🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هفتم
#بخش_صد_و_بیست_و_چهارم
#جنازه ای که شتر #حملش نکرد 🌼🍂🍂
مسلمانان گروه گروه به سوی جبهه جنگ احد میشتافتند. عمر و بن جموح که مردی لنگ بود، چهار پسر دلاور مانند شیر داشت، همه در کنار رسول خدا عازم جبهه بودند. شور و شوق سربازان احساسات پاک عمر بن جموح را تحریک کرد تصمیم گرفت که او نیز در جبهه شرکت کند. لباس جنگی پوشید، خود را برای حرکت به سوی احد آماده کرد.
برخی خویشان به او گفتند:
تو نمی توانی به علت پیری و لنگی پا، به خوبی از عهده جنگ برآیی و خدا هم جهاد را بر تو واجب نکرده است، بهتر آن است در مدینه بمانی! و همین چهار فرزند رشید را که به میدان نبرد میفرستی کافی است.
عمرو گفت:
رواست مسلمانان به میدان جهاد بروند و سرانجام به فیض شهادت رسیده وارد بهشت شوند اما من محروم بمانم؟
هر چه کردند نتوانستند این مرد الهی را از تصمیمش منصرف کنند و بالاخره قرار شد محضر پیامبر برسند و از ایشان کسب
تکلیف نمایند.
خدمت پیامبر آمد عرض کرد:
یا رسول الله! من میخواهم همراه مسلمانان در جنگ شرکت کنم و عاقبت به فیض شهادت برسم اما خویشانم نمی گذارند و شدیدا علاقمندم با این پای لنگم وارد بهشت شوم.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
تو معذوری، جهاد بر تو واجب نیست.
سپس حضرت به خویشان او فرمود:
اگر چه جهاد بر او واجب نیست ولی شما نباید مانع شوید و او را از جهاد باز دارید وی را به حال خود بگذارید، تا اگر میل داشت در جهاد شرکت کند. شاید هم به فیض شهادت نایل گردد.
عمرو خوشحال از محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و با همه خویشان خداحافظی کرد و از منزل بیرون آمد، خواست به سوی جبهه حرکت دست به دعا برداشت و گفت:
خدایا! مرا به خانه باز مگردان!
عمرو به سوی جبهه جنگ حرکت کرد و در میدان با قدرت تمام جنگید سرانجام با یکی از فرزندانش شهید شد.
پس از پایان جنگ همسر عمرو به سوی جبهه آمد این بانوی محترمه پیکر شوهر و پسرش را پیدا کرد، دید برادرش نیز به فیض شهادت رسیده است. هر سه پیکر را بر شتر نهاد و به سوی
مدینه حرکت تا در قبرستان بقیع به خاک بسپارد.
وقتی در بین راه به مکانی رسید شتر از حرکت بازماند و به سوی مدینه حرکت نکرد، لکن وقتی به سوی احد برمی گشت به سرعت حرکت مینمود، این صحنه چندین بار تکرار شد.
همسر عمرو قضیه را نفهمید برای حل این مشکل خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و جریان را عرض کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
شتر مأموریتی دارد! آیا وقتی شوهرت به سوی میدان حرکت کرد سخنی گفت؟ دعایی کرد؟
زن: بلی یا رسول الله! وقتی میخواست به سوی احد حرکت کند در آخرین لحظات رو به قبله ایستاد و چنین دعا کرد:
(اللهم لا تردنی الی اهلی وارزقنی الشهادة) خدایا مرا به خانوادهام باز مگردان و به فیض شهادت برسان! رسول خدا فرمود:
خداوند دعای او را مستجاب کرده، به این جهت شتر پیکر او را به سوی مدینه حمل نمی کند پیامبر دستور داد جنازهها را به احد بردند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله روی به مسلمانان کرد و فرمود:
در میان شما کسانی هستند که اگر خدا را به وجود او سوگند دهید قطعا شما را مورد لطفش قرار میدهد، عمرو بن جموح یکی از آنان است.
آنگاه پیکر آن سه شهید را با دیگر شهدا در احد دفن کرد و اندکی در داخل قبر آنان توقف کرد و از قبر بیرون آمد و فرمود:
این سه شهید در بهشت نیز با هم خواهند بود.
همسر عمرو از رسول خدا درخواست دعا کرد و گفت:
یا رسول الله! دعا کنید خداوند مرا هم با اینها همنشین و محشور نماید.
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز درباره این بانوی ارزشمند دعا کرد. [۱]
#کیفر_پدرکشی 🌸🍃🍃
متوکل از پست ترین خلفای بنی عباس بود. وی تنها خلیفه ای است که به حضرت زهرا توهین کرده و انگیزه قتل وی نیز همین مطلب شده است.
منتصر از پدرش متوکل شنید که حضرت فاطمه سلام الله علیها زهرا را دشنام میدهد و ناسزا میگوید. از دانشمندی (امام علیه السلام) پرسید:
کیفر کسی که به حضرت فاطمه سلام الله علیها دشنام میدهد چیست؟
دانشمند جواب داد:
کشتن چنین فردی واجب است. ولی بدان که هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد.
منتصر گفت:
من از کوتاهی عمرم که در راه اطاعت و فرمان برداری خدا باشد باکی ندارم.
به دنبال آن منتصر پدرش را کشت و پس از آن بیشتر از هفت ماه، زنده نماند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۲۰، ص ۱۳۰.
[۱]: بحار: ج ۲۰، ص ۱۳۰.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫