بر سریر حکومت تکیه زند مدت معینی دارد و به زودی پرونده ای که همه ی کردار و اعمال کوچک و بزرگ در آن نوشته شده میخواند و آن وقت خواهد فهمید که ستمگران چه ظلمهایی روا داشته اند!
در این هنگام، یکی از مأموران مسلح خلیفه، پیش آمده و او را گرفت، دیگر از سرنوشت او خبری نشد! [۱]
----------
[۱]: 📚بحار، ج ۴۶، ص ۳۳۶
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات برای امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_چهل
#عبیدالله بن عباس به #سرلشگری انتخاب میشود. 🍂🔸
در این وقت امام عبیدالله بن عباس را پیش خوانده وفرمود ای پسر عموی عزیزم، تو را با دوازده هزار سرباز در مقدمه لشگر میفرستم، که به طرف شام حرکت کنید [۲]
در هر جایی که با سپاه معاویه روبرو شدید مثل سد آهنین باشید و نگذارید که به طرف عراق قدمی بردارند و از رزم دادن تا وقتی که من به شما نرسیدهام در حذر باشید مگر این که لشگر دشمن ابتدا به جنگ کند، آن وقت شما هم آماده جنگ شوید و قیس بن سعدبن عباده وسعیدبن قیس (رئیس یمنیهای مقیم کوفه) با تو کوچ خواهند کرد هر کاری را که خواستی انجام دهی بدون مشاوره با این دو نفر نکن و اگر حادثه ای بر تو رخ داد، امارت لشگر با قیس و پس از آن با سعید باشد و بر تو لازم است، که با
سربازان خوشرفتار بوده و با آنان مهربان باشی، زیرا که اینها بقایای لشگر امیرالمؤمنین هستند وهر روز ما را از چگونگی اوضاع مطلع سازید.......
پس از پایان یافتن فرمایشات امام عبیدالله با لشگر خویش خیمه بیرون زده و در زمین مسکن با سپاه معاویه روبرو شدند.
نیرنگ #معاویه در جلب #یاران امام (علیه السلام) 🍃🔹
پس از حرکت کردن قشون عبیدالله، امام مردی را از قبیله کنده که حکم نام داشت با چهار هزار سرباز به انبار [۱]
فرستاد ودستور داد که در آنجا متوقف باشند تا فرمان ثانوی امام بر ایشان برسد. چون خبر وصول مرد کندی به انبار، گوشزد معاویه شد، یادداشتی به این مضمون به او فرستاد. اگر به سوی ما بیایی حکومت یک شهر از شهرهای شام وجزیره برای تو آماده است، ونیم میلیون درهم برای تو فعلاً فرستادم اخذ کرده و به سوی ما حرکت کن، آن سرلشگر خائن پس از دریافت آن مبلغ با دویست نفر از خواص خود پیش معاویه رفت......
خبر فرار کردن حکم به امام رسید، آن حضرت خیلی متأثر شده وفرمود: مرد کندی بر من و شما خیانت کرد وبارها گفتهام که شماها بی وفا بوده وبندگان دنیایید، اکنون یک نفر دیگر جای او میفرستم ولکن از خیانت او هم هراسانم سپس یک نفر از قبیله بنی مراد پیش خوانده و در مقابل مردم از او قول گرفت که خیانت نکند، او پس از یاد کردن سوگندهای غلیظ که خیانت نکند، راه انبار پیش گرفته وبه دامی که اولی افتاده بود افتاد، این بود اجمالی از خدمات وفعالیتهای! سرلشگران سپاه انبار واکنون خوب است سری هم به مسکن بزنیم تا نتیجه خدمات واز خودگذشتگی های! سرلشگر آنجا را هم از نزدیک دیدن کنیم......
#پانصد هزار درهم گرفت و #دین را به #دنیا فروخت 🍂🔸
عبیدالله با لشگر خویش از یک طرف ومعاویه با سپاه خویش از از طرف دیگر به اراضی مسکن وارد شدند، فردای آن روز موقع طلوع آفتاب، طبل حاضر باش سپاه معاویه به صدا در آمد، عبیدالله چون دید که معاویه دستور حمله بر لشگر خویش داد، ناچار در مقابل آنان
صف آرایی کرده و آتش جنگ شعله ور گردید جمعی از هر دو طرف مجروح و عده ای کشته شدند; پس از فعالیتهای زیادی آخر لشگر عبیدالله سپاه شام را تا لشگرگاه شان براندند، معاویه دانست که با چنین لشگری که عبیدالله دارد از راه معمولی نمی تواند غالب آید، لذا پس از غلبه کردن سپاه شب به روز از فرصت ظلمت استفاده کرده و نامه ای بدین مضمون به عبیدالله نوشت: همانا حسن (علیه السلام) در موضوع تسلیم خلافت و مصالحه نامه ای به من نوشته است اگر پیش از آن که دیگران فرمانبردارشوند تو پیش ما بیایی در پیشگاه ما مقام رفیعی را دارا خواهی شد و اگر الان مطیع نشوی، به طور حتم روزی مجبور خواهی شد که قلاده مرا گردن نهی ولکن دیگر آن روز در پیش ما منزلتی را نخواهی داشت و در صورت اطاعت برای تو یک میلیون درهم آماده کردهام نصف آن را به مجرد ملاقات دریافت کرده و نصف دیگر را وقتی که به عنوان امیرالمؤمنینی وارد کوفه شدم خواهی گرفت. عبیدالله نامه را مطالعه کرده و از شوقی که به پول داشت دین و ایمان وآزادی و انصاف را زیر پا گذاشته و شبانه به طرف معاویه شتافته و نیم میلیون درهم (بهای دین خود) را اخذ کرد.
[۲]: . علت این که امام عبیدالله را بر دیگران مقدم داشت شاید یکی از سه چیز باشد: اول- خویش وقوم آدمی هر جور باشد دلسوزتر است. دوم- مردم نمی گویند اگر یکی از خویشان خود را سرلشگر قرار میداد بیش از دیگران بر ناملایمات تن میداد. سوم- وقتی که او از طرف علی (علیه السلام) در یمن حاکم بوده نماینده معاویه (بسربن ارطاة) پس از فرار کردن او دو نفر از بچه هایش را در دامن مادرشان سر بریده بود لذا عداوت او با معاویه بیش از دیگران بوده لکن دنیای معاویه جوری در نظر او جلوه کرد که این جنایت بزرگ را نادیده گرفته ومهمترین خیانت نه تنها به امام حسن (علیه السلام) بلکه به عالم اسلام نموده که در جای خود خواهد آمد.
[۱]: . شهری بود در مغرب بغداد که در زمان سلاطین ایران در آنجا گندم و جو انبار میکردند.
@ya_amiralmomenin110