eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
460 دنبال‌کننده
133 عکس
101 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 و 🌺🔸 اشاره توضیح اول یا چرا عثمان کشته شد و قاتل او کیست؟ توضیح دوم یا استفاده معاویه از حماقت مردم شام. توضیح سوم یا کشته شدن سعدبن عباده انصاری. توضیح چهارم یا تبرئه مختار ثقفی. توضیح پنجم یا چرا عمربن عبدالعزیز از لعن مردم بر علی (علیه السلام) جلوگیری کرد؟ توضیح ششم یا داوری ابوموسی و عمر وعاص توضیح هفتم یا صلح رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با مشرکین مکه در حدیبیه. توضیح هشتم یا آخرین گفتار یا بحثی در عدد زن‌های امام حسن (علیه السلام) اول: چرا کشته شد و او 🌸🔹 مسلمانانی که در زمان حیات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آن همه در امن ورفاهیت به سر برده و حقوق فردی و اجتماعی شان به تمام معنی محفوظ بوده و پس از رحلت آن حضرت هم کم و بیش از نعمت راحتی و حفظ حقوق برخوردار می‌شدند، وقتی که در زمان خلافت عثمان جمیع حقوق شان پایمال شده، و بزرگان اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) چون ابوذر و عمار را دچار شکنجه وعذاب، و شماره بدعت‌های عثمان و خویشان او را روز به روز زیادتر دیدند، کم کم دامنه ناراحتی‌های افراد وسیع تر شده و در نتیجه نارضایتی فردی جای خود را به ناراحتی عمومی داد، و مردم پایتخت (مدینه) چون بیش از دیگران متوجه اوضاع بودند برای اطلاع عموم به سایر شهرستان‌ها و ممالک نوشتند: ای برادران دینی، خلیفه، دین محمد (صلی الله علیه و آله) را فاسد کرده و دارد آن را از بین می‌برد جمع شوید تا او را عزل کنید. به ستوه آمدن مردم شهرستان‌ها در دست عمال از یک طرف، و نامه نوشتن مردم دین دار و روشن فکر مدینه از طرف دیگر، مسئله عزل خلیفه و عمال او را در تمام شهرستان‌ها و ممالک اسلامی مسئله روز قرار داد. عثمان پس از متوجه شدن به انزجار عمومی برای خواباندن غضب مردم اول کاغذهای مهر آمیز چندی به اهالی شهرستان ها نوشته، سپس از چند جا عمال خویش را احضار کرده برای حل این معما با آنها مشاوره کرد، متأسفانه چون صلاح مردم و خلیفه به صرفه آنان نبود غیر از چند نفری از آنان حرفی که به صلاح خلیفه باشد نزدند. بالاخره عثمان از این راه به مقصود نایل نشده در نتیجه ناراحتی توده به اوج شدت رسید، تا جایی که اهل مصر از ظلم استاندار خودشان عبدالله بن ابی سرح (برادر شیری خلیفه) به شکایت پیش عثمان رفتند، عثمان در ظاهر جواب مثبت داده با نوشتن کاغذی در این زمینه به عبدالله قدری از غضب مردم مصر کاست، ولکن چون این کار خلیفه برخلاف میل مروان بود. خلیفه را از تصمیمی که در اهانت عبدالله گرفته بود منصرف کرده و غضب اهل مصر را دوباره با گفتن بعضی حرف‌های زشت به جوش آورد..... و از آن طرف چون کاغذ عثمان به عبدالله رسید از خواندن نامه غضبناک شده و یک نفر از آن جمعیتی را که شکایت پیش عثمان برده بودند به قتل رسانید..... این عمل ناشایست عبدالله به غضب اهل مصر افزوده دوباره جمعیتی را که از هزاران نفر تشکیل یافته بود به مدینه فرستادند، فرستادگان اهل مصر درمدینه با بزرگان صحابه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تماس گرفته و جنایات عبدالله مخصوصاً عمل ناجوانمردانه اخیر او را گوشزد آنان کردند، صحابه از شنیدن ناراحتی‌های برادران دینی خود فوق العاده متأثر شدند، و بنا شد که عده ای از آن‌ها با سرپرستی علی (علیه السلام) به دربار خلیفه وارد شوند. علی (علیه السلام) روی به عثمان کرده و فرمود خواهش اهل مصر از تواین است که والی آنان را عوض کرده و خونی را که از او طلب دارند به حکم قصاص خواستار باشی، عثمان پس از استماع فرمایشات مولا خطاب به اهل مصر کرده و گفت: هر کسی را دوست می‌دارید بگویید تا به جای عبدالله بفرستم، مردم مصر محمد بن ابی بکر را اختیار کرده و عثمان منشور استانداری او، و عزل عبدالله را صادر نمود. مصری‌ها با خوشحالی زیاد در رکاب استاندار متدین و جدید خود به طرف مصر به جرکت آمدند، هنوز بیش از سه روز از حرکت آنان نگذشته بود ناگاه دیدند غلامی با سرعت تمام راه مصر را پیش گرفته و دوان دوان می‌رود، مصری‌ها در حق او بدگمان شده و از او پرسیدند که تو کیستی و به کجا می روی؟ گفت من غلام امیرالمؤمنین! عثمانم، و برای رساندن پیغامی به خدمت والی مصر می‌روم، آن‌ها گفتند اینک والی مصر با ما به مصر می‌رود گفت مقصودم عبدالله بن ابی سرح است، جریان به محمد رسید او پس از سوال و جواب چندی دستور داد تفتیش کنند، پس از جستجوی زیادی در جایی که گمان نمی رفت کاغذی را یافتند، محمد دستور داد همه جمع شوند، پس از اجتماع مردم مشغول خواندن کاغذ شده ناگاه مضمون نامه را...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 و 🌺🔸 پس از اجتماع مردم مشغول خواندن کاغذ شده ناگاه مضمون نامه را چنین یافتند که ای عبدالله بن ابی سرح اگر محمد و فلان و فلان پیش تو آمدند آن‌ها را به قتل می‌رسانی و به نوشته ای که با خود دارند اعتنا نکرده و هر کس تظلم کند زندانش کن! مردم مصر پس از اطلاع یافتن به مضمون نامه فوق العاده متأثر شدند؛ محمد صورت مجلس گرفته و هر که از مهاجر وانصار در رکاب او بودند امضاء کردند سپس از مسافرت مصر منصرف شده و دوباره به مدینه برگشتند صحابه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از این جریان بیش از پیش متأثر گشته کسی نماند که از خلیفه بددل نشود پس دوباره هیأتی را به سرپرستی علی (علیه السلام) پیش خلیفه روانه کردند. علی (علیه السلام): این غلام غلام توست؟ عثمان: بلی شتر شتر تو است؟ : بلی مهر مهر تو است؟ : بلی کاغذ را خودت نوشته ای؟ عثمان: نه پس دقت در کاغذ کردند معلوم شد که کاغذ را مروان نوشته و خلیفه مهر کرده است.... صحابه: پس مروان را در اختیار ما بگذار تا در موضوع کاغذ با او صحبتی کنیم. عثمان: این کار شدنی نیست بی خود اصرار نکنید. این جواب ناشایست خلیفه به غضب مسلمانان افزوده و دانستند که عثمان حاضر نیست که بنی امیه را از پست‌های حساس ولو هر اندازه خیانت کنند؛ بیرون کند: پس نائره آتش غضب بلند شده و نزدیک شد که دود آن چشم خلیفه را کور کند ناچار علی (علیه السلام) پیش عثمان رفته او را واداشت که با مردم مصاحبه کرده بلکه بتواند آنان را ساکت کند، خلیفه در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به منبر رفته و به مردم قول داد که آن‌ها را راضی کند پس از پایان خطبه وقتی که به دارالخلافه برگشت مروان و عده ای دیگر از بنی امیه که از ترس بیرون نرفته بودند پس از اطلاع یافتن شان از موضوع سخنرانی خلیفه دوباره او را از تصمیم خود منصرف کرده و خواستار پس گرفتن قول خود شدند، عثمان در جواب گفت من چون بالای منبر به مردم قول داده‌ام نمی توانم حرف خود را پس بگیرم تو (مروان) بیرون برو با مردم صحبت کن، مروان در مقابل مردم قرار گرفته و گفت: می‌خواهید از این که جمع شده اید سلطنت ما (بنی امیه) را از ما بگیرید دور شوید و به شهرها و منزل هایتان بروید ما بنی امیه مغلوب بشو نیستیم رویتان سیاه باد. به مثل معروف یک دیوانه سنگی را تو چاه می‌کند که هزاران نفر عاقل نمی توانند آن را از چاه بیرون کنند، مروان هم هر چه علی (علیه السلام) و سایر صحابه برای فرونشاندن آتش غضب زحمت کشیده بودند با چند دقیقه صحبت خود، همه آن‌ها را بی ثمر نمود. همسر عثمان که نائله نام داشت پس از شنیدن موضوع سخنرانی مروان شبانه خلیفه را پیش علی فرستاده که از این که حرف مروان بی عقل و نادان را گرفته و منطق صحیح آن بزرگوار را ترک کرده است عذرخواهی نموده و از آن حضرت خواستار چاره و نصیحت باشد، پس از اجتماع خلیفه با علی (علیه السلام) آن حضرت فرمود: پس از آن که در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مردم قول دادی که بر طبق میل آنان رفتار کنی چرا به مروان اجازه دادی که به مردم فحش بدهد؟ خلیفه عذر خواسته و نفس خود را ملامت کرد علی (علیه السلام) این دفعه هم او را نصیحت کرده و فعالیت‌های لازمه ای را انجام داد متأسفانه باز مروان زحمات آن حضرت را خنثی کرد. بالاخره موضوع نامه نوشتن مروان به والی مصر از یک طرف، و سخنرانی غیر عاقلانه او از طرف دیگر، مسلمانان مدینه و اهالی بعضی از شهرستان‌های دیگر را واداشت که با بی طاقتی تمام از خلیفه خواستار مروان باشند که، راجع به این دو موضوع با او صحبتی کنند متأسفانه عثمان به احساسات مردم احترام نگذاشته و به خواهش آنان ارزشی قائل نشد، این کار غیر عاقلانه خلیفه، مردم را وادار کرد که دارالخلافه را محاصره کرده و خلیفه را تا وقتی که مروان را تسلیم نکرده است در مضیقه بی آبی قرار بدهند، خلیفه از بی آبی به زحمت افتاده از شورشیان سؤال کرد: آیا علی (علیه السلام) با شماست؟ نه. سعد با شماست؟ نه. آیا کسی نیست که به علی (علیه السلام) خبر کند تا قدری برای ما آب بفرستد؟ آن حضرت به مجرد فهمیدن ناراحتی خلیفه از بی آبی، اول سه مشک آب با هزاران زحمت به دارالخلافه فرستاده سپس برای خواباندن فتنه با چند نفر از نزدیکان خود با زحمات زیادی به دارالخلافه وارد شد، متأسفانه این دفعه هر چه شفاعت کرد مجاهدین قبول نکردند، آن حضرت مأیوسانه از دارالخلافه بیرون رفته و برای ادای نماز وارد مسجد شد، مردم از جنابش خواستار شدند که اجازه دهد نماز را به جماعت بخوانند امام در جواب فرمود من با شما مردمی که خلیفه را محصور کرده اید...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 و 🌺🔸 امام در جواب فرمود من با شما مردمی که خلیفه را محصور کرده اید نماز نمی خوانم، چون تمامی راه‌ها بر آن حضرت مسدود شد چاره ای غیر از این ندید که دستور دهد امام حسن وحسین (علیه السلام) با چند نفر از فرزندان محترمین صحابه درب دارالخلافه ایستاده و نگذارند کسی آزاری به خلیفه برساند، بالاخره غضب مردم بر خلیفه واطرافیان او دقیقه به دقیقه زیاد می‌شد، تا این که نیار بن عیاض که یکی از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بوده از بیرون دربار، صدا به خلیفه زده گفت: اگر می‌خواهی سالم باشی خویشتن را از خلافت کنار کن، کثیر بن صلت کندی که از جمله کسانی بود که در دارالخلافه با خلیفه بودند تیری به طرف نیار خالی کرده و او جان تسلیم کرد. شورشیان: ای خلیفه قاتل ابن عیاض را به ما تسلیم کن. عثمان: کسی که به من خدمت کرده است را در اختیار شما نمی گذارم. مجاهدین به مجرد شنیدن این جواب حمله به دارالخلافه برده امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) با سایر گماشتگان علی (علیه السلام) به دفاع برخاستند در این گیرودار امام حسن (علیه السلام) زخم یافته و سرهای سایر گماشتگان علی (علیه السلام) شکسته شد خلاصه مجاهدین درب دارالخلافه را آتش زدند، در این میان یک نفر از شورشیان گفت: مردم اگر بنی هاشم در سر و صورت حسن و حسین خون ببینند به طور حتم با ما به مقام جنگ آمده کار خلیفه تعطیل خواهد شد خوبست بریزیم و به عمر خلیفه خاتمه بدهیم، پس محمد بن ابی بکر با دو نفر از اصحاب خود از خانه محمد بن حزم وارد دربار شده و عثمان را به قتل رسانیدند نائله زن عثمان صیحه کشیده و مردم را از کشته شدن خلیفه آگاه ساخت همین که امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و سایر گماشتگان علی (علیه السلام) این صیحه را شنیدند به دارالخلافه وارد شده و عثمان را کشته یافتند، و از آن طرف علی (علیه السلام) به مجرد شنیدن این خبر خود را به دارالخلافه رسانیده و به مأمورین خود روی ترش نشان داد طلحه در آن جا بود گفت علی جان چرا بر محافظین غضب می‌کنی؟ اگر عثمان مروان را در اختیار مردم می‌گذاشت کشته نمی شد. [۱] خواننده عزیز: از این مقاله ای که ما آن را عمداً از کتاب یک نفر جوان مسیحی ترجمه کردیم معلوم شد که حضرت علی (علیه السلام) برای خواباندن آتش فتنه چقدر تلاش نمود؛ آیا باز هم رواست که معاویه و یاران او برای رسیدن خود به ریاست پنج روزی دنیا نسبت قتل عثمان را به آن بزرگوار بدهند؟ نمی دانم چرا پس معاویه ای که عثمان او را به یاری خواست نرفته و به کاغذ او جواب نداد، و عمر وعاص و عایشه ای که شورشیان را به قتل او تحریک می‌کردند، و طلحه و زبیری که مجاهدین را به مال کمک می‌کردند قاتل عثمان شناخته نشوند، ولی علی (علیه السلام) با آن همه زحمات قاتل عثمان محسوب شود [۲] ؟ از « ابن ابی الحدید » نقل می‌کنند که می‌گوید: وای به حال عثمان اگر قاتل او علی بن ابیطالب باشد، [۳] ابوالطفیل بن وائله در آن روزهایی که معاویه سرو صدای طلب خون عثمان را راه انداخته بود بر او وارد شده و گفت چرا وقتی که عثمان از تو طلب یاری کرد کمکش ننمودی در حالی که همه مردم شام در فرمان تو بودند؟ در جواب گفت حالا که خون او را طلب می‌کنم این خودش کمکی است [۱] گویا علی (علیه السلام) با چشم حق بین خود آن همه فتنه و جنجال‌هایی را که معاویه راه انداخت، می‌دید که این همه تلاش نمود که بلکه خلیفه توبه کند و جریان کشته شدن او به میان نیاید که تا فردا کسانی که در قتل او کمک کردند به عنوان طلب خون او به اغراض باطله خود نرسند. ---------- 📚منابع: [۱]: . ترجمه وتلخیص از کتاب صوت العداله الانسانیّه. [۲]: . صلح الحسن، صفحه ۸۳. [۳]: . بامداد روشن. [۱]: . مروح الذهب، ج ۳، ص ۳۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫